معنای قطعنامه جدید آژانس علیه ایران
جلال خوشچهره
کارشناس مسائل بینالملل
تصویب قطعنامه تنظیمی تروئیکای اروپایی درباره فعالیت هستهای ایران در نشست شورای حکام آژانسبینالمللی انرژی هستهای، بیتردید ریلگذاری برای فعالسازی «سیستم ماشه» در نشست آتی این شورا در مارس ۲۰۲۵ میلادی (اسفند ماه آینده) و بخشی از یک استراتژی کلی در قبال تهران است. همه نشانهها حاکی از اراده غرب برای «امنیتی» نشاندادن فعالیت هستهای ایران در اندازه یک «تهدید» نزد جامعه جهانی است. این وضع به معنای تقلیل دیپلماسی «گفتوگو» برای «توافق» و تقویت رویکرد تهاجمی از سوی غرب است. تصویب قطعنامه تروئیکا (آلمان، فرانسه و بریتانیا) با ۱۹ رأی موافق، ۱۲ رأی ممتنع و سه رأی مخالف، نشان از تنهایی تهران در محیط بینالمللی دارد. به عبارت دیگر، میزبانی صمیمانه تهران از رافائل گروسی در سفر کاریاش به ایران و نیز رایزنیهای دیپلماتیک با دیگر کشورها در آستانه نشست شورای حکام، نتوانست مانعی در تصویب قطعنامهای شود که تهران را در برابر انتخابهای سخت قرار میدهد. اکنون این پرسش برجسته است؛ آیا تهران به خواستهای اعلام شده در قطعنامه پاسخ میدهد یا همانگونه که وعده داده بود؛ عکسالعمل متناسب با محتوای قطعنامه را در اسرع وقت اجرا میکند؟ در اینصورت آیا تا مارس آینده شاهد تعمیق اختلافها خواهیم بود؟ یا هنوز میتوان امید به ارائه ابتکاری داشت که روند «تعامل مثبت» را جایگزین تنش روبهرشد کنونی کند؟ تهران گفته است؛ میخواهد همچنان به تعامل سازنده با غرب ادامه دهد، اما در پاسخ به رفتار خصمانه، متناسب با آن عمل خواهد کرد. حال اگر اراده غرب بالا بردن درجه تنش باشد، در این صورت واکنش تهران نیز به گونهای خواهد بود که مخالف خواستهای قطعنامه مصوب کنونی شود. غرب تردیدهای خود را به فعالیت هستهای ایران به وضوح اعلام کرده و حتی با ناچیز دانستن ارزش گزارش به نسبت مثبت مدیرکل آژانس هستهای در سفر به تهران، بر اختلافهایش تأکید دارد. به عبارت دیگر غرب میخواهد با همسو کردن دیگر دولتها با استراتژی خود، سطحی «افقی» از مخالفتها با تهران را در جامعه جهانی تثبیت کند. از این رو تصویب قطعنامه پیشنهادی تروئیکای اروپایی در شورای حکام، بخشی از گستره فشارهایی است که بر سیاستهای تهران در حال تحمیل شدن است. اروپا در همپیمانی با ایالات متحده و همراهی با آنچه نتانیاهو در پی آن است، سیاست «مهار» را درباره تهران به اجرا گذاشته است. این سیاست از یکسو خلع ید تهران از ابزار سیاست خارجی خود در سطح منطقه و به تبع آن جامعه جهانی را هدف گرفته است. از سوی دیگر فلج کردن بازوان اقتصادی، تشویق تنشهای داخلی و انزوایبینالمللی در دستور کار است تا تهران را در حلقه تنگ فشارهای فزاینده قرار دهد. به این ترتیب اراده غرب، درگیر کردن تهران با چالش چندگانه است که قادر باشد آن را در یافتن ابتکار عمل لازم دچار محدودیت کند.