واكاوي دكترين خاورميانه‌اي ترامپ

بازگشت دوباره دونالد ترامپ به كاخ سفيد در سال ۲۰۲۵ به‌طور قابل توجهي موجب شده تا ناظران تلاش كنند رويكردها و تاكتيك‌هاي احتمالي رييس‌جمهوري جديد را در عرصه‌هاي داخلي و فرامنطقه‌اي ارزيابي كنند. بالاخص آنكه جهان تجربه‌اي تلخ از سياست‌هاي غير قابل پيش‌بيني و گاهی نامتعارف چهره‌اي دارد كه بعد از چهار سال دوباره وارد كاخ سفيد شده است. در همين راستا و با توجه به افزايش تنش‌ها در منطقه، دكترين خاورميانه‌اي ترامپ از جمله مباحث مهمي است كه منجر به افزايش گمانه‌زني‌ها در اين رابطه شده است. چرا كه اقدامات او در چهار سال دولتش از توافقات ابراهيم گرفته تا ترور سردار شهيد قاسم سليماني و نيز اعمال تحريم‌هاي شديد عليه ايران همچنان در اذهان باقي است. در اين راستا گروهي بر اين باورند كه احتمالا رويكرد ترامپ در 2025 در ادامه همان سياست‌هاي 2017 خواهد بود و در مقابل عده‌اي ديگر اعتقاد دارند كه رويكردهاي دولت دوم ترامپ مسير متفاوتي را طي خواهد كرد.به اين بهانه روزنامه اعتماد با عليرضا مجيدي كارشناس مسائل خاورميانه سياست‌هاي مهمان جديد كاخ سفيد در ارتباط با خاورميانه و به‌طور مشخص ايران را از زواياي مختلف بررسي كرده است. مجيدي براين باور است كه بازگشت ترامپ به قدرت در امريكا تنش‌هاي جاري ميان تهران و واشنگتن را تحت تاثير قرار خواهد داد به باور اين كارشناس مسائل خاورميانه دو ماه و نيم پيش روي فرصتي است كه كم و كيف اين روابط را معين خواهد كرد. مجيدي اين را هم اضافه كرده كه سياست اعمال فشار حداكثري توسط ترامپ كماكان گزينه محتمل‌تري است.
مشروح اين گفت‌وگو را در ادامه مي‌خوانيد:
 
به عنوان سوال نخست، همزمان با بازگشت ترامپ، گمانه‌زني‌هاي بسياري در باب دكترين خاورميانه رييس‌جمهوري منتخب مطرح شده است؛ در اين ميان رويكرد ترامپ نسبت به فعل و انفعال‌هاي اسراييل در غزه و لبنان بيش از همه در كانون توجه‌ها قرار دارد، به باور گروهي ترامپ به دنبال برقراري آتش بس است و به ادعاي گروهي ديگر، براي تحقق اهداف اسراييل بستر‌سازي خواهد كرد، با توجه به نوع سياست‌ورزي دونالد ترامپ در دوره نخست رياستش، كدام يك از دو فرضيه به واقعيت نزديك‌تر است.


ترامپ مدعي است كه در دوران رياست‌جمهوري‌اش ايالات متحده را وارد هيچ جنگي نكرده است. اما ذيل اين ادعا بايد اين گزاره مهم را لحاظ كرد كه ترامپ مساله نسبت بدهي به توليد ناخالص ملي«جي‌دي‌پي» را طرح كرد و به دنبال اين بود كه از اين طريق بودجه را كاهش دهد. كاهش بودجه با سياست افزايش بودجه نظامي اين بازيگر همخواني ندارد. اين موضوع نكته مهمي است كه بايد در راستاي شعارها و رويكرد ترامپ مبني بر پايان دادن به جنگ‌ها بدان توجه داشت. اما اينكه رييس‌جمهوري متخب امريكا مدعي شده تا پيش از ورود به كاخ سفيد جنگ در غزه و لبنان بايد به مرحله و نقطه‌اي مشخص برسد، اين سوال را در ذهن تداعي مي‌كند؛ مراد او از بيان اين عبارات و اتخاذ چنين موضعي چيست، به بياني ديگر آيا ترامپ به دنبال برقراري آتش‌بس است يا دامنه ميدان رويارويي.نكته مهم اين است كه ترامپ در ميانه مبارزات انتخاباتي‌اش به‌شدت بايدن را به واسطه حمله هفتم اكتبر حماس به اسراييل و همچنين افزايش درگيري‌ها در خاورميانه به چالش كشيد و مدعي شد؛ اگر رييس‌جمهوري ايالات متحده بود اجازه نمي‌داد اسراييل حمله هفتم اكتبر را تجربه كند. از همين رو شايد بتوان اين فرضيه را مطرح كرد كه ترامپ به دنبال آن است تا اسراييل با گسترش دامنه حملاتش بتواند، اهداف ادعايي‌اش را محقق كند. اين گزاره به تنهايي فاكتور مهمي است كه با توسل بدان شايد بتوان دكترين خاورميانه‌اي ترامپ در ارتباط با اسراييل را تبيين كرد.
در شرايط كنوني دو سناريو در باب رويكرد احتمالي ترامپ محتمل است؛ نخست، حمايت رييس‌جمهوري امريكا از تداوم رويارويي‌ها در غزه و لبنان و تصاعد بحران در خاورميانه يا مقدمه‌چيني براي گسترش دامنه توافق ابراهيم يا اجرايي كردن معامله قرن، به باور شما كدام يك از دو گزاره فوق قابل اعتنا است.
در خصوص توافق ابراهيم بايد به اين گزاره توجه كرد كه عربستان از همان ابتدا ذيل اين توافق تعريف شده بود. البته بايد توجه داشت كه معامله قرن و توافق ابراهيم دو توافق متفاوت ذيل تحولات اخير خاورميانه محسوب مي‌شوند؛ هرچند كه دو طرحي هستند كه در رقابت تنگاتنگ با يكديگر قرار دارند. در باب اين واقعيت كه ترامپ به دنبال گسترش دامنه معامله قرن است ترديدي وجود ندارد؛ از همين رو مي‌توان گفت مقوله عادي‌سازي روابط اسراييل و عربستان در دستور كار او قرار خواهد گرفت. اما واقعيتي كه نمي‌توان انكار كرد آن است كه پادشاهي (عربستان) به واسطه تنش‌ها در غزه و همچنين رويكرد منفي افكار عمومي جامعه نسبت به اسراييل بعيد است به فرايند عادي‌سازي تن دهد. اما در اين ميان تحليل ديگري نيز مطرح است كه براي تبيين آن مي‌توان به پاسخ نتانياهو به يوآو گالانت وزير دفاع سابق در نشست دو هفته پيش كنست اشاره كرد؛ پاسخي كه به احتمال زياد با مواضع احتمالي ترامپ هماهنگ است. گالانت به نتانياهو اعتراض كرد كه جنگ را گسترش داده آن هم در شرايطي كه به تمامي اهداف در غزه و لبنان دست يافته است. از همين رو زمان آن است كه براي آزادي گروگان‌ها به توافقي سخت تن دهد. نتانياهو در پاسخي كه بار ديگر بر ماموريت ادعايي اين بازيگر تاكيد داشت، گفت: همزمان ترور شهيد سيد حسن نصرالله و شهيد اسماعيل هنيه و ديگر مقام‌هاي مقاومت را بر عهده گرفت. در نهايت تاكيد كرد كه با ايران رويارويي‌ها بيشتري را تجربه خواهد كرد.
از همين رو مي‌توان گفت، سياست نتانياهو حول اين محور تعريف شده كه تمامي طرفين درگير با پيروز ميدان رويارويي توافق خواهند كرد و روي اسب بازنده شرط‌بندي نمي‌كنند. اگر اين گزاره را بپذيريم مي‌توان احتمال داد كه ترامپ در نظر دارد امتيازي به نتانياهو داده و در ازاي آن خواهان دستيابي هرچه سريعتر به توافق و صلح در منطقه باشد. براساس سناريويي ديگر اين احتمال وجود دارد كه در ازاي پيروزي بزرگ اسراييل در درگيري‌هاي منطقه به‌طور مشخص غزه و لبنان، فرايند عادي‌سازي روابط رياض و تل‌آويو به عنوان برگ برنده ارايه شود. ذكر اين نكته اهميت دارد كه محمد بن سلمان تا پیش از عمليات 7 اكتبر هيچ پيش شرطي ناظر بر تشكيل دولت خودگران فلسطين نداشت و همين طور اقدام موثري در جهت حمايت از فلسطين نيز انجام نمي‌داد. اما اين رويه بعد از عمليات توفان‌الاقصي تغيير كرد و به سمت دولت خودگردان كشيده شد. اما به اين دليل كه اطلاعات خاصي در اين زمينه موجود نمي‌باشد اما تحليل من اين است كه با توجه به اينكه ترامپ در مساله معامله قرن آشكارا دولت خودگردان را كنار مي‌زد و رياض نيز او را در اين امر همراهي مي‌كرد مي‌توان اين سناريو را مطرح كرد كه مجددا بن سلمان آماده معامله بزرگي شود و در ازاي آن اسرايیل را به رسميت بشناسد اما توجه خاصي به دولت خودگردان نداشته باشد. اينكه چه آوانسي به رياض داده خواهد شد بايد گفت به تعبير بايدن فقط چندهفته تا معامله سه‌جانبه و به رسميت شناختن اسراييل باقي مانده بود. طبق اين معامله امتيازاتي در ازاي به رسميت شناختن اسراييل دريافت مي‌كرد. از جمله اين امتيازات تشكيل يك پيمان نظامي مشابه با ناتو بود كه از عربستان در جنوب خليج فارس حمايت مي‌كرد. امتياز ديگر هسته‌اي شدن عربستان بود. امريكا تعهد مي‌داد به جز اسراييل هر يك از كشورهاي منطقه كه به هر سطحي از هسته‌اي شدن رسيدند عربستان را نيز به همان سطح برساند. فاكتور ديگر جنگ‌افزارهاي پيشرفته‌اي بود در اختيار رياض قرار مي‌گرفت. رياض با اين شروط با اين عادي‌سازي موافقت كرده بود. تمامي اين برنامه‌ها را عمليات 7 اكتبر برهم زد. اما همچنان اين توافق مي‌تواند مجددا در دولت جديد ترامپ احيا شود.
در ميانه تحولات حاكم، بالاخص پس از تاكيد مقام‌هاي رسمي كشورمان بر پاسخ به حمله محدود اخير اسراييل، احتمال رويارويي دوباره تل‌آويو و تهران و موضع‌گيري دونالد ترامپ، در مركز توجه‌ها قرار گرفته است، به باور شما آيا اين رويارويي در شرايط كنوني محتمل است، رويكرد ترامپ در اين باره چه خواهد بود.
حقيقت اين است كه نشانه‌ها و شواهد حكايت از آن داردكه تل‌آویو به دنبال آن است تا خود را براي تجاوز دوباره به خاك ايران آماده كند. در قاب اين معادله و براساس شرايط حاكم بر منطقه، ارزيابي اسراييل از ميزان، شدت و دامنه پاسخ ايران براي اين بازيگر بسيار با اهميت است. چرا كه تل‌آويو درصدد است متناسب با پاسخ احتمالي ايران دست به كنش متقابل زده و بدين طريق تنش‌ها را افزايش دهد. در شرايط كنوني شاهديم كه كنست بعد از حمله اخير اسراييل به برخي از پايگاه‌هاي نظامي ايران به بهانه حمله ادعايي به اقامتگاه نخست‌وزير اين بازيگر، مجوز حمله دوباره تل‌آويو را صادر كرده و مدعي است كه تل‌آويو مي‌تواند به جاي هدف قرار دادن مواضع حزب‌الله، ايران را هدف قرار دهد. ارايه چنين مجوزي در تاريخ اسراييل بي‌سابقه است. پس از آن شاهد بوديم كه اسراييل براي اولين‌بار مسووليت ترور شهيد اسماعيل هنيه را بر عهده گرفت. بدين طريق اين بازيگر صراحتا مسووليت اقدام خرابكارانه عليه منافع ملي و امنيت ملي ايران را بر عهده گرفت. علاوه بر اين شاهد بوديم كه اسراييل پايگاه ايران در منطقه زينبيه دمشق را هدف حملات نظامي‌اش قرار داد. بعد از وعده صادق يك دو بار اين منطقه هدف قرار گرفت، اما حملات اسراييل تشديد شده و اين نشان از آن دارد كه اين بازيگر به دنبال تهديد ايران و تحريك تهران براي افزايش تنش است. در همين راستا حملات اخير اسراييل به مواضعي در خاك سوريه قابل تبيين است. رويكرد تجاوزكارانه اسراييل نشان مي‌دهد كه اين بازيگر به دنبال آن است تا در صورت امكان ضربات ادعايي بيشتري را به تهران وارد كند. اما اينكه دولت جديد امريكا به رياست ترامپ در قبال فعل و انفعال‌هاي تحريك آميز اخير اخير تل‌آويو به‌طور مشخص در ارتباط با ايران از چه رويكرد پيروي خواهد كرد، دشوار است. آنچه كه مشخص است آن است كه بايدن طي يك سال اخير از اسراييل و سياست‌هاي شخص نتانياهو حمايت كرده و اكنون اهرم‌هاي او براي مهار نخست وزيري اسراييل محدود‌تر است. لذا ميدان براي يكه‌تازي تل آويو فعلا هموار است. در همين راستا مي‌توان گفت، در صورت رويارويي احتمالي ميان ايران و اسراييل، ايالات متحده تلاش خواهد كرد تا نقش دفاعي ايفا كند و تا جايي كه امكان دارد درگير رويارويي مستقيم نشود. با اين همه بايدن و ترامپ نيز داراي نقاط اشتراكي هستند. بايدن طي يك سال اخير از نتانياهو به جز در باب حمله به رفح حمايتي تمام عيار داشت. در مورد لبنان نيز علي‌رغم مخالفت‌ها، به تهاجمات تل‌آويو چراغ سبز نشان داد اما درباره ايران به اين دليل كه از واكنش تهران نگران بود رويكرد متفاوتي را در پيش گرفت. ترامپ اما به دنبال حل شدن مساله بودجه است. اساسا ترامپ برخلاف بايدن به اقدامات تهاجمي متوسل مي‌شود. با اين حال ايالات متحده حداقل در مراحل ابتدايي تشكيل دولت در ارتباط با ايران از رويكرد سخت پيروي نخواهد كرد. اما در دوماه باقي مانده ابهامات زيادي پيش رو است. نكته ديگر آن است كه بايدن و ترامپ يك تفاوت عمده با يگديگر دارند. ترامپ به دفاع از اسراييل و سياست تهاجمي باور دارد و در اين معادله ادعايي اين گزاره مطرح است كه ايران عقب‌نشيني خواهد كرد. بايدن اما زماني وارد نزاع احتمالي تهران و تل‌آويو مي‌شد كه اقدام اسراييل را طبيعي و در واكنش به تهديد وجودي او مي‌ديد. از منظري ديگر تفاوت اين دو در درك تهديدي وجودي ادعايي عليه اسراييل است. فارغ از دو مقوله بالا، با اينكه هر دو رييس‌جمهور متعهد به دفاع از رژيم اسراييل هستند اما بايدن با افكار عمومي چپ و ميانه اسراييل هماهنگ است و ترامپ با جناح راست. همين گزاره براي بايدن پرهزينه بود. نكته سومي اما مساله را پيچيده مي‌كند. بايدن دو ماه و نيم ديگر قدرت را تحويل مي‌دهد. در اين دوره انتقال هرگونه فعل و انفعال پرهزينه اسراييل مي‌تواند با سكوت او همراه باشد.
ذيل سوال بالا، پس از پيروزي دونالد ترامپ، گروهي مدعي‌اند كه ايران گزينه پاسخ احتمالي به اسراييل را فعلا كنار گذاشته است؛ چرا كه تهران به دنبال تنش‌زدايي نيست. تحليل شما در اين باره چيست.
هنوز نمي‌توان درباب وعده صادق سوم تحليلي ارايه كرد، چرا كه زمان و جزييات احتمالي پاسخ احتمالي ايران مشخص نيست. اما تحليلي كه مي‌توان در اين خصوص ارايه داد اين است كه اگر ايران در پاسخ به تجاوز اخير اسراييل پاسخي ندهد شايد اين فرصت در اختيار اسراييل قرار بگيرد تا دامنه تجاوزات خود را گسترش دهد، چرا كه به باور ادعايي اين بازيگر، عدم پاسخ ايران به ناتواني كشورمان تعبير مي‌شود. از همين رو تل آويو جسورتر خواهد شد.اگر اين فرضيه محقق شود در نهايت مجبور خواهيم شد عمليات صادق سوم را با هزينه بالا و تاثيرگذاري كم‌تر اجرايي كنيم. فعلا در باب اين عمليات اطلاعاتي در اختيار نيست اما به صورت كلي اين ادعا مطرح است كه فرصتي استثنايي براي تل‌آويو به منظور ضربه زدن به ايران فراهم شده است. آنچه كه واضح است اسراييل به راحتي اين فرصت را از دست نخواهد داد. با اين برداشت كه اقدام ايران به معناي افتادن به دام اسراييل است به‌شدت مخالفم. اسراييل با تجربه رفتار خود در سوريه و تجربه رفتار بعد از عدم واكنش ايران بعد از ترور شهيد هنيه نشان داده است كه وقتي ببيند ايران پاسخ نمي‌دهد جلوتر مي‌آيد تا جايي كه در معادلات درك كند تهديد ايران رفع نشده است. مسلما تا زماني كه از ناحيه ايران احساس تهديد كند تا جايي كه بتواند جلوتر خواهد آمد و وعده صادق3 از اين جهت مي‌تواند بازدارنده باشد.
فارغ از رويارويي‌هاي احتمالي تهران و تل‌آويو، گزاره ديگري كه مورد توجه قرار گرفته، موضع‌گيري احتمالي ترامپ در ارتباط با ايران است؛ اينكه آيا رييس‌جمهوري جديد ايالات متحده با توجه به اصل تنش‌زدايي كه تهران بر آن تاكيد دارد، اين‌بار پشت ميز مذاكره قرار خواهد گرفت يا كمپين فشار حداكثري را دوباره در دستور كار قرار خواهد داد.
اينكه شرايط منطقه دچار تحولات معناداري شده است گزاره درستي است اما نه به آن ميزان كه ايران نتواند وارد مسير تنش‌زدايي با كاخ سفيد شود. برنامه موشكي ايران اتفاقا به صورتي جدي معنادارتر شده است. اما اساسا براي درك سياست ترامپ نسبت به ايران بايد به اين موضوع توجه داشت كه رييس‌جمهوري منتخب امريكا سياست‌هاي حاكم بر اين كشور را به چالش كشيده و همزمان به منتقد جدي سياست هويج و چماق تبديل شده و مدعي است چنين سياست‌هايي مختص باراك اوباما بوده؛ در صورتي كه اينگونه نيست. چرا كه ايالات متحده در ارتباط با ايران غالبا از سياست دوگانه‌اي پيروي مي‌كرده كه يك سوي آن ارايه امتياز بود و سوي ديگر اعمال تحريم. ترامپ در همين راستا سياست‌هاي دموكرات‌ها در ارتباط با ايران را به چالش كشيده و مدعي است كه اين حزب و شخص بايدن تصور مي‌كردند كه تهران را مهار كردند اما ميدان براي پيشرفت‌هاي ايران در دوران رياست اين گروه هموار‌تر شده است. از منظر ترامپ ايالات متحده در ارتباط با ايران مي‌بايست به سياست فشار حداكثري متوسل شود تا بدينگونه فضا براي مانور ايران محدود گردد. به ادعاي رييس‌جمهوري منتخب امريكا در چنين شرايطي است كه ايران در ابتدا تلاش خواهد كرد تا با تكيه بر رايزني با هدف كاهش فشارهاي اعمالي ايالات متحده وارد توافق شود. به ادعاي ترامپ توسل به چنين رويكردي اهرم بهتري براي مهار تهران است. اين همان رويكردي بود كه در دولت اول ترامپ دنبال شد و رييس‌جمهوري كماكان تلاش دارد تا از ماحصل ادعايي اين دستاورد دفاع كند. موضع‌گيري برايان هوك در اين باره شاهدي است بر اين ادعا.تصور مي‌كنم اكنون نيز اگر ترامپ تصور كند كه ايران رويكرد منفعلانه دارد و به عباراتي زير ميز نمي‌زند و همچنان از اين سياست پيروي خواهد كرد.
در چنين شرايطي به باور شما ايران چه گزينه‌هايي در اختيار دارد؟
از همين رو تصور مي‌كنم ترامپ به سمت فشار حداكثري خواهد رفت و شايد تنها گزاره كه مانع از آن شود كه رييس‌جمهوري ايالات متحده به چنين گزينه‌اي متوسل گردد، موضع‌گيري سرسختانه ايران باشد. به بياني ديگر بايد از سياستي متفاوت در قياس با سياستي كه در دوران رياست نخست او داشته‌ايم پيروي كنيم. اين اقدام احتمالي مي‌تواند مانع از تكرار رويكرد خصمانه ترامپ و اجراي كمپين فشار حداكثري شود. حال اگر فرض را بر اين بگذاريم كه شرايط براي رايزني ميان تهران و واشنگتن هموار شده باشد، بايد گفت كه رويكرد و موضع‌گيري ايران با اهميت است، به باور من و با لحاظ كردن معيار FDD (بنياد دفاع از دموكراسي) اگر تهران منفعل باشد، اين مقوله به عنوان ضعف ادعايي ايران تلقي خواهد شد و ممكن است اين تصور به وجود آيد كه ايران براي رايزني با هرگونه شروطي موافقت خواهد كرد. از همين رو اگر در سال 2018 بر اصل نه جنگ و نه گفت‌وگو تاكيد مي‌شد، پيروي از اين اصل در شرايط كنوني و با لحاظ كردن معادلات حاكم صرفا موجب خواهد شد كه هم جنگ رخ دهد و هم متعاقب آن گفت‌وگوهايي انجام شود؛ رايزني‌هايي كه شايد ايران در جريان آن دست پري نداشته بنابراين تهران اين فرصت را دارد تا در دو ماه و نيم باقي مانده تا حضور ترامپ در كاخ سفيد معادلات را به نفع خود تغيير دهد. ايران نيز در اين زمينه ابزارهاي متعددي را در اختيار دارد. يك نمونه آن تلفات نظاميان امريكايي در خاك عراق است. درست در شب ترور سيد حسن نصرالله بيانيه مشترك دولت عراق و امريكا با قيد جدول زمانبندي خروج منتشر شده است. صدور اين بيانيه به اين دليل است كه امريكايي‌ها نگران واكنش مقاومت اسلامي عراق بودند. مي‌خواهند بگويند اگر اين عمليات ناظر به بيرون رفتن نظاميان امريكايي است، اين هدف از طريق مذاكره محقق شده است و هر نوع اقدام نظامي اين مذاكرات را بر هم خواهد زد. اين جمله وزير خارجه عراق طي يك گفت‌وگو است؛ امريكا از تلفات دادن واهمه دارد. در تقابل با اسراييل ابزارهاي زيادي داريم. در ناامن‌سازي مسير انرژي و منطقه و ساير ابزارهاي ديگري كه در اختيار داريم.
امروز شاهد آن هستيم كه برخي چهره‌هاي نئوكان چون وزير خارجه پيشين ترامپ قرار نيست در كابينه احتمالي او تعريف شوند. از همين منظر گروهي مدعي‌اند كه ترامپ تلاش دارد تا از نئوكان‌ها فاصله بگيرد. از همين رو اين ادعا مطرح است اينكه سياست‌هاي دولت دوم او با سياست‌هاي دوره نخست رياستش به‌طور مشخص در ارتباط با ايران متفاوت است، اين فرضيه قابل تامل است يا خير.
موضع‌گيري‌هاي اخير ترامپ نشان داد كه در چينش كابينه چهره‌هايي كه به او وفادار نبودند را كنار خواهد گذاشت. از همين رو گفته مي‌شود نيكي هيلي و مايك پمپئو قرار نيست در كابينه ترامپ نقش‌آفريني كنند. با اين همه حذف چهره‌هاي نئوكان بدين معنا نيست كه دونالد ترامپ به دنبال مقدمه‌سازي براي تعامل با ايران است. به باور من رييس‌جمهوري ايالات متحده از سياست فشار حدكثري عليه ايران پيروي خواهد كرد. نكته مهم‌تر آن است كه پلن‌هاي احتمالي مرتبط با كاهش تنش ميان تهران و واشنگتن آنقدر وزن ندارند كه تحت‌الشعاع كابينه احتمالي ترامپ قرار بگيرند. كنار گذاشته شدن مايك پمپئو و نيكي هيلي به اين دليل بود كه اين دو ترامپ را مورد انتقاد قرار داده بودند و در شرايط حساس كنار او قرار نداشتند. همين گزاره‌ها موجب شده كه هر دو به حاشيه بروند. وقتي ترامپ درباره همكاران خود اين سطح از سخت را اعمال مي‌كند حال نسبت به كشوري كه به نوعي آن را متخاصم مي‌داند چه موضعي خواهد داشت. واقعيت اين است كه حداقل من هيچ نشانه‌اي از تغيير رويكرد كلان ترامپ در قبال ايران نمي‌بينم و نمود بارز آن انتصاب برايان هوك به عنوان مسوول دوره انتقال است. جمهوري‌خواهان در چهار سالي كه قدرت را در اختيار نداشتند دايما بايدن و سياست‌هايش را به چالش كشيده‌اند و بر اين اصل تاكيد داشتند كه روش ما در مديريت تنش نتيجه‌بخش بوده نه رويكرد دموكرات‌ها.