ما و امريكاي ترامپ

فياض زاهد
محمد مهاجري
هر چند كه از ابتدا نيز اين پرسش كه «پيروزي كدام كانديداي انتخابات رياست‌جمهوري امريكا به نفع ايران است» در شرايط بين‌المللي و منطقه‌اي و داخلي چندان اهميتي نداشت، اكنون با راهيابي دونالد ترامپ به كاخ سفيد، اتفاقي رخ داد كه چه خوش‌مان بيايد و چه نيايد، ناگزيريم واقعيت را بپذيريم. اين درست است كه سياست خارجي هر كشوري تحت تاثير اتفاقات جهاني قرار دارد و همه به اقتضاي اتفاقات روز تصميم‌گيري مي‌كنند، اما كشور ما در برهه مهمي از تاريخ قرار گرفته كه بايد صرف‌نظر از روي كارآمدن ترامپ (و حتي رقيب دموكراتش) راه برون‌رفت از شرايط كنوني را پيدا كند. امروز بخش بزرگي از مشكلات ديپلماسي ما، ربط مستقيم به امريكا و نتايج انتخابات آن ندارد.رويكرد به شرق، بهبود روابط با امريكا، همكاري بيشتر با همسايگان و...فوق‌العاده اهميت دارد، اما اصلي‌ترين مشكلات امروز ما در اصطكاك با امريكاست. حتي جنگ اسراييل با مردم غزه و لبنان و حملات گاه و بي‌گاه به ايران، نه در تل‌آويو كه از واشنگتن طراحي يا لااقل پشتيباني مي‌شود. در چنين شرايطي منافع ملي جمهوري اسلامي ايران اقتضا مي‌كند، حق خود را از دهان شير هم بگيرد. همسايگان عرب و ترك ما از رهگذر تحريم ايران و غيبتش در رقابت‌هاي اقتصادي به هر نان و نوايي كه مي‌خواسته‌اند، رسيده‌اند و ما به دليل غل و زنجيري كه تحريم‌ها به پاي‌مان بسته، سرعت آنها را نداريم. بخشي از اين حريم‌ها البته توسط شوراي امنيت يا كشورهاي غربي تحميل شده، اما برخي ندانم‌كاري‌ها و كاسبي‌ها و سودجويي‌ها منجر به خودتحريمي هم شد. ارتباط اقتصادي با شرق به خصوص در حوزه نفتي عملا80درصد بازار ايران را در اختيار چيني‌ها قرار داد و كيست كه نداند چنين انحصاري دست‌كم 20درصد از درآمدهاي ما را بلعيده است. الان با آمدن ترامپ، دنيا لااقل در بخش غربي‌اش دستخوش تحول جدي شده و ما نبايد كنار بكشيم. اگر در جدول ليگ برتر قرار بگيريم، حتي اگر آخر جدول باشيم، به مراتب ممتاز‌تر از تيم‌هاي دسته 2و3 هستيم. تداوم جنگ از بزنگاه‌هايي است كه مي‌تواند ما را از جدول ليگ برتر خارج كند. به خصوص اگر اين استدلال را كه ترامپ ضديتش با ايران بيش از بايدن است بپذيريم، بقاي‌مان در جدول اهميتي دوچندان خواهد داشت. ترامپ كسي است كه 4سال قبل از برجام خارج شد و همان كاري را كرد كه اسراييل و تندروهاي داخلي متفقا دنبالش بودند. اگر صرفا بخواهيم خود را به اين سابقه حلق‌آويز كنيم، بايد دست روي دست بگذاريم و منتظر شرايط بدتر باشيم. 
حال آنكه تجربه گرانسنگ ظريف و عراقچي در مذاكرات برجام اين‌بار مي‌تواند ايران را با دست پرتر در مقابل امريكايي‌ها قرار دهد.
در اين مرحله از رياست‌جمهوري ترامپ چند رويداد قابل‌تأمل نيازمند دقت‌نظر مضاعف است. ترديد، سهل‌انگاري، امتيازات بي‌ضابطه به نتانياهو، عدم انطباق برنامه‌ها با وعده‌ها و دير آمدن هريس به فرآيند انتخابات، مردم امريكا را بر اين باور رساند كه ترامپ حتي براي پايان جنگ و ‌نسل‌كشي بهتر از دموكرات‌هاست. جالب آنكه جوامع مسلمان در امريكا هم بيشتر از ترامپ حمايت كردند. وقتي به برنامه‌هاي قبلي ترامپ مي‌نگرند، اعمال توافقي با كشورهاي عربي چشم‌انداز روشن‌تري پيش پاي اعراب قرار مي‌دهد. اگر قرار باشد رژيم اسراييل به همين رويه آدم بكشد هزينه هر كنش ديگري از آنچه در ذهن مسلمانان امريكا شكل يافته معقول‌تر است. از سويي ترامپ براي خود چند اولويت راهبردي و اولويت‌هاي تاكتيكي قائل است. اولويت‌هاي استراتژيك عبارتند از: مهار چين و كنترل بحران خاورميانه. بحران‌هاي تاكتيكي عبارتند از: موضوع اوكراين، محيط زيست، سهم امريكا از سبد هزينه‌هاي حفاظت نظامي و امنيتي در ناتو و متحدان بين‌المللي‌اش. 
اما ترامپ يكي، دو دكترين نوگرا در برنامه خود دارد. حفظ و ارتقاي ارزش دلار. براي اين مهم بايد تحريم‌ها كاهش يا برداشته شود. تحريم‌ها بر اساس برآورد نهادهاي مالي حزب جمهوري‌خواه، بيشترين فرصت را در اختيار چين قرار داده است. ترامپ مي‌تواند براي حل بحران اوكراين و پايان جنگ به دوستي خود با پوتين تكيه كند. محتملا موضع اوكراين بيشتر تضعيف خواهد شد. در حوزه خاورميانه چنانچه ايران خود را با واقعيت‌ها تطبيق ندهد، زير فشارهاي افزون‌تري قرار مي‌گيرد. برخي بر اين باور هستند كه چين امروز آماده‌تر از دوران قبلي ترامپ است. پس در برابر فشار امريكا خواهد ايستاد. آنها بازار ايران را مناسب بهره‌وري از اين فرصت مي‌دانند. اما آمارها چيز ديگري مي‌گويند.
ظرفيت اقتصاد ايران زير ۳۰۰ ميليارد است. درحالي كه در سال ۲۰۲۲ تراز مثبت تجاري چين با امريكا بيش از ۳۶۰ ميليارد دلار بوده است. آنها در حدود ۱۰۰۰ ميليارد دلار در سال گردش تجاري دارند. بديهي است ايران كشور مهمي است، اما يادمان باشد در خاورميانه هم ايران شريك اول چين نيست. حداقل ما پشت سر عربستان‌سعودي و امارات قرار داريم. اقتصاد ايران حتي در مقايسه با دوره اول ترامپ هم ضعيف‌تر شده. ما دو‌ راه پيش رو داريم؛ از ظرفيت سياسي و بين‌المللي فارغ از تخيلاتي كه امكان تحقق ندارد، دست كشيده و خود ابتكار عمل در گفت‌وگو با دولت جديد را تدارك ببينيم يا منتظر بمانيم تا ضربات مهاجرتي خورده و با موقعيت لرزان‌تري به گفت‌وگو و‌ تبيين ديدگاه‌هاي خود بپردازيم.


تجربه نشان داده كه همواره مقامات ايراني در مواجهه با بحران‌هاي سهمگين تصميمات درستي مي‌گيرند؛ اما هزينه و زمان انتخاب‌هاي‌شان با اشكالات فراوان روبه‌رو است. بر اساس آموزه‌هاي معمار اين نظام سياسي، حفظ نظام از اوجب واجبات است، معناي پراتيك و عملي آن مي‌شود عمل به كنش صحيح حتي اگر باب ميل‌مان نباشد. بياييد اين‌طور فرض كنيم كه ايران مانع بزرگ برنامه‌هاي راهبردي ترامپ براي خاورميانه است؛ به نظر شما در قبال ايران چه مي‌كند؟ او قطعا رييس‌جمهور جنگ‌طلبي نيست، اما تجربه قبلي نشان داده راه فشار بر ايران را بلد است. ما آنقدر هم داراي ظرفيت بزرگ اقتصادي نيستيم كه چين به خاطر ما در برابر امريكا بايستد، روسيه هم رفيق قابل اعتمادي نيست كه از روابط شخصي پوتين با ترامپ سود ببريم؛ تازه بايد خدا را شاكر باشيم اگر از ما به عنوان كارت قرباني در داستان اوكراين سود نبرد.
اما نكته پاياني در اين ميان مواضع رييس‌جمهور است. گاهي احساس مي‌شود وزير خارجه و مقامات ديگر دولت يادشان رفته چرا و به چه علتي اين دولت راي آورده! خب گاهي آدمي مجبور است تن به حركات موزون بدهد، اما بيشتر از آن را كه نخواسته‌اند! بايد اين بزرگواران دقت بيشتري در انتخاب واژگان كنند. در اين كشور به اندازه كافي سخنران و ‌طالب كلمات انقلابي و جنگ‌طلبانه وجود دارد، به شما ديگر نيازي نيست. شما اوضاع را مي‌دانيد، از وضعيت سرمايه اجتماعي ساختار باخبريد، از ناترازي‌ها و مشكلات و كسري بودجه و ... باخبريد. شما آن دولتي بايد باشيد كه برود و با منطق و استدلال توضيح دهد كه چه راهي براي كليت بقا و حفظ هيمنه و اقتدار كشور بايد و‌ لازم است.شما را چنان سياستي بايد.