روزنامه اعتماد
1403/08/12
مرزهايي براي عبور نكردن!
حالا همه آنها شصت سالگيشان را رد كردهاند. خيليهايشان نوهدار هم شدهاند. مثل همان مردماني كه هر شب در برابر آن ديوار تجمع ميكردند و تا صبح در آن سرماي استخوانسوز ايستاده شعار ميدادند. همه مثل يك جشن خوشحال بودند. گويا بساط سرگرمي شبانهشان جور شده بود و قرار بود حالا حالاها خود را با آن سرگرم كنند. اتفاق عجيب و خارج از عرفي رخ داده بود. چند دانشجوي گمنام در روز روشن از ديوار سفارت امريكا بالا رفته بودند و آنجا را تصرف كرده بودند! خبرش هم مثل بمب در سراسر جهان پيچيده بود. البته در پايتخت هنوز كسي متوجه جزييات آن واقعه نشده بود. حتي بعدها گفته شد رهبر انقلاب، آيتالله خميني(ره) هم مثل همه مردم از رسانهها متوجه شده بود. او از نقشه دانشجويان براي انجام چنين كاري بيخبر بود. دانشجويان، سيدمحمد موسويخوئينيها را براي كسب اجازه از آيتالله خميني(ره) واسطه كرده بودند. اما به هر دليل موسويخوئينيها، آيتالله خميني(ره) را در جريان آن نقشه نگذاشته بود و دانشجويان به تصور موافقت آيتالله خميني سفارت را تسخير كرده بودند. البته آيتالله خميني با فاصلهاي كوتاه از آن اقدام حمايت كرده بود و حتي آن را «انقلابي بزرگتر از انقلاب اول» ناميده بود. همان هم موجب مشروعيت آن كار و محبوبيت «دانشجويان مسلمان پيرو خط امام» شده بود. دانشجويان گمنامي كه در فرصتي كوتاه به چهرههاي معروف تلويزيوني تبديل شده بودند. در آن روزها اما چه كسي ميدانست آن واقعه كه بيشتر به يك ماجراجويي شبيه بود، قرار است تمامي سالهاي آينده كشور را تحت تاثير بگيرد و همه چيز را در گرو خود بگيرد؟ هم سياست خارجه، هم سياست داخله، هم اقتصاد و هم فرهنگ؟تنها چند ماه بعد بود كه انقلاب فرهنگي دانشگاهها را تعطيل كرده بود. دانشجويان مسلمان انقلابي در دانشگاه دست بالا را پيدا كرده بودند و تشكل نوظهور «دفتر تحكيم وحدت» بر اوضاع مسلط شده بود. حالا آنها بر دانشگاه حكم ميراندند. تشكلي كه قصد داشت همه امور دانشگاه را در دست بگيرد و آنجا را به سبك خود بازسازي كند! آنها معتقد بودند دانشگاه سالها در سيطره انديشه غربي بوده است و چپيها نيز پس از انقلاب فرصت نفوذ گسترده در آن پيدا كردهاند. پس وقت پاكسازي فرارسيده بود. آنها كه به آيتالله خميني(ره) مشورت ميرساندند عمدتا از جناح چپ انقلابيون اسلامي بودند. همانها كه پس از انشعاب گروهي از روحانيون «جامعه روحانيت مبارزه»، «مجمع روحانيون مبارز» را به رهبري شيخ مهدي كروبي تشكيل دادند و بعدها با همكاري سركردگان همان دانشجويان مسلمان پيرو خط امام، «جنبش اصلاحات» را پديد آوردند. رخداد «دوم خرداد ۷۶» و برآمدن دولت اصلاحات از درون آن. سيدمحمدخاتمي هم عضوي از آن جناح بود، همانطور كه سيد محمد موسويخوئينيها و عبدالله نوري بود. برادر كوچكتر آيتالله خامنهاي، سيدهادي خامنهاي هم به آن جناح نزديك بود. فرزند بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران، سيداحمد خميني هم به اين گروه نزديك بود. او با سيد محمدخاتمي و غلامحسين كرباسچي - كه آن موقع ملبس به لباس روحانيت بود - رابطهاش صميمي بود. حكم هر دو هم به واسطه همان آشنايي، از سوي آيتالله خميني صادر شده بود. كرباسچي به عنوان نماينده وليفقيه در «ژاندارمري» و خاتمي به عنوان نماينده ولي فقيه در «موسسه كيهان.» در حكم سيد محمد خاتمي، از واژه «دانشمند» استفاده شده بود.
جناح چپ روحانيت در حاكميت، مديون و مرهون «اشغال سفارت امريكا» است. با آن اتفاق آنها نيز دست بالا را در اركان حكومتي پيدا كردند. هر چند يك نفر از جناح رقيب، در طول يك دهه - دهه شصت - همه معادلات آنها را بر هم زد. اكبر هاشميرفسنجاني. او پس از انشعاب «روحانيون» از «روحانيت مبارز»، به دليل رخدادهايي كه در تابستان ۶۰ رخ داد، به جايگاه رفيعتري ارتقا پيدا كرد و تبديل به «مرد شماره دو» نظام شد. او در چنان جايگاهي نشست كه هيچ كس در طول آن دهه، هرگز ننشست. او در شرايطي به آن جايگاه رسيده بود كه ديگر هيچ يك از چهرههاي بزرگ ابتداي انقلاب پيرامون آيتالله خميني باقي نمانده بود. پس از ترور آیتالله مرتضي مطهري در ماههاي نخست پس از پيروزي انقلاب و سپس در گذشت زودهنگام آيتالله طالقاني و دو سال بعد، ترور آيتالله سيدمحمد بهشتي، او مهمترين فرد پس از آيتالله خميني(ره) شده بود. تنها كسي كه ميتوانست چند سال بعد - پس از پايان جنگ و رحلت آيتالله خميني - كفه ترازو را به سود جناح راست سنگينتر كند. او جانب «روحانيت مبارز» را گرفت و از فروپاشي آن در دهه شصت جلوگيري كرد. سه دهه بعد اما، شرايط به گونهاي تغيير كرد كه او تا حدودي تمايل به جناح چپ هم پيدا كرد. هر چند ترجيح داد همواره خود را «ميانهرو» معرفي كند و در ميانه آن دو جناح بايستد. در حقيقت علاوه بر رقابتهاي پيدا و پنهان، «اشغال سفارت امريكا» هم تعيينكننده بود. آن واقعه تكليف بسياري چيزها را در حكومت روشن كرده بود. هنگامي كه آن اتفاق - در ۱۳ آبان ۵۸ - رخ داده بود، دولت بازرگان در پي آن سقوط كرده بود. كشور براي ماههايي بيدولت شده بود. شوراي انقلاب از آن پس امور را در دست گرفته بود و اينچنين كابينه تشكيل داده بود! اوضاع به كلي در هم ريخته بود. حذف مليون از حكومت كليد خورده بود و نهضت آزادي نيز منزوي شده بود. حالا روحانيت دست بالا را پيدا كرده بود. تحصيلكردگان اروپاديدهاي كه با «پرواز انقلاب» - در ۱۲ بهمن ۵۷ - از پاريس به تهران آمده بودند، يك به يك از حلقه مشاوران حذف شده بودند. تنها فردي كه بيشتر دوام آورده بود، دكتر ابراهيم يزدي بود كه او هم مدتي بعد براي هميشه كنار گذاشته شده بود. اختلاف سران «حزب جمهوري اسلامي» با رييسجمهور ابوالحسن بنيصدر، به آن درگيريها دامن زده بود و در نهايت منجر به عزل بنيصدر از رياستجمهوري و فرماندهي كل قواي كشور شده بود. در آن روزها دو چهره بيش از ديگر چهرهها با هم ديده ميشدند. هر دو نيز از اعضاي موسس «حزب جمهوري اسلامي» و از اعضاي شوراي مركزي «جامعه روحانيت مبارز» بودند. يكي از آن دو رياست قوه مقننه را برعهده داشت و ديگري رياست قوه مجريه. دومي پس از انفجار دفتر نخست وزير كه در آن هم رييسجمهور محمدعلي رجايي و هم نخستوزير محمدجواد باهنر ترور شده بودند، به رياستجمهوري رسيده بود. آن دو، دو يار سياسي ديرين بودند كه در روزهاي منتهي به پيروزي انقلاب در كنار هم قرار گرفته بودند و بعدها بلافاصله هر يك به جايگاهي رسيده بودند. آيتالله اكبر هاشميرفسنجاني و آيتالله سيدعلي خامنهاي. آن دو قرار بود يك دهه پس از انقلاب نقش تعيينكنندهاي در سطح كلان كشور ايفا كنند. يكي در جايگاه جانشين آيتالله خميني و ديگري در جايگاه نخستين رييسجمهور با اختيارات جديد. اما تا آن زمان، هنوز جناح چپ به سركردگي «روحانيون مبارز» دست بالا را داشت. هر چند هاشميرفسنجاني مدام اصرار به موازنه داشت. از روز اشغال سفارت، ۴۴۴ روز زمام امور در دست جناحي بود كه از اشغال سفارت حمايت كرده بود. اما آيا امور كشور پس از اشغال سفارت، به دلخواه سران انقلاب پيش رفته بود؟
حقيقت امر اين است كه بايد صريحا گفت: «نه». چون دولت جيمي كارتر كه در روزهاي نخست پس از انقلاب، حكومت تازه را به رسميت شناخته بود و تشكيل آن را تبريك گفته بود، حالا در برابر حكومتي قرار گرفته بود كه ديپلماتهايش را در خود خاك كشورش - درون سفارت امريكا - گروگان گرفته بود! رفتاري كه به شدت هم او و هم همه مردم امريكا را خشمگين كرده بود. اوضاع جهاني به يكباره به نفع امريكا و به ضرر ايران چرخيده بود و تصويري كه از درون كشور به دنيا مخابره شده بود، تصويري غير از روزهاي ۵۷ بود. آن واقعه، تصوير انقلاب را به دلخواه چند دانشجو عوض كرده بود. گفتماني تازه جاي گفتمان بهمن۵۷ نشسته بود و همان بعدها گفتمان غالب شده بود. امريكاستيزي از آن پس به يك گفتمان رايج در ميان رهبران تبديل شده بود و همه سالهاي بعد را تحت تاثير گرفته بود. هر چه از ۱۳ آبان ۵۸ گذشته بود، وضعيت سياسي ايران پيچيدهتر شده بود. نخستين تحريمها در همان روزها وضع شده بود. رابطه دو كشور براي هميشه قطع شده بود و اوضاع اقتصادي با قطع فروش نفت به امريكا بغرنج شده بود. دقيقا يكسال بعد، جنگ آغاز شده بود و اوضاع بيش از پيش بغرنجتر شده بود. ارتش ايران كه همه تسليحات و زيرساختهايش امريكايي بود، به شدت نيازمند قطعات براي جبران خسارات شده بود. اما قطع رابطه كامل با امريكا و لاينحل ماندن وضعيت گروگانها، وضعيت ارتش را نيز مخاطرهآميز كرده بود. كار در آن روزهاي آخر به جايي رسيده بود كه سرنوشت گروگانها از دست دانشجويان خارج و به مجلس شوراي اسلامي سپرده شده بود. ماجراي سفارت به قدري ايران را در جهان منزوي كرده بود كه بسياري از كشورها حتي حاضر به فروش تسليحات به ايران نميشدند. گسترش جنگ در مرزها و خريد تسليحات از بازار سياه اروپا، از همان روزهاي نخست جنگ دولت را زير فشار كمرشكني قرار داده بود و دولت هم ناگزير تن به «جيرهبندي كالاهاي اساسي» داده بود. به همين خاطر ناچار به چاپ و توزيع كوپن ارزاق روي آورده بود و گوشت و روغن و برنج و قند و بسياري اقلام ديگر را سهميهبندي كرده بود. به ناگاه كشوري كه تا سال ۵۷، يكي از ثروتمندترين كشورهاي جهان بود، به آستانه ورشكستگي رسيده بود. بنزين كوپني، در كنار ارزاق كوپني، «رانت» و «فساد» پديد آورده بود. سهميههايي كه در نقاطي ويژه توزيع شده بود و اوضاعي كه روز به روز بدتر شده بود. «جناح چپ» با آن دست فرمان انقلاب را از ۱۳ آبان ۵۸ به مسير ديگر برده بود. مسيري كه از آن پس، جناح ديگر فرمان آن را در دهههاي بعد در دست گرفته بود و همه «ستاپ كشور» را بر اساس آن تنظيم كرده بود. هاشميرفسنجاني در خاطراتش بعدها به اين نكته اشاره كرده بود كه قصد داشته در زمان حيات آيتالله خميني(ره) مساله ميان ايران و امريكا را حل كند، چون معتقد بوده است پس از درگذشت آيتالله خميني(ره) ديگر كار مشكل و حتي ناممكن ميشود. همينطور هم شد. حالا سالهاست تندروها مانع عاديسازي روابط ميشوند. همانها كه حتي قدم زدن وزير خارجه ايران با همتاي امريكايياش را براي چند دقيقه تحمل نميكنند يا يك تماس تلفني ميان رييسجمهوران دو كشور. حالا در زمانهاي به سر ميبريم كه دانشجويان اشغالكننده سفارت، خود حامي عاديسازي روابط با امريكا هستند. البته اغلب از به زبان آوردن كلمه «اشتباه» در خصوص عملكرد چهار دهه پيش خود در اشغال سفارت، خودداري ميكنند. اما با بهرهبرداري تندروها از آن ماجرا پس از چهار دهه هم مخالفند. آنها كه پس از آن واقعه هر يك به جايگاههايي رسيدند، حتي بعضا وزير و وكيل هم شدند. حالا در شمار چهرههاي شاخص اصلاحطلبي هستند كه از ديپلماسي صلحطلبانه با جهان سخن ميگويند. آنها از دموكراسي در كشور حمايت ميكنند و خواهان اصلاح بسياري از امور سياسي در كشورند. آنها سالهاست كه از امريكاستيزي دست برداشتهاند. آنها حالا مقاله و كتاب مينويسند. بعضا در دانشگاه تدريس ميكنند. برخي فرزندانشان در دانشگاههاي امريكا درس ميخوانند و گفتاري غير از گفتار انقلابي آبان ۵۸ در پيش گرفتهاند.
در عوض، جناح راست آن روز - آبان ۵۸ - حالا ترجيح داده است نسل تازه خود را با گفتار انقلابي همان آبان ۵۸ روانه كارزارهاي سياسي كند. نظير همين نسلي كه امروز برخي از آنها بر كرسيهاي مجلس نشستهاند و شعارهاي «سوپر انقلابي» سر ميدهند. «اميرحسين ثابتي» آيا قابليت «چهره» شدن دارد؟ يك چهره سياسي تاثيرگذار در حد و اندازه «عباس عبدي»؟
شايد گاه آن فرا رسيده است كه جناح راست هم در نگاه خود بازنگري كند. نگاهي كه در آن همه جهان را در مقابل ايران ميبيند و ايران هم بايد دائما در وضعيت آرايش جنگي در برابر آن بايستد. وضعيتي «استثنا» كه كشور را دايما در شرايط «ابنرمال» قرار ميدهد و اجازه عاديسازي به آن نميدهد. وضعيتي مخاطرهآميز كه از درون هم آن را روز به روز شكنندهتر ميكند.
پربازدیدترینهای روزنامه ها
سایر اخبار این روزنامه
حراج ارز
تغيير هميشه بد نيست !
شيراز بهترين نمايانگر تلفيق دين، حماسه و هنر است
سنتشكني دولت وفاق ملي تثبيت اهل سنت در كابينه
احتمال افزايش برد موشكي ايران وجود دارد
از جيب والدين، به كام دولت
ديپلماسي فولاد اكسين افزايش توان رقابتي با شركتهاي خارجي است
سارقاني كه انگشت دستشان قطع ميشود
فراتر از فساد
دفتر خاطرات مريم اللقيس
مهار توأمان تورم و مهاجرت با افزايش دستمزدها
خويشتنداري متقابل عنصر مفقوده در ايران و آلمان
حواشي حضور اوجلان در پارلمان تركيه
مرزهايي براي عبور نكردن!
سوالي بيپاسخ
كج فهمي
مخاطرات انزوا
فراتر از فساد
دفتر خاطرات مريم اللقيس
مهار توأمان تورم و مهاجرت با افزايش دستمزدها
خويشتنداري متقابل عنصر مفقوده در ايران و آلمان