جرمشان این بود که از دین دفاع می‌کردند

   دفتر پژوهش‌های مؤسسه کیهان
طیب حاج‌رضایی و حاج اسماعیل رضایی به جرم شرکت در قیام پانزدهم خرداد 1342
در 11 آبان همان سال تیرباران شدند. این در حالی بود که هیچ یک از عوامل قیام پانزده خرداد 1342 به چنین مجازاتی محکوم نشدند و از همین روی بسیاری از ناظران شگفت‌زده بودند، حتی شعبان جعفری موسوم به «شعبون بی‌مخ» (از سرسپردگان دربار شاه)، هم در خاطراتش اشاره دارد که اصلا حضور طیب و حاج اسماعیل در قضایای قیام 15 خرداد آنچنان نبود که باعث حتی محکومیت زندان آنها هم گردد، چه برسد به اینکه اعدام شوند!
این در حالی بود که پس از قطعی شدن حکم اعدام طیب حاج‌رضایی، حاج اسماعیل رضایی و 3 تن از یاران آنها، تلاش‌های بسیاری به خرج داده شد تا از اجرای آن احکام جلوگیری به‌عمل آید. این تلاش‌ها در مورد 3 تن از محکومین به اعدام نتیجه داد و حکم‌شان با یک درجه تخفیف به حبس ابد تبدیل گردید ولی حکم طیب و حاج اسماعیل رضایی تغییری نکرد و آنها را به شهادت رساندند.1


اما چرا علی‌رغم همه درخواست‌ها و نامه‌ها و پادرمیانی‌ها، علی‌رغم تخفیف 3 نفر دیگر محکوم به اعدام اما این تخفیف در مورد طیّب و حاج اسماعیل رضایی اعمال نشد؟ 
پای فرقه بهائیت در میان بود
اسناد افشا شده حکایت از نقش تعیین‌کننده فرقه ضاله بهائیت در اعدام‌های فوق دارد. اظهارات قابل تامل برخی از شاهدان عینی در مورد علل اعدام طیب حاج‌رضایی و حاج اسماعیل رضایی بیش از هر موضوعی اشاره به خدمات اجتماعی درخشان حاج اسماعیل در برپایی جشن‌های نیمه شعبان در مقابل مراکز بهائیان و همکاری طیب با وی داشت. 
حاج اسماعیل رضایی همواره یکی از پیشگامان و در صف اول برای مقابله با فرقه ضاله بهائیت بود. مشارکت او در محدودیت گورستان بهائیان یکی از همین اتفاقات بود که باعث شد تجمعات تبلیغی و تشکیلاتی آنها در گورستان یاد شده منتفی شود. حاج اسماعیل کمک کرد تا در نزدیکی یکی از مراکز اقتصادی آنها، یعنی کارخانه تولید نوشابه پپسی‌کولا (که به‌دلیل وابستگی به فرقه بهائیت از سوی مراجع تقلید تحریم شده بود) واقع در خیابان آزادی (آیزنهاور آن روز)، مسجدی به نام صاحب‌الزمان بنا شود که این مسجد در نبش خیابان بهبودی تاسیس گردید و مرکز فعالیت‌های مختلف برای شناساندن حضرت ولی‌عصر (عجل‌الله تعالی فرجه‌الشریف) به نسل جوان شد و همین موضوع، آن هم در نزدیکی یکی از مقرهای بهائیت، خشم و عصبانیت این فرقه را برانگیخت.
حاج اسماعیل رضایی به کمک دوستانش در همان مسجد و در روزهای جمعه برنامه‌های دعای ندبه و مراسم برای امام زمان برگزار می‌کرد. خصوصا در ایام سالگرد میلاد حضرت مهدی صاحب‌الزمان، روزهای متمادی جشن‌های شعبانیه برگزار نموده و از میدان 24 اسفند آن زمان (انقلاب فعلی) تا محل مسجد را چراغانی کرده و به مردم شربت و شیرینی می‌داد.
یک سند تکان‌دهنده
سندی تکان‌دهنده از ساواک این گمان از ماجرای اعدام طیب حاج‌رضایی و حاج اسماعیل رضایی را به‌طور مستند تایید نموده، ضمن اینکه به ماجرائی دهشتناک‌تر از اصل قضیه، یعنی اعدام و قتل آن دو پاکباز ‌اشاره داشته و تاکید دیگری برعمق نفوذ عوامل صهیونیسم جهانی و فرقه بهائیت در ارکان امنیتی و نظامی رژیم پهلوی دارد.
در این سند که در تاریخ 5 بهمن 1344 ثبت شده، ضمن انتساب عامل اصلی اعدام طیب حاج‌‌رضایی و حاج اسماعیل رضایی به محفل بهائیان و ‌اشخاص متنفذ آنها از جمله حبیب ثابت، قتل این دو نفر را نتیجه انتقام بهائیان از مسلمانان به‌خاطر مخالفت‌ها و ضدیت‌های مداومشان با این فرقه دانسته است. در بخشی از سند یاد شده آمده است:
«...یکی از بهائیان که در شرکت ملی نفت کار می‌کند... می‌گفت که ثابت پاسال سرمایه‌دار معروف، مجرم واقعی اعدام طیب بوده و این طور شرح می‌داد که ثابت پاسال به‌ حضور اعلیحضرت همایون، شرفیاب، به‌عرض رسانیده که طیب مسبب خراب کردن گورستان بهائیان و گلستان جاوید شده. برای تکمیل این اطلاع از سوابق ذهنی که در تابستان گذشته از سروستانی، کارمند فرهنگ داشتیم که می‌گفت بهائیان، انتقام حظیره‌القدس که چند سال قبل، مسلمان‌ها خراب کردند، از مدرسه فیضیه قم گرفتند...»2
خدمت امام زمانی به مردم
حاج اسماعیل رضایی به لحاظ سبک و روش زندگی و طریق رشد و بالندگی‌اش، الگوی بسیاری از جوانان و هم نسلانش بود که می‌دیدند چگونه او با کار و تلاش از سن 11 سالگی و تامین معاش خانواده در کنار تحصیل و کسب روزی حلال، از یک زندگی بسیار فقیرانه به تمکن مالی نسبتا خوبی رسید‌، اما آن تمکن را برای خود و خانواده‌اش هزینه نکرد و خرج خانواده‌های نیازمند و ایتام و فقرا ‌نمود.3
ویژگی‌های زندگی حاج اسماعیل رضایی بسیار بود‌، از جمله اینکه اگرچه در دوران کودکی به ‌دلیل فقر مالی خانواده‌، صاحب خانه‌شان آنها را از منزل محقری که در آن سکونت داشتند، بیرون کرد، اما وقتی در بزرگسالی، صاحب تمکن مالی شد برای همان صاحبخانه‌ که در دوران کودکی، مصیبت بی‌خانمانی را به سرشان آورده بود ولی خود بعدا دچار عسرت و تنگدستی گشت، خانه‌ای تدارک دید و دستش را گرفت. البته این تنها مورد انفاق و بخشش او نبود، چون در گشایش مالی که خداوند برای حاج اسماعیل رضایی پیش آورد، او به جای تهیه ویلا و مستغلات در داخل و خارج از کشور، به‌ دنبال رفع حاجات زندگی و خدمت به دیگران برآمد. 4
از جمله کارهاي عام‌المنفعه و خدمات بسيار مهم حاج اسماعیل مي‌توان به احداث حدود 300 خانه دو اتاقه در جنوبي‌ترين نقاط تهران برای اسکان زنان خیابانی به منظور ارشاد و هدايت آنان توسط دو تن از بانوان باایمان و تحصيلکرده و متدين تهران اشاره کرد که پس از حصول اطمينان از اصلاح آنان، شرايط ازدواج هرکدام را با فردی از کارگران شهرستاني که در ميدان تره‌بار کار مي‌کردند، با قول مساعد نسبت به تأمين مسکن و شغلي مناسب در ميدان و با تفکيک سند خانه به تساوي بين زن و مرد فراهم ‌ساخت.5
شاید همین بخشندگی و گشاده‌دستی و کمک به دیگران بود که قلب او را از نور ایمان و تقوا مالامال ساخته بود. خداوند چنان بصیرت و نگرشی به حاج اسماعیل داد که او از همان دوران جوانی مقلد حضرت امام خمینی شد و اعلامیه‌های ایشان را تکثیر و پخش می‌نمود. همین بصیرت بود که دشمنان اصلی را به او می‌شناساند تا در برابرشان موضع‌گیری و اقدام نماید. از جمله این دشمنان اصلی فرقه ضاله بهائیت بود که به‌طور مستقیم از کانون‌های صهیونیستی خارج کشور و به‌خصوص اسرائیل حمایت و هدایت می‌شد.
برای تهمت نزدن تا پای جانش ایستاد
طیب حاج‌رضایی از بارفروشان مشهور میدان میوه و تره بار تهران در سال‌هاى 1320 تا 1342 بود که در سال 1332 با کودتاچیان 28 مرداد و امثال شعبان جعفری معروف به شعبان بی‌مخ، همکاری داشت.
اینکه چه اتفاقی افتاد، پس از گذشت 10‌سال، طیب از همکاری با کودتاچیان در بازگشت شاه به سلطنت، مقلّد و هوادار حضرت امام یعنی مخالف سرسخت شاه و سلطنت او شد، به تحولات روحى طیب و عنایت خداوند به او برمی‌گشت که باعث شد، از گذشته خود جدا گشته و در راه اسلام شهید شود. گرایش طیب به مراجع و علمای مبارز، خلق‌السّاعه نبود و چندین سال پیش از 1342 و قیام پانزده خرداد آغاز شده بود. سند ساواک در شهریور 1337 یعنی حدود 5 سال پیش از شکل‌گیری نهضت امام، حکایت از همین گرایش دارد:
«... چندى است که طیب حاج‌رضایى تغییر لحن داده و با طرفداران آیت‌الله‌ کاشانى طرح دوستى ریخته کما اینکه در ایام سوگوارى ماه محرم، باقر نهاوندى اغلب در تکیه طیب حاضر مى‌شد، مخصوصا در لیله جمعه هفتم قتل امام (هفدهم محرم) نامبرده در آن تکیه مشاهده نمودم که با طیب صحبت مى‌کردند، چون طیب حاج رضایى اخیرا عازم عتبات است، ممکن است از طرف آیت‌الله‌ کاشانى براى علما مخالف دولت حامل پیامى باشد... به طور نهانى و دقیق مراقبت کامل به عمل آورده و نتیجه بعدى اعلام شود.»6 اما حضور فعال طیب در قیام پانزده خرداد 1342 و اعتراض به دستگیری حضرت امام خمینی، نقطه عطف فعالیت‌های انقلابی او بود. طیب حاج رضایى به عنوان یکى از محرکین اصلى آن قیام، تحت تعقیب قرار گرفت، به طورى که فرماندارى نظامى تهران و حومه که در آن زمان تحت ریاست سپهبد نصیرى بود، طى گزارش ویژه‌اى به شاه، ادعا کرد شخص طیب مسئول اصلى این اقدامات است.
رژیم شاه از این فرصت استفاده کرد و با توجه به سابقه طیب، قصد داشت از وی علیه امام بهره‌برداری نموده و وی را مزدبگیر امام برای ایجاد قیام پانزده خرداد معرفی نماید. برای چنین تهمتی علیه رهبری نهضت و خدشه‌دار کردن حرکت انقلابی اسلامی ایشان، طیب را تحت فشارهای متعدد قرار دادند. سعی کردند ابتدا با تطمیع و پرداخت پول و سپس با تهدید او را وادار کنند که علیه
امام خمینی، شهادت دروغ بدهد و ایشان را به تهمت ناروایی متهم نماید.
اما طیب حاج‌رضایی جوانمردانه در برابر آن تهدیدها و تطمیع‌ها مقاومت کرد و با تایید حکم اعدامش نیز کوچک‌ترین تزلزلی در اراده‌اش وارد نشد. گزارش ساواک از زبان وکیل مدافع تسخیری طیب، این استقامت و ایستادگی او را مورد تایید قرار می‌دهد:
«... سرهنگ بازنشسته، جواد صارمی که وکیل مدافع محرکین وقایع 15 خرداد 42 در دادگاه نظامی بوده در یک جلسه خصوصی اظهار داشته: طیب واقعا مرد بود، هیچ یک از رجال ما شهامت و مردانگی او را ندارند. این مرد تا پای جانش ایستاد و نخواست غیرواقع سخن بگوید....»7
________________________________
1- نهضت امام خمینی، جلد اول، سیدحمید روحانی، مؤسسه چاپ و نشر عروج، چاپ پانزدهم، بهار 1381، صفحه 785.   2- مجموعه مستند «راز آرماگدون 4: پروژه ‌اشباح، قسمت 21، شبکه خبر، بهمن 1389.   
3- حاج اسماعیل، محمد جعفربگلو، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، 1399.   4- همان.   5- همان.   6- آزادمرد، شهید طیب حاج‌رضایی به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، 1378، مقدمه.   7- نهضت امام خمینی، جلد اول، پیشین.