شمایل یک مبارز، عاشق و شاعر!

 یاسر نوروزی: هم‌زمان با انتشار تصویر آخرین لحظات مقاومت یحیی سنوار، اخبار پیرامون زندگی‌اش هم برجسته‌تر می‌شد؛ از جمله تحمل قریب به 23 سال زندان،‌ یادگیری زبان عبری و رمانی که در زندان نوشت. «خار و میخک» البته از تمام سایت‌های فروش کتاب در خارج از کشور حذف شده. اما جالب اینجاست هانیه کمری، کارشناسی زبان و ادبیات عرب، اوائل مهر آن را برای ترجمه در دست گرفته بود. به‌زودی هم توسط انتشارات «سوره مهر» منتشر می‌شود. پیش از انتشار اما تصمیم گرفتیم از او بخواهیم توضیحاتی درباره این رمان به ما بدهد؛ به‌ویژه که با وجود سن کم، نویسنده و کارگردان مستندی قابل تأمل به نام «ملکه و جنگ» است. کمری متولد 1379، این مستند را با موضوع نقش بقایای خاندان پهلوی در کمک به صدام در زمان جنگ ایران و عراق ساخته است. در همین مستند است که معامله‌ای را بین خاندان پهلوی و صدام نشان می‌دهد؛ به این ترتیب که اگر صدام اهواز را می‌گرفت، قرار بود فرح به آنجا بیاید، حکومت انتقالی را اعلام کند و در ازای آن، جزایر سه‌گانه تقدیم شود به عراق! مستند بر اساس اسناد سی‌آی‌ای ساخته شده بود که اواخر دهه نود میلادی از حالت محرمانه درآمد. مصاحبه بختیار با روزنامه «السیاسیه» کویت هم از دیگر نقاط جالب مستند است؛ زمانی که بختیار در گفت‌وگو با این روزنامه می‌گوید جزایر سه‌گانه هیچ‌وقت متعلق به ایران نبوده است! غیر از این مستند، هانیه کمری نویسندگی و پژوهش آثار مستند دیگری را هم بر عهده داشته؛ از جمله «سرباز 46 ساله» (زندگی‌نامه شهید احمد کاظمی). در این گفت‌وگو اما سراغ کتاب «خار و میخک» رفته‌ایم که قرار است به‌زودی با ترجمه هانیه کمری منتشر شود.

 چه زمانی ترجمه رمان یحیی سنوار (خار و میخک) را شروع کردید؟
چند روز بعد از اینکه سنوار رهبر حماس شد، این کتاب نظر دوستانم در مجله سوره را جلب کرد. با همدیگر صحبت کردیم و از من خواستند که آن را ترجمه کنم.

چطور به دست‌تان رسید؟ چون آن را از درگاه سامانه‌های بزرگ فروش کتاب  حذف کرده‌اند.
بله، این کتاب با فشار اسرائیل از تمام سایت‌های فروش کتاب از جمله گوگل‌بوک، کیندل، آمازون و... حذف شده. اما من در یکی از کانال‌های محلی عربی که پی‌دی‌اف کتاب می‌گذاشتند، این کتاب را پیدا کردم. دوستان مجله سوره هم همین‌طور.

کانال متعلق به چه کسی بود؟
نمی‌دانم. کانالی عربی بود. شبیه به همان کاری را در کانالش می‌کرد که عده‌ای در ایران می‌کنند و پی‌دی‌اف بعضی کتاب‌ها را می‌گذارند.

می‌دانیم که سنوار این رمان را در زندان نوشت. اما چطور توانست آن را بیرون بیاورد؟ اطلاعاتی در این زمینه ارائه داده؟



کتاب با دشواری‌های مختلف نوشته شده و سنوار آن را در زندان تمام کرده. ده‌ها نفر از روی این کتاب نوشتند تا بالاخره یکی از نسخه‌های آن را از زندان بیرون بیاورند. وقتی هم کتاب به بیرون راه پیدا کرد که خود سنوار هنوز زندان بود؛ یعنی سال 2004.

بر اساس معرفی‌های مختصری که درباره کتاب خوانده‌ام، گویا بیشتر از اینکه عنصر تخیل در آن محوریت داشته باشد، به شکل مستند به زندگی مردم فلسطین پرداخته. کلا درباره قصه کتاب و فضای آن برای‌مان توضیح می‌دهید؟
سنوار در مقدمه رمانش آورده: «این داستان، نه داستان شخصی من است و نه داستان شخص خاصی، هرچند که تمام رویدادهای آن واقعی هستند.» در واقع قصه، قصه یک انسان فلسطینی است. عنصر خیال در رمان هم فقط برای پیوند دادن روایت‌ها تحت پی‌رنگی داستانی، استفاده شده است. بعد هم می‌گوید تمام اتفاقاتی که درباره آن‌ها نوشته‌ام، یا خودم آن‌ها را زندگی کرده‌ام یا از خانواده و نزدیکانم شنیده‌ام یا دیده‌ام. در کل باید بگویم با کتابی تخیلی مواجه نیستید. 30 فصل است که از دل یک خانواده فلسطینی در اردوگاه «الشاطی» روایت می‌شود. راوی کتاب هم اول‌شخص است؛ پسر کوچک خانواده به نام احمد. ماجرا اما از جنگ 6 روزه سال 1967، جنگ اعراب و اسرائیل، شروع می‌شود که اعراب در آن شکست سنگینی را متحمل شدند. درباره این جنگ فراوان نوشته‌اند و گمان نمی‌کنم بیشتر نیاز به توضیح باشد اما باید این نکته را گفت که در آن زمان، ضربه بسیار بزرگی به امید و انگیزه و زندگی همه عرب‌ها و مخصوصا فلسطینی‌ها وارد شد. کتاب‌ از چند روز قبل از جنگ 6 روزه شروع می‌شود و تا سال اول انتفاضه دوم (انتفاضه الأقصی) ادامه دارد. در این بازه زمانی، تک تک اتفاقاتی را که برای مقاومت فلسطین و گاهی حتی برای مردم لبنان و اردن می‌افتد، کامل توضیح می‌دهد. زاویه نگاه هم همان کودک است که در طول سال‌ها بزرگ می‌شود و خودش وارد فعالیت‌های مقاومتی می‌شود. هر کدام از اعضای خانواده‌اش هم، نماینده یک قشر از مردم فلسطین هستند؛ برادرهایش، پسرعموهایش، پدرش، عمویش، پدربزرگش و....

مقصودتان از نماینده هر قشر چیست؟ بیشتر توضیح می‌دهید؟
مثلاً برادر بزرگش به نام محمود، نماد «ساف» ‌است؛ سازمان آزادیبخش و فتح و چپ‌های مقاومت. یا مثلاْ برادر دیگرش نماد یکی دیگر از طیف‌های مقاومت است. همین‌طور پسرعمویش که نماد «حماس» است و.... تمام اندیشه‌های این‌ها و روند شکل‌گیری طیف مقاومت را با محوریت این شخصیت‌ها توضیح می‌دهد. خانه‌شان هم محل گفت‌وگو و گاهی نزاع برادرها و پسرعموها و مابقی است؛ نماد جامعه فلسطین. باوری هم که تلاش می‌کند در هر شرایطی، خانواده را دور هم جمع کند و امورات‌شان را رتق و فتق کند، مادر مهین است. خلاصه اینکه کتاب یک مستند داستانی است. شخصیتی اصلی دارد و آدم‌هایی در پیرامون که هر کدام نمایندگان تفکرات مختلف هستند. همین‌طور هم که این شخصیت‌ها پیش می‌روند و زندگی می‌کنند، همراه با اتفاقاتی که برای‌شان می‌افتد، تاریخ فلسطین و تاریخ مقاومت را می‌بینیم. تمام‌شان هم واقعی هستند؛ مثل تبادل اسرای الجلیل، نبرد الکرامه، ساخت دانشگاه غزه و... تمام این اتفاقات در کتاب هست و قدم به قدم که این بچه‌ها بزرگ می‌شوند و اتفاقات را تجربه می‌کنند، ما هم به عنوان خواننده اتفاقات را همراه‌شان تجربه می‌کنیم. نکته جالب هم این است که ما این اتفاقات را از دریچه زندگی روزمره مقاومت می‌بینیم. یعنی زاویه نگاه، زاویه نگاه کسی نیست که در ایران باشد یا سوریه و حتی کشورهای غربی؛ نه. این کتاب قصه‌ای است از روزمره مقاومت، از لابه‌لای کوچه ‌پس‌کوچه‌های اردوگاه، وسط زندگی مردم آواره، از داخل خانه، سر سفره‌شان. ضمن اینکه من باید این نکته را هم در ادبیات عربی بگویم؛ بین شاعران فلسطین، شعر مقاومت کسی که داخل فلسطین است با کسی که خارج از فلسطین زندگی می‌کند، زمین تا آسمان متفاوت است. حالا شما با کتابی مواجه هستید که کسی مثل یحیی سنوار آن را نوشته و وقتی راوی چنین کسی‌ست، ناخودآگاه سندیتی به کتاب می‌دهد.

پس طبیعتاً برای ترجمه ناچار به مطالعات مختلف و بررسی منابع دیگر بودید. درست است؟
برای ترجمه، منابع مختلفی را خواندم و اطلاعات زیادی به دست آوردم تا بتوانم محتوای کتاب را به‌درستی منتقل کنم. اگر هم کتاب را نگاه کنید، حدود 120 پاورقی دارد. هر جایی که فکر کردم مطلب ممکن است برای مخاطب گنگ باشد، توضیح داده‌ام؛ چه از لحاظ زبانی و فرهنگی و چه به لحاظ اتفاقات تاریخی. زمان مطالعات منابع مختلف هم گاهی به اطلاعات متناقضی به‌خصوص در منابع ایرانی برمی‌خوردم. برای همین این کتاب، هم به خاطر پاورقی‌ها و هم به خاطر راوی آن، منبع بسیار موثقی است که ما می‌توانیم به آن تکیه کنیم. ضمن اینکه کتاب، جزئیاتی دارد که من در منابع دیگر ندیده بودم؛ از جزئیات فرهنگ روزمره یک فلسطینی تا جزئیات عروسی‌ها، عزاها، شکنجه‌های زندان، رفتارهای جاسوس‌ها، مدرسه‌ها، مداخلات سازمان ملل در امور غزه، وضعیت اردوگاه‌ها، شهرها، اشغالگری و... یعنی منی که از فضای داستانی عرب دور نیستم، جای دیگری چنین جزئیاتی ندیده بودم.
 پس آن طور که بعضی سایت‌ها نوشته بودند، «خار و میخک» زندگی‌نامه یحیی سنوار نیست...
خیر اما تجلی شخصیت سنوار و اتفاقات و فعالیت‌هایش را در شخصیت‌های کتاب مخصوصا در شخصیت ابراهیم می‌بینیم. ابراهیم پسرعموی احمد است و نماد حماس. این ابراهیم شخصیت سفید داستان ماست. هم نام پدرش ابراهیم است و هم پدربزرگش. در کل نام ابراهیم خیلی در کتاب تکرار می‌شود و در فضای داستان طنین‌انداز است. کنیه خود سنوار هم که ابوابراهیم بود. در واقع بهتر است اینطور بگوییم که سرگذشت یک انسان فلسطینی در این رمان روایت می‌شود. هرچند اتفاقات زندگی و روحیات شخصیتی‌ سنوار طبیعتاً در رمانش بازتاب پیدا کرده. مثلا وقتی از رهبری اعتصاب‌ها در زندان می‌گوید یا زمانی که می‌گوید فلانی عبری یاد گرفته بود، می‌شود گفت به خودش اشاره دارد. در عین حال طوری شخصیت‌پردازی و فضاسازی کرده که توانسته تصاویر ماندگاری در کتاب خلق کند؛ مخصوصاً وقتی از انتفاضه‌ها می‌گوید یا از اشغال و مصادره زمین‌ها می‌نویسد. در واقع مشخص است که این آدم چنین فضایی را زیسته.

به لحاظ کیفیت ادبی چطور است؟
سنوار خودش فارغ‌التحصیل ادبیات عربی بود از دانشگاه غزه اما نباید انتظار داشته باشیم که یک شاهکار داستانی بخوانیم بلکه ما با یک مستند داستانی مواجهیم؛ کتابی که می‌توانیم آن را برای آشنایی با وقایع معاصر فلسطین مطالعه کنیم. به‌خصوص اینکه ببینیم در نوار غزه و حتی کل سرزمین‌های اشغالی و کرانه باختری چه می‌گذرد. چون تصویر جامعی از زندگی مردم فلسطین، از چیستی مقاومت و حتی چرایی وجود آن ارائه می‌دهد. منطق اینکه چرا مردم با این‌همه قیام‌ها و اعتراضات سرکوب‌شده، این‌همه کشتار و قتل عام چند ده ساله، همچنان به مبارزه ادامه داده‌اند. سنوار در کتابش توانسته منطق این‌ها را برای‌مان توضیح بدهد و رمانش از این منظر هم ارزش تاریخی و پژوهشی و تحقیقات مربوط به مطالعات استعماری دارد. اتفاقات را هم چنان با جزئیات نوشته که می‌تواند منبع الهام برای اقتباس‌های آثار بیشتری باشد.

ترجمه آن چقدر طول کشید؟
اواخر شهریور بود که دوستان سوره به من گفتند. من هم از اوائل مهر ترجمه را شروع کردم و تقریبا مصادف با ایام شهادت سنوار تمام شد. در مجموع شاید حدود چهل روز طول کشید.

ترجمه آن به فارسی چند صفحه شده؟ زمان انتشارش مشخص نیست؟
کتاب اصلی به زبان عربی، 340 صفحه بود اما ترجمه آن به زبان فارسی به خاطر فهرست زدن، فاصله بین فصل‌ها، حروفچینی و فونت و خلاصه همه این ماجراها ممکن است کمی تغییر کند و بیشتر از تعداد صفحات عربی می‌شود. زمان انتشار آن هم به‌صورت دقیق مشخص نیست اما به‌زودی یعنی همین روزها منتشر می‌شود.

بخش‌هایی از رمان «خار و میخک»

مقدمه نویسنده
یحیی سنوار: این داستان، نه داستان شخصی من است و نه داستان شخص خاصی، هرچند که تمام رویدادهای آن واقعی هستند. هر واقعه یا رخدادی، مربوط به این فلسطینی یا آن فلسطینی است. کاربرد عنصر خیال در این اثر تنها برای تبدیلش به رمان و سر و شکل دادن به آن برای تحقق ویژگی‌های یک اثر روایی بوده، و جز این هر چیز دیگری در این کتاب، کاملا واقعی است؛ یا زیستم‌‌اش و یا بسیاری از این رویدادها را از زبان کسانی که خود و خانواده‌ها و همسایگان‌شان در طول دهه‌ها در سرزمین عزیز فلسطین تجربه کرده‌اند، شنیده‌ام و دیده‌ام....
یحیی ابراهیم السنوار زندان بئر السبع، ۲۰۰۴

آن‌ها عشق‌ ما را اشغال کرده‌اند...
«می‌دانی احمد... انگار ما باید از همین احساس هم محروم بمانیم... حتی همین احساس!»
از عمق جانش حرف می‌زد، از اعماق روحش صحبت می‌کرد، گویی که تازه از درد بزرگی رهایی یافته. گفتم: «فکر نمی‌کنی که خیلی بزرگش کرده‌ای؟ تا جایی که من می‌دانم، انقلابی‌ها هم عاشقند، هم ادیب» خندید و گفت «درست است... اما نه برای ما، نه برای مردم فلسطین. شاید برای مبارزان ویتنام، کوبا، چین.. شاید سرنوشت ما این است که فقط یک عشق داشته باشیم و بس؛ عشق این سرزمین؛ عشق به این زمین، به مقدساتش، خاکش، به هوایش، به درختان پرتقالش. انگار این سرزمین نمی‌گذارد عشق معشوق دیگری در سینه‌ عاشقش آشیانه کند. عشق این خاک، رقیبی را برنمی‌تابد» با خنده گفتم: «تو هم که هر سه‌ای؛ مبارز، عاشق و شاعر! مگر عشق زمینی با عشق سرزمین ناسازگار است.» آهی کشید و گفت: «حرام‌زاده‌های این سرزمین چیزی برای حلال‌زاده‌ها باقی نگذاشته‌اند. اشغال، همه ‌چیز را آلوده کرده. خاک‌مان، آرامش‌مان، دریا و خیابان‌هامان، و حتی نفس‌هامان را. چند تا قصه از همین دور و بر خودمان شنیده‌ای که زبانه‌های سرکش یک عشق پاک، آخر داستان تازیانه شدند و بر تن عاشقان فرود آمده‌اند؟ وقتی این پیوند شریف و مقدس دستمایه جاسوسان و مزدوران اشغالگر می‌شود تا مثل اهرم فشاری، عاشقان را مجبور کند که به قدس، به عشق اول‌شان خیانت کنند، دیگر جایی برای عشق باقی می‌ماند؟ آن‌ها عشق ما را هم اشغال کرده‌اند احمد!»

خیره به چنگال‌های آهنین
از سمت غرب صدای غرش بولدوزر‌ها و ماشین‌های سنگینی که زمین را می دریدند به گوش می‌رسید. بچه‌ها مات و مبهوت مانده بودند، خیره به چنگال‌های آهنینی که در تن خاک فرو می‌رفت، زمین را می‌شکافت، درختان را از بیخ و بن در می‌آورد، خانه‌های کوچک سنگی را خراب می‌کرد، و غلتک‌های غول‌آسایی که آشیانه‌های با خاک یکسان شده را صاف می‌کرد.  زمین می‌لرزید، مردان فریاد می‌زننذ: «چه از جان زمین‌هامان می‌خواهید؟» و سربازان تفنگ‌ها را مستقیم رو به صورت‌شان نشانه می‌رفتند و به آن‌ها دستور برگشت می‌دادند. مردان بازهم اعتراض می‌کنند و سربازان آنها را به عقب می‌رانند در این کشمکش پیرمرد سالخورده‌ای به زمین افتاد، و دیگری به او کمک می‌کرد. صدای فریادها و اعتراضات بالا گرفت و سربازان شروع کردند به ضرب و شتم مردان با باتوم‌های‌شان.. هر کس به زمین می‌افتاد زیر لگد و دست و پای آن‌ها می‌ماند. جمعیت تکبیر می‌گفتند و فریاد می‌کشیدند. سربازان گاز اشک‌آور می‌زدند و جمعیت متفرق می‌شد. کودکان به سوی سربازان سنگ پرتاب می‌کردند و سربازان رو به سرهای مردم شلیک می‌کردند. زمین زیر سم آهنین بولدوزرها ویران می‌شد، درختان زیتون از ریشه درمی‌آمدند و تکه تکه‌های‌شان زیر چرخ ماشین‌ها خرد می‌شد. هست و نیست باغ‌ها ویران شد، زمین‌ها را بلعیدند. عبدالرحیم به سمت سربازان سنگ پرتاب می‌کرد و تیراندازی و ابرهای گاز اشک‌آور تا غروب آفتاب ادامه داشت. بیشتر مردم خسته و هلاک و جان به لب، پراکنده شدند، جز پیرزن‌ها و پیرمردهایی که بر خاک زمین‌شان افتاده و آن را می‌بوسند و بر سر می‌ریختند. شیون و ناله‌های‌شان تمامی نداشت، ثانیه‌ای قطع نمی‌شد...

 

سایر اخبار این روزنامه
به بلوغ هسته‌ای‌ رسیده‌ایم به بلوغ هسته‌ای‌ رسیده‌ایم وزیر کار: به پردرآمدها یارانه نقدی پرداخت نمی‌شود وزیر کار: به پردرآمدها یارانه نقدی پرداخت نمی‌شود دشمنان قطعاً پاسخ دندان‌شکن دریافت خواهند کرد دشمنان قطعاً پاسخ دندان‌شکن دریافت خواهند کرد تأکید پزشکیان بر ضرورت حضور بخش خصوصی در حوزه حمل‌ونقل توسعه اسکله‌ها و بنادر تربیت دانش‌آموزانی از جنس بشردوستی اعتراضی که نتیجه داد اعتراضی که نتیجه داد یک دنیا درد و زخم و خون یک دنیا درد و زخم و خون مولوی عبدالحمید: همه دلداده به این انقلاب و اسلام هستند و به کشور عرق دارند مولوی عبدالحمید: همه دلداده به این انقلاب و اسلام هستند و به کشور عرق دارند شمایل یک مبارز، عاشق و شاعر! سید حسن خمینی: داستان غزه و لبنان، دروغین بودن ژست‌های حقوق بشر را نشان می‌دهد عراقچی: توقف فعالیت کنسولگری‌های ایران در آلمان غیرقابل توجیه است پایبندی وزارت راه به تعهدات تامین مسکن دولت‌های قبل کوتاه از جهان