«رهي» عالمِ موسيقي

زماني در منزل استاد پرويز ياحقي، استاد عزيزتر از جانم با فرخ معيري برادرزاده رهي معيري و دوست سال‌هاي جواني پرويز آشنا شدم. وقتي عشق و علاقه من را به رهي مي‌ديد هميشه از او و جواني رهي برايم سخن‌ها مي‌گفت؛ از نازك‌خيالي‌ها، احساسات و عشق و عاشقي‌هايش. حسنعلي‌خان معيري پدر فرخ و گلي و برادر بزرگ‌تر رهي بود. هر وقت صحبت از اثر «آزاده» كه از آخرين سروده‌هاي رهي است با آهنگ استاد علي تجويدي به او مي‌گفتم، فرخ عنوان مي‌كرد كه «اين كلام گويي زندگي پر از عشق خود رهي است.» تجويدي هم به اين اثر بي‌نهايت علاقه داشت؛ در يك فيلم مستند هم كه ساخته دوست عزيزم امير صبوري است، آقاي تجويدي اين موضوع را مطرح مي‌كند كه به «آزاده» خيلي علاقه دارد و آن را بهترين اثر خود مي‌دانست، به ‌طوري كه نام نوه پسري خود را آزاده گذاشته بود در نوار يادگار استاد هم اين ترانه جاودانه را نواخته است روزي فرخ نسخه‌اي از ديوان آزاده را برايم به يادگار نوشت و هديه داد. هميشه به بهانه‌هاي مختلف از او مي‌خواستم در مورد ضبط و سرگذشت اين اثر از زبان رهي برايم سخن بگويد. معصومه دده بالا با نام هنري هايده با تشويق و معرفي رهي معيري به پيرنيا گام به عرصه خوانندگي نهاد. اولين‌بار آوازي در دستگاه شور با غزل رهي از او در راديو اجرا و پخش شد كه به علت مخالفت همسر هايده پخش آن متوقف شد، اما بعدها مجددا به وسيله رهي و استاد مجيد نجاحي نوازنده صاحب سبك سنتور ابتدا به استاد پرويز ياحقي و بعد استاد علي تجويدي معرفي شد. يكي از آثار ماندگار و مهم موسيقي ايران يعني اثر «آزاده‌ام» با اركستر گلها ضبط شد كه رهي هم در ضبط اين اثر حضور پيدا كرد. تجويدي مي‌گفت كه وقتي اولين‌بار اين ملودي را براي رهي زدم، رهي بيان كرد كه «اين آهنگ حماسي است و بوي آزادگي مي‌دهد علي‌الخصوص كه در گوشه مغلوب سه‌گاه و گردش در مخالف دارد.» فرخ مي‌گفت رهي علاقه‌مند بود كه اين اثر را حتما خانم هايده بخواند چون اولين آهنگش بود و خود معرف او بود، در ثاني با آنكه خوانندگان مختلفي علاقه به خواندن اين ترانه خاص داشتند، تجويدي معتقد بود هيچ صدايي به وسعت، قدرت و رسايي صداي باز و زنگ‌دار هايده نيست و هيچ‌كس توان خواندن آن را جز او ندارد.  رهي با آنكه مريض حال بود آن شب به خاطر هايده در استوديو هشت راديو حضور پيدا كرد. در زمان بيماري‌اش در كوچه شهناز خيابان كوروش كبير سابق روبه‌روي سينما مولن‌روژ ساكن بود و به خاطر حساسيت‌هاي خاصي كه داشت، هيچ‌كس را نمي‌پذيرفت حتي خانم مرضيه يكدفعه سرزده به همراه يكي از دوستانش به ديدنش رفته بود كه بي‌نهايت عصباني شده بود. اما با تمام اين سختگيري‌ها آن شب وقتي گلهاي ۴۷۰ ضبط شد، رهي در شب ضبط برنامه از قدرت، وسعت و صداي دلنشين هايده به وجد آمده و به‌شدت تحت تاثير قرار گرفته بود و خطاب به هايده گفته بود كه «حق مطلب را ادا كردي» و در زمان پخش آن از راديو تلفني با هايده اين خواننده تازه نفس صحبت كرد و هر دو به گريه افتاده بودند. رهي به هايده گفته بوده كه «اين آهنگ سرگذشت زندگي من بود و تو به بهترين شكل آن را اجرا كردي و حالا با خيال راحت مي‌ميرم.» اين ترانه آن‌قدر به شهرت رسيد و تاثيرگذار بود كه نام ديوان رهي كه چندي بعد منتشر شد «آزاده» نام گرفت و صفحه اول با بيتي از اين برنامه شروع شد. حس قوي، استواري كلمات، پيوستگي معاني، نازك خيالي و طبع سرشار از احساس و سوز وگدازها، شكوه‌هاي دروني و سير و سلوك اهل خلوت، انسجام قوي كلمات از نكات بارز ترانه‌ها و اشعار رهي است.  ترانه‌هاي رهي به علت سوز و حال خاص دروني و طبع بسيار لطيف او هيچ‌كدام در زمان مشخص ساخته نشدند؛ يك ترانه را ممكن بود در عرض سه روز تحويل دهد و يك ترانه را ممكن بود تا شش ماه كار كند، به همين خاطر آثارش از قدرت و ماندگاري ويژه‌اي برخوردار هستند. استاد پرويز ياحقي فقط يك اثر با رهي دارد به نام «نوبهاران» در سه‌گاه كه الهه خوانده ولي بيشتر آثار او با استاد مرتضي محجوبي و بعد مهدي خالدي و مجيد وفادار و بعد تجويدي و استاد همايون خرم همراه است.  آخرين ترانه رهي هم «ميميرم» با مطلع «نگاهي به رهي كن» در دستگاه نواست كه فرخ مي‌گفت در بستر مرگ روزهاي آخر روي آهنگ تجويدي سرود و به او تاكيد كرد كه حتما با صداي هايده ضبط شود. رهي بعد از زنده‌ياد داود پيرنيا به مدت دو سال عهده‌دار رياست برنامه گلها بود و بعد از آن پژمان بختياري رياست اين برنامه را برعهده گرفت. مي‌توان گفت به گواه بسياري از اهل فن آخرين سال‌هاي درخشش و قدرت برنامه گلها كه بعد از فوت رهي و بعد پژمان، اين برنامه رو به افول رفت. رهي به پژمان بختياري، اميري فيروزكوهي و گلچين معاني علاقه وافر داشت. رهي سال‌ها در طبقه‌اي در خيابان صفي عليشاه با مادرش زندگي مي‌كرد، پرويز مي‌گفت مادرش را همه گبي‌جان خطاب مي‌كرديم. ديوان «سايه عمر» و «آزاده» يادگار اوست همچنين كتاب «گلهاي جاويدان» كه زحمت سرشاري از مجموعه نوشته‌هاي او در برنامه گلهاي جاويدان است. زماني كه علي دشتي اولين كتاب ادبي خود «نقشي از حافظ» را نوشت و چاپ شد رهي به گله و شكوه نزد او رفت و گفت چرا ابتدا از سعدي سخن نگفتي؛ همين گله رهي باعث نوشتن كتاب «در قلمرو سعدي» شد گويي روح و طبع غزلسرايي سعدي در جسم رهي نهفته بود كه اين‌گونه به او عشق مي‌ورزيد. رهي به بيماري سرطان لوزالمعده دچار شد و در بهمن ماه سال ۱۳۴۶ به دستور محمدرضاشاه به لندن سفر كرد و مورد عمل جراحي قرار گرفت متاسفانه بيماري پيشرفت كرده بود و بعد از گذشت حدودا هشت ماه در آبان ماه سال ۱۳۴۷ درگذشت و در گورستان ظهيرالدوله به خاك سپرده شد. مجلس ختمش در مسجد سپهسالار بهارستان برگزار شد كه بسياري از هنرمندان، سخنوران شعر و ادبيات و همچنين رجال سياسي آن روزگار شركت داشتند. به دستور شاه مراسم تشييع و مجلس ختم اين شاعر نامي بي‌نهايت باشكوه برگزار شد؛ رهي در طول زندگي‌اش بسيار مورد احترام بود و همچنان آثارش پويايي خود را دارد. روحش شاد و يادش گرامي باد.* نوازنده ويولن