روزنامه اعتماد
1403/09/03
ديپلماسي ظريف نشان داد كه ايران داراي اهرمهاي قدرتمندي است
محمدجواد ظريف، معاون امور راهبردي دولت مسعود پزشكيان اخيرا با ارسال پيامي ويديويي و با خطاب قرار دادن يهوديان سراسر جهان و درخواست از آنها جهت مقاومت در برابر اسراييل از رويكرد جديد و بيسابقهاي پيروي كرد؛ رويكردي كه به باور گروهي از ناظران ذيل ديپلماسي عمومي قابل تبيين است و هدفش پايان دادن به تلاشهاي ادعايي غرب جهت ترسيم چهرهاي ضد يهودي از ايران است. در همين راستا ناصر هاديان، استاد دانشگاه و كارشناس ارشد روابط بينالملل در گفتوگو با روزنامه اعتماد ضمن برجسته كردن ابتكار عمل آقاي ظريف، بر اين باور است كه در شرايط كنوني بهترين و برندهترين اهرمي كه در ايران قرار دارد تا با توسل بدان بتواند به تلاشهاي ادعايي غرب براي ترسيم چهرهاي خشن از ايران پايان داده و همزمان زمينه را براي تنشزدايي هموار كند؛ ديپلماسي است. به باور اين تحليلگر برجسته در شرايطي كه هنجارهاي تعريف شده در حقوق بينالملل و حقوق بشر از كار افتاده و نهادهاي بينالمللي بياعتبار شدند، رويكرد ايران در پيشبرد ديپلماسي عمومي و رسمي شايد بتواند هزينهها بر غرب و اسراييل را افزايش دهد.به باور شما پيام آقاي ظريف كه در چارچوبش ضمن تفكيك ميان يهوديت و ايدئولوژي صهيونيست، يهوديان در سراسر جهان را خطاب قرار دادند و خواهان مقاومت در برابر سياستهاي تجاوزكارانه اسراييل شدند، چگونه ارزيابي ميكنيد؟
پيامي كه توسط دكتر محمدجواد ظريف خطاب به يهوديان سراسر جهان مخابره شد را ميتوان ابتكار عمل كم سابقهاي تلقي كرد كه در شرايط كنوني به منظور رفع سوءتفاهمات شكل گرفته در زمينه مواضع ايرانيان در ارتباط با پيروان دين يهود تعريف شده است. پيش از آن شاهد بوديم بنيامين نتانياهو، نخست وزير اسراييل دو بار با انتشار ويديويي مردم ايران را خطاب قرار داد. اين در حالي است كه پيش از رسانهاي شدن پيام آقاي ظريف، ايران در برابر كنشهاي نتانياهو تدبيري نينديشده بود. از همين رو مخابره اين پيام هم به واسطه واكنش به رويكرد خصمانه نخست وزير اسراييل با اهميت است، هم به دليل آنكه دكتر محمدجواد ظريف به عنوان معاون رياستجمهوري يهوديان را در سراسر جهان خطاب قرار داده و جغرافيايي فراتر از خاك ايران را براي ارسال پيام خود انتخاب كرده است. گفتني است ذيل اين پيام نيز تاكيد شده است كه ايرانيان هيچ ضديتي با يهوديان ندارند و عمده اختلافات با مكتبي است كه بر اساس ايدئولوژي افراطيگري تحت عنوان صهيونيسم فعاليت ميكند. آقاي ظريف با هدف اثبات تمايز ميان يهوديت و صهيونيسم نطق خود را با اشاره به پيشينه مثبت تاريخي ايران و يهوديان آغاز كرد و اين نكتهاي قابل تامل و در عين حال مهم و برجستهاي است.
آقاي ظريف در پيام ارساليشان تلاش كردند تا تصوير ترسيمي غرب از رويكرد ايران در ارتباط با يهوديان را به چالش كشيده و با استناد به ادلههاي ديني و تاريخي ثابت كنند كه ميان ايرانيها و يهوديان اختلاف و چالشي وجود ندارد و صرفا رويكرد افراطگرايي صهيونيستي است كه زمينهساز سوءتفاهمها شده، به باور شما اين ابتكار عمل آقاي طريف تا چه اندازه موفقيتآميز بوده است؟
پديدههاي يهودستيزي و هولوكاست، پروژههايي معنادار در جهان غرب هستند؛ پروژههايي كه در قابشان به رويكرد خصمانه غرب در ارتباط با يهوديان و جنايت آلمان نازي عليه اين گروه در طول جنگ جهاني دوم اشاره شده است. از همين رو ميان رويكرد خصمانه غرب نسبت به يهوديان با نگاه جهان اسلام و ايرانيان به يهوديان تفاوتها بسيار است. البته اين به معناي انكار تبعيضها عليه يهوديان در ساير نقاط جهان نيست؛ با اين حال، اين تبعيضها در جهان اسلام و ايران هرگز به شكل سازمانيافته و گستردهاي مشابه نسلكشي كه در غرب پيش از اين رخ داده، جريان نداشته است. متاسفانه، ما به دليل ناآگاهي تاريخي از تحولات غرب و مسائل مرتبط با اسراييل، خود را در ميانه دو پديده يهودستيزي و هولوكاست قرار دادهايم. اين در حالي است كه نهتنها ارتباطي با آنها نداريم، بلكه در جنايتهاي صورت گرفته عليه يهوديها هيچ نقشي نداشتهايم. از همين رو بايد به صراحت اين مساله را شفافسازي كرد و نشان داد كه يهودستيزي و هولوكاست پديدههاي غربي هستند و ايرانيان هيچ مسووليتي در اين باره ندارند. يهوديان براي هزاران سال بخشي از ساكنين در ايران بودهاند و نيز داراي زيست مسالمتآميزي با ساير ايرانيان داشتهاند. چنين تعامل و ارتباط تاريخي ميان ايرانيان كه پيروان دين يهود نيز شامل آنها ميشود، نشان ميدهد كه اتهامات اخير عليه ما بياساس است. اين در حالي است كه غربيها، به عنوان عاملان اصلي اين جنايات عليه يهوديان، از مسووليت جنايات خود شانه خالي كردهاند. براي مقابله با اين سوءبرداشتها، پيشنهاد ميشود مسلمانان جهان در تظاهرات باشكوهي عليه يهودستيزي شركت كنند و نشان دهند كه ما نيز به عنوان مسلمان، مخالف يهودستيزي و جنايات هيتلر و نازيها، از جمله هولوكاست هستيم. چنين اقدامي ميتواند ما را از موضع اخلاقي و انساني برخوردار كند كه به انتقاد از اسراييل بپردازيم و نشان دهيم كه اين رژيم امروز در غزه و لبنان، هولوكاست و اقدامات نازيها را تكرار ميكند.
به باور شما ريشه ادعاها در باب رويكرد يهودستيزانه ايران به چه عواملي بازميگردد، بالاخص آنكه همانگونه كه اشاره داشتيد، در طول تاريخ شاهد نشانه يا نشانههاي نبودهايم كه بر خصومت ميان ايرانيان و يهوديان دلالت داشته باشد؟
همانگونه كه پيشتر اشاره كردم، اساس ايده يهودستيزي به غرب باز ميگردد، چراكه در جهان اسلام و به ويژه در ايران هيچگاه ضديتي سيستماتيك با يهوديان مقيم ايران يا خارج از خاك ايران وجود نداشته است. از همين رو نبايد اجازه داد پروژهاي كه تلاش دارد ايرانيان را به يهودستيزي متهم كند، برجسته شده و صدايي در دنيا داشته باشد، چراكه اساسا هيچ نشانهاي از وجود چنين ادعايي در تاريخ ديرينه ايران وجود نداشته است.اگر چه نميتوان برخي تبعيضهاي حاكم بر جامعه را منكر شد، اما واقعيت اين است كه ادعاي غرب مبني بر ضديت ايرانيان با يهوديان گزاره غلطي است. اما اثبات خلاف اين ادعا مستلزم آن است كه براي شفافسازي و رفع سوءتفاهمها به شكل گستردهاي در سطح جهان بستري براي شفافسازي تعريف شود. به اعتقاد من پيام ويديويي كه توسط آقاي ظريف خطاب به يهوديان سراسر جهان منتشر شد، ايدهاي مناسب و قابل تامل و در واقع پاسخي جامع به اتهامات ادعايي عليه ايرانيان است. ضمن آنكه پيام آقاي ظريف واكنشي محكم به كنشهاي بنيامين نتانياهو، نخست وزيري اسراييل قلمداد ميشود؛ واكنشي رسانهاي كه در چارچوبش آقاي ظريف به زبان انگليسي يهوديان را خطاب قرار ميدهد. طبيعتا اين گام مثبت و قابل تامل است و از همين رو اين اميدواري وجود دارد تا پيام ايشان به زبان عبري نيز منتشر شود.
نكته مهمي كه در راستاي چرايي برجسته شدن ادعاي يهودستيزي توسط ايرانيان بايد به آن توجه كرد، مساله هولوكاست است كه به باورم بدون هيچ دليل متقني معضل بزرگي را براي كشور ايجاد كرده است. لازم به ذكر است كه ريشه اصلي هولوكاست باز ميگردد به جنايت گسترده نازيها و شخص هيتلر عليه يهوديان در جنگ جهاني دوم. اين رخدادي است كه به غرب باز ميگردد. در اينكه جنايت صورت گرفته توسط نازيها بايد محكوم شود شكي نيست؛ چراكه ظلم در هيچ نقطهاي از جهان آن هم به دليل تفاوتهاي ديني، نژادي و جنسيتي و مليتي قابل پذيرش نيست. از طرفي ما نيز به عنوان انسان و به لحاظ اخلاقي وظيفه داريم چنين اقدامات ظالمانهاي را در هر نقطه از جهان محكوم كنيم. اما اينكه به بهانه مصلحت سياسي ناگزير باشيم هزينه ظلمي كه به گروهي وارد شده را بپردازيم، مايه تعجب است. واقعيت اين است كه يهودستيزي هيچ ارتباطي به مسائل دروني ايران پيدا نميكند و فقط يك سوال در اين مورد از سوي تعداد معدودي از ايرانيان مطرح شده و آن، اين است كه تعداد قربانيان شش ميليون نفر نبوده و رقم ديگري مطرح است. اين در حالي است كه اخلاق، عدالت و گزارههاي انساني با اهميت هستند و در اين رابطه كميت اهميتي ندارد.
ادعاي يهودستيزي بارها توسط غرب در ارتباط با ايران مطرح شده، به باور شما چرا در شرايط كنوني اين گزاره برجستهتر شده است؟
مساله اصلي اين است كه موضوع هولوكاست براي يهوديان جهان حساسيتبرانگيز بوده و هست و اساسا دليلي هم وجود ندارد كه بخواهيم تعداد قربانيان اين جنايت را زير سوال برد و در اين باره سوالهايي را مطرح كرد و به عنوان مثال گفت قرباني جنايت نازيها شش ميليون نفر بودند يا ششصد هزار نفر. تعداد قربانيان اهميتي ثانوي دارد؛ مهم جنايتي است كه رخ داده و مردماني كه به دليل اعتقاداتشان كشته شدند. از همين رو به باورم برخي مسوولان بدون دليل به بهانه هولوكاست و رويكردي كه در اين باره داشتند اين بهانه را ايجاد كردند تا مخالفان ايران با توسل به رويكردهاي اين گروه، نگاههاي ضد ايراني را گسترش داده و بدين طريق زمينه را براي تنشها هموار سازند. من تصور ميكنم در خوشبينانهترين حالت ريشه اين تفكرات كه منجر به ايجاد حساسيتهاي كنوني شده، جهل و ناداني و همچنين عدم آگاهي كافي از تاريخ و روابط بينالملل است. در اين راستا برخي همچنان اين تصور و توهم را دارند كه اسراييل زاييده هولوكاست است. به بياني ديگر توجيه وجودي اسراييل را به هولوكاست ارتباط ميدهند. اما در مقابل بايد گفت ممكن است اسراييليها از وجود هولوكاست نهايت بهرهبرداري را كرده باشند، اما دليل اصلي موجوديتشان وقوع اين جنايات نيست. دليل عمده موجوديت اسراييل مسائل استعماري و اعمال زور بوده است. از همين رو نميدانم گروهها و افرادي كه اسراييل را عامل غرب ميدانند چگونه ادعاي شكلگيري اين رژيم به واسطه هولوكاست را توجيه ميكنند.
به باور شما در حالي كه اسراييل تلاش دارد خود را قرباني هولوكاست و نگاه يهودستيزانه جلوه دهد؛ چرا از سناريوهاي مشابه در غزه پيروي كرده و در اين باريكه (غزه) و فراتر از آن در لبنان مرتكب نسلكشي و جنايت عليه بشريت ميشود؟ آيا توسل به رويكردهاي متناقض براي اين بازيگر هزينهاي نخواهد داشت؟
اسراييل انواع جنايات را مرتكب ميشود، از جمله نسلكشي گرفته تا تنبيه عمومي (Collective punishment). اين كشور حتي از ورود مواد غذايي، آب و دارو به غزه جلوگيري ميكند، بيمارستانها و آمبولانسها را هدف قرار ميدهد. مدارس و پناهگاههاي سازمان ملل را مورد حمله قرار ميدهد و هيچ رحمي به زنان و كودكان نكرده است. اقدامات اين بازيگر به اندازهاي شنيع است كه ميتوان آنها را با جنايات چنگيزخان مغول مقايسه كرد. چنگيزخان در نگاه ايرانيان نماد ظلم و ويراني است؛ اما به نظر ميرسد نتانياهو با عملكرد خود، گوي سبقت را از او ربوده است. اما آنچه بايد بدان توجه داشت، اين است كه هدف اصلي اين جنايات، كوچاندن فلسطينيان از سرزمين مادريشان است. در اين شرايط، ما در ايران از موضع اخلاقي و انساني پيروي كرده و ميتوانيم در برابر اين جنايات ايستادگي كنيم. اما متاسفانه اسراييل با پنهان شدن پشت مفهوم «يهودستيزي» و بهرهبرداري از اظهارنظرهاي ناآگاهانه برخي افراد، خود را در برابر انتقادات مصون جلوه ميدهد. ما ايرانيان بايد اين حربه را از اسراييل بگيريم و به روشني اعلام كنيم كه يهودستيزي هيچ ارتباطي به ما ندارد. صهيونيسم با يهوديت تفاوت دارد؛ صهيونيسم ايدئولوژي خاصي است كه مانند قرائتهاي افراطي از اسلام (مانند القاعده و داعش)، برداشتي راديكال از دين يهود است. مخالفت ما با صهيونيسم و سياستهاي تجاوزگرانه اسراييل اصل است و در اين قاب ايران هيچ ضديتي نه با يهوديان و نه ديگر پيروان اديان ندارد. لذا اظهارات ناآگاهانه در مورد يهودستيزي تنها به نتانياهو كمك ميكند تا جنايات خود را توجيه كرده و انگشت اتهام را به سوي ديگران نشانه رود. ما بايد با شفافسازي اين حقيقت را به جهان نشان دهيم كه گفتماني تحت عنوان يهودستيزي در ميان ايرانيان جايگاهي ندارد.
ايران براي رويارويي با گفتمان صهيونيستي، فارغ از اهرمهاي نظامي، داراي چه ابزارها و گزينههايي است؟
يكي از اين ابزارها ديپلماسي است. ديپلماسي را بر اساس دو بازيگر ميتوان به سه نوع تقسيم كرد. ديپلماسي كه ميان دو دولت در جريان است كه ديپلماسي رسمي است كه دو بعد پنهان و آشكار دارد. اما زماني كه ديپلماسي ميان دولتها از يك طرف و در طرف ديگر ملتها در جريان باشد به آن ديپلماسي عمومي گفته ميشود. اما اگر هر دو سوي ديپلماسي ملتها قرار داشته باشند در آن ديپلماسي خط 2 يا ديپلماسي مردمي صحبت ميكنيم. مردم نيز بايد ملتهاي ديگر را خطاب قرار داده و پيام خود را به روشني به آنها منتقل كنند. اين اقدامات بايد در پهنه جهان اسلام نيز اجرايي شود تا مشخص شود كه پديدههاي غربي نظير يهودستيزي و هولوكاست هيچگونه ارتباطي با جهان اسلام ندارند. اين موضوع ميتواند در كنفرانس سران كشورهاي اسلامي مطرح و تاكيد شود كه يهودستيزي و هولوكاست به كشورهاي اسلامي بيارتباط است. عاملان اين جنايتها افراد ديگري بودهاند، اما فلسطينيان، مسلمانان و ايرانيان هستند كه هزينههاي آن را پرداخت ميكنند. شفافسازي در اين زمينه ميتواند افكار عمومي كشورهاي غربي را از منظر انساني جريحهدار كرده و شرايطي را فراهم آورد كه انتقاد از اقدامات اسراييل و نسلكشيهايش جديتر و موثرتر شود. در چنين حالتي، بيتفاوتي افكار عمومي غرب نسبت به نسلكشي در غزه ممكن است كاهش يابد و توقف اين جنايات امكانپذير شود.لازم به ذكر است حضرت موسي(ع) از منظر شيعيان جزو پيامبران اولوالعزم محسوب ميشوند و بيش از ده هزار كليمي در ايران زندگي ميكنند و داراي نماينده در مجلس شوراي اسلامي هستند. اين در حالي است كه اين تعداد از كليميان ميتوانستند ايران را ترك كنند، اما ترجيح دادهاند كه در كشور بمانند. البته كه نميتوان منكر تبعيض ميان معتقدين به اديان متفاوت شد. اما اين تبعيض صرفا شامل يهوديان و كليميان نميشود. عليه مسيحيان نيز ميزاني از اين تبعيض وجود دارد. كمااينكه انواع تبعيضها در همه سطوح و نيز در تمامي جوامع از جمله جامعه ايران نيز وجود دارد. طبيعتا زمان ميبرد تا مكانيسمهايي براي تقابل با اين تبعيضها تعبيه شود. به نظر ميرسد كه مقامات مسوول بايد در زمينه ديپلماسي عمومي فعالانهتر وارد عمل شوند تا بتوانند تمايز ميان صهيونيسم و يهوديت را به جهانيان نشان دهند. همچنين صاحبان امر بايد ذيل اين تحركات نيز نشان دهند كه صهيونيسم يك ايدئولوژي است كه مباني خاص خود را دارد. همچنانكه ما نيز با يهوديت دچار چالش نيستيم و اساس دين يهود در كشورمان نيز پذيرفته شده است.
شما بر اين باوريد كه ديپلماسي يكي از اهرمهاي موثر ايران براي مهار اسراييل است، اما در عمل شاهد حمايتهاي نظامي و غيرنظامي بازيگران امريكايي و اروپايي از تلآويو و تداوم جنايتهاي اين بازيگر هستيم. در همين راستا آيا ميتوان اهرم ديپلماسي در بازه زماني كنوني را كافي قلمداد كرد؟
متاسفانه كشورهاي غربي همچون امريكا و اروپا در اين زمينه كارنامهاي سياه از خود به جا گذاشتهاند. آنها نه تنها به جنايات اسراييل واكنشي جدي نشان ندادهاند، بلكه با سكوت و حتي حمايت از اين جنايات زمينه را براي وقوع بحران انساني در غزه و لبنان هموار ساختند. ادعاهاي اين گروه از بازيگران درباره آتشبس نيز در عمل جز اظهارنظرهاي بينتيجه، به لحاظ عملي نتيجهاي به دنبال نداشته است. كشورهاي اروپايي حتي حاضر نيستند فروش سلاح به اسراييل را متوقف كنند. اسراييل تمامي تجهيزات نظامي خود را از اين طريق تامين ميكند. بهطور قاطع ميتوان گفت بيعملي غرب نشان داد كه آنها در آينده به سختي بتوانند خود را مدافع حقوق بشر قلمداد كنند.
به نظر ميرسد هنجارها و اصول تعريف شده در حقوق بينالملل و نهادهاي تقنيني، اجرايي و قضايي نيز در عمل نتوانستند به آرمانها و اهداف ادعايي كه براي موجوديتشان تعريف شده، عمل كنند.
هنجارها و اصول تعريف شده در حقوق بينالملل فاقد ضمانت اجراهاي قدرتمندي هستند و اجرايشان به اراده كشورها بالاخص بازيگراني كه در تدوينشان نقش داشتند، منوط است. از همين رو اعلام جرم ديوان كيفري بينالمللي عليه بنيامين نتانياهو، نخست وزير اسراييل را متوقف نكرده است و كمااينكه اكنون با صدور حكم بازداشت عليه نخست وزير اسراييل و وزير جنگ سابق او همچنان مشخص نيست اقدام ويژهاي در زمينه توقف او صورت بگيرد يا خير. واقعيت اين است كه مسائل حقوقي در نظام بينالملل بيشتر به زيرساختهاي سياسي وابسته است و در حالي كه ممكن است براي كشورهاي ضعيف تاثيرگذار باشد، اما در قبال اسراييل و امريكا اثرگذاري كمي خواهد داشت، چراكه بدترين شكل نسلكشي (ژنوسايد) در غزه در حال وقوع است، اما غرب هنوز جنايات نتانياهو را نسلكشي نميداند. بروز اين وقايع در غزه چهره غرب در دفاع از حقوق بشر را مخدوش كرده است. اسراييل به اين بهانه كه فردي از حماس يا حزبالله در ساختماني حضور دارد دست به جنايات بزرگتر ميزند و در قبال اين جنايات پاسخگو نيست. طرفداران اسراييل نيز قصد دارند اين روايت را در جهان و نيز كشورهاي حاميان خود برجسته كنند كه تلآويو تروريستها را هدف قرار ميدهد. اين خسارات جانبي اجتنابپذيري است كه صرفا ذهنهاي ساده در دنيا و طرفدار اسراييل اين روايت را ميپذيرند. ذهنهاي منصف در دنيا ميدانند كه هيچ عقلانيتي اين حجم از ظلم را نميپذيرد. براي بشريت كشتار جمع كثيري از انسانها به بهانه ترور يك شخص بسيار غيرعاقلانه است. همچنين اقدامات كنوني اسراييل در شمال غزه، از جمله تحت فشار قرار دادن مردم و از كار انداختن بيمارستانها، نمونهاي بارز از تنبيه جمعي است. اين حربه جديد اسراييل است كه يك ساعت قبل از حملات، پيام ارسال كرده و پس از آن به وحشيانهترين شكل ممكن مكان و جغرافياي مورد نظر را هدف قرار ميدهد. اين اقدامات دقيقا مصداق نسلكشي است. در همين راستا به باورم به اعتبار غرب خدشه اساسي وارد شده است. بازيگران غربي در اين آزمون بزرگ شكست خوردهاند و اين آزمون براي تمامي جهانيان نيز يك امتحان بزرگ بود. ظلمي كه حتي توسط شهركنشينهاي اسراييلي عليه فلسطينيان اعمال ميشود و آنها را مورد خشونت قرار ميدهند، بيپاسخ مانده است.
سياستهاي نخست وزير اسراييل و كابينه افراطي تحت رهبرياش منتقداني جدي در داخل سرزمينهاي اشغالي دارد. از همين رو شاهد اعتراضهاي بيسابقه در اراضي اشغالي بوديم، با اين همه تظاهرات مردمان سرزمينهاي اشغالي نيز نتوانسته كابينه راديكال اين بازيگر را متوقف كرده و براي آتشبس و آزادي گروگانها بستريسازي كند.
اعتراضات مردمي در داخل اسراييل ميتواند طبيعتا نتانياهو و كابينهاش را تحت فشار قرار داده، اما در حال حاضر، نتانياهو در داخل جامعه اسراييل با موانع جدي روبهرو نيست. همچنانكه در نظام بينالملل نيز هيچگونه مانعي براي محدود كردن اقدامات اين بازيگر وجود ندارد. حتي اگر امريكا قطعنامه اخير آتشبس فوري در غزه را وتو نميكرد، همچنان اين اقدامات بدون اثرگذاري باقي ميماند، زيرا امريكا و كشورهاي غربي نه اسراييل را تهديد ميكنند و نه تحريم. در نهايت هيچ اقدام عملي براي توقف جنايات اسراييل انجام نشده است.
در اين ميان رويكرد اعراب بالاخص پادشاهيهاي خليجفارس را چگونه ارزيابي ميكنيد؟ بالاخص آنكه مقوله عاديسازي روابط اين گروه از كشورها با تلآويو برجسته شده است.
اعراب منطقه نيز مانند كشورهاي غربي مانع اسراييل و شخص نتانياهو نشدند و تنها كساني مقاومت كردند، مقاومت فلسطين است. سالهاست كه مردمان فلسطين تحت شرايط سخت زندگي ميكنند و به دليل جنايات اسراييل، درگير كوچ اجباري هستند. اسراييل تقريبا تمام غزه را شخم زده است و مقاومت در حماس و مردم غزه با وجود تمام اين سختيها، در مقابل اسراييل ايستادگي كردهاند. تلآويو تصور ميكرد كه اين افراد را ميتواند به كوچ اجباري به مصر وادارد، اما پروژهاش شكست خورد و نتوانست چنين سياستي را تحميل كند. شايد كسي باور نميكرد كه فلسطينيان تا اين اندازه قادر باشند در برابر جنايات اسراييل مقاومت كنند. شرايط به گونهاي است كه گويا نتانياهو چك سفيد امضايي براي انجام هر نوع اقدام جنايتكارانه دريافت كرده است.
چرا غرب هزينه داده و اينگونه بياعتبار شده اشت؟
به باور من، دليل اصلي هزينههاي ارايه شده توسط غرب در حمايت از اقدامات و جنايات اسراييل صرفا در هدف قرار دادن حماس خلاصه نشده است. به اعتقاد من هدف اصلي وادار كردن مردم غزه به مهاجرت اجباري به سمت مصر و هضم در جمعيت كشور شوند. غرب در نظر دارد بعد از مهاجرت فلسطينيها به مصر اعراب را وادارد تا براي مهاجران دهها ميليارد دلار پرداخت كنند تا بتوانند اسباب زندگي را فراهم كرده و ديگر در اردوگاهها زندگي نكنند. همزمان امتيازهايي نيز در اختيار قاهره قرار خواهد گرفت و نيز بدهيهاي اين كشور را پرداخت كنند. از طرف ديگر سرزمينهاي اشغال شده توسط شهركنشينان به اسراييل ملحق و سرزمينهاي باقيمانده نيز به اردن واگذار شوند و در نهايت نيز مساله آرمان فلسطين براي هميشه به پايان برسد. هدف اصلي غربيها تحقق اين تغيير سرزميني فلسطين است. گفتني است كه تعدادي از كشورهاي عرب نيز با اين گفتمان مخالفت نكردند. ذكر اين نكته اهميت دارد كه جناح راست اسراييل هيچگاه با طرح دو دولتي موافق نبوده است. در توافق اسلو نيز جناح و گروههاي چپ حضور داشتند، اما راستگراها هميشه در انتظار فرصت بودند تا غزه را از فلسطين جدا كنند. اكنون اما ميخواهند خاك و سرزمين غزه را نگه دارند و ساكنين آن را به مصر منتقل كنند. به همين دليل، پس از هفتم اكتبر، فرصت ايجاد شد كه بستر براي انتقال فلسطينيهاي غزه به مصر فراهم شود و خاك غزه در اشغال اسراييل قرار گرفته و كرانه باختري و بخشي از كرانه باختري ضميمه شود. غرب نيز براي تحقق اهداف فوق با اسراييل همصدا بوده و هست. اما آنچه اين پروژه را به شكل منفي تحت تاثير قرار داد، مقاومت فلسطين بود.
به باور شما چه مواردي از اين حجم هزينههاي سرسامآور حاميان اسراييل براي اهداف او را توجيه ميكند؟
هيچ توجيه و دليلي براي پرداخت اين هزينه توسط غربيها آن هم فقط با هدف نابودي حماس وجود ندارد. حتما اهداف بزرگتري مانند پايان دادن به آرمان فلسطين در پس اين هزينههاي گزاف وجود دارد. اين حجم از صرف هزينه توسط غرب با عقلانيت جور در نميآيد كه فقط بخواهند حماس را از بين ببرند، بلكه در صورتي عقلاني و منطقي خواهد بود كه هدف بزرگتري را دنبال كنند و اين هدف همان حل آرمان فلسطين و پس از آن از بين بردن محور مقاومت است. در اين صورت است كه براي غرب اين صرفه را دارد كه چنين هزينههاي سرسامآوري را متقبل شود. فراموش نكنيم كه نهادهاي بينالمللي بر اساس ارزشهاي ادعايي غرب در راستاي دفاع از دموكراسي و حقوق بشر ساخته شده است. غرب نيز به دنبال خدشه وارد كردن به آرمانهاي ادعايي خود نيست. همچنين تمامي اين نهادهاي ساخته شده را در معرض تهديدات اساسي قرار دهد آن هم فقط به اين دليل كه حماس را نابود كند. لذا اين گزاره درستي نيست. در صورتي كه حتما بايد هدف بزرگتري وجود داشته باشد و قطعا آن هدف حذف آرمان فلسطين و تضعيف مقاومت است. اين اهداف است كه هزينههاي كشورهاي حامي تلآويو را توجيه ميكند.
حمايتهاي غرب از تلآويو و همچنين نفوذ گسترده لابيهاي يهود در كنگره امريكا ظاهرا كار ايران را دشوار كرده است، چراكه در عمل شاهد انفعال بسياري از كشورهاي اسلامي هستيم بهطوري كه در شرايط كنوني صرفا ايران از آرمان فلسطين ميگويد و در عمل نيز در اين زمينه گامهايي جدي برداشته است.
درست است كه خاستگاه آرمانهاي حقوق بشري چون دموكراسي، حقوق بشر و غيره، غرب است، اما اكنون كشورهايي كه در قبال اين نسلكشي و نقض فاحش قوانين بينالمللي برخورد منصفانه داشتهاند، ميتوانند بازيگران اصلي پيشگام در مسير اجراي اين آرمانها باشند مانند سوييس و مالزي و برزيل. به عبارتي ديگر همان كشورهايي كه مواضع منصفانهاي را در قبال اين جنايات اتخاذ كردهاند. اروپا اما نشان داد كه به لحاظ استراتژيك دنبالهرو امريكاست. اروپاييها حتي جرات تحريم اسراييل را ندارند يا شايد هم نميخواهند در اين مسير گامي بردارند.
به عنوان سوال پاياني و جمعبندي به باور شما اين ابتكار عمل آقاي ظريف در قالب ديپلماسي عمومي تا چه اندازه موفقيتآميز بوده است؟
قطعا اقدام آقاي ظريف كه اتفاقا ذيل ديپلماسي عمومي تعريف ميشود و همچنين ايشان يهوديان را در كل دنيا خطاب قرار دادهاند، ميتواند موضع اخلاقي و انساني ما را به جهانيان اثبات كند. در اين صورت است كه از موضعي اخلاقي و انساني ميتوانيم به انتقاد از اسراييل بپردازيم و نشان دهيم كه اين رژيم امروز در غزه و لبنان، هولوكاست و اقدامات نازيها را تكرار ميكند. لازم به ذكر است ايران ميتواند با استفاده از اقداماتي مشابه اقدام آقاي ظريف و ذيل ديپلماسي عمومي يا حتي ديپلماسي مردمي به افكار عمومي جهاني اطلاعرساني كرده و در عين حال همزمان از ابزارهاي ديپلماسي رسمي براي گفتوگوهاي مستقيم و غيرمستقيم با كشورهاي مختلف و فشار به طرفهاي درگير استفاده كند و با توسل به اين ابتكارات خود در برقراري آتشبس موثر واقع شود. در نهايت، تركيب ديپلماسي رسمي و عمومي و نيز مردمي ميتواند به شكل موثري در جهت برقراري آتشبس و كاهش تنشها گام بردارد.
سایر اخبار این روزنامه
طنين صداي بيصدايان
فيلترينگ دشمن مردم است، ميفهميد؟
ديپلماسي ظريف نشان داد كه ايران داراي اهرمهاي قدرتمندي است
اروپا خواهان توافق مستقل ميان تهران و واشنگتن نيست
مشكل كجاست؟
سیاستهای غیرعلمی؛ بیگانگی اجتماعی و نفوذ
وفاق ملي براي حفظ بنيان اخلاقي جامعه (2)
پيام ظريف فراتر از ديپلماسي سنتي
دستهايي براي فشردن گلوي دموكراسي!
درباره پروژه ناتمام شريعتي به مناسبت سالروز تولد او
مشكل كجاست؟
سیاستهای غیرعلمی بیگانگی اجتماعی و نفوذ
وفاق ملي براي حفظ بنيان اخلاقي جامعه (2)
پيام ظريف فراتر از ديپلماسي سنتي
بياعتباری اسراييل
فروپاشي جهان!؟
وجدان بشريت