اتحاد جماهیر اسلامی در قرن پانزدهم

کمتر از یک سال بعد از آنکه امام خمینی در پنجم آذر سال ۵۸ فرمان تشکیل بسیج را صادر کرد و فرمود «مملکتی که ۲۰ میلیون جوان دارد، باید ۲۰ میلیون تفنگدار داشته باشد و ۲۰ میلیون ارتش داشته باشد و یک‌چنین مملکتی آسیب‌پذیر نیست»، رژیم بعث عراق به مرز‌های کشورمان حمله و جنگی هشت‌ساله را آغاز کرد که اگر نبود هزاران بسیجی جان‌برکفی که به یاری برادرانشان در ارتش و سپاه شتافتند، سرنوشت جنگ حتماً با این فرجام پرافتخار فاصله زیادی داشت.  بسیاری این نگاه امام را به همین دلیل دوراندیشانه و هوشمندانه ارزیابی می‌کنند- که همین‌طور هم است-، اما این دوراندیشی و هوشمندی برای حمله ارتش بعثی به ایران نبوده که این جزئی بسیار ناچیز از آن نگاه بلند امام است. امام به «دشمن اصلی» و «شیطان بزرگ» توجه داشته است که در چند جمله قبل از آن فرمان تصریح می‌کند: «من تکرار می‌کنم که بدانید شما با یک قدرتی مواجه هستید که اگر غفلت بشود، مملکتتان از بین می‌رود، غفلت نباید بکنید. غفلت نکردن به این است که همه قوا را و هرچه فریاد دارید سر امریکا بکشید، هرچه تظاهرات دارید بر ضد امریکا بکنید. قوای خودتان را مجهز بکنید و تعلیمات نظامی پیدا کنید و به دوستانتان تعلیم دهید، به همه اشخاصی که همین راه را می‌روند تعلیمات نظامی بدهید.» امام سال‌ها بعد در آذر ۶۷ در آخرین پیام خود برای سالگرد تشکیل بسیج، از بسیجیان به «پیشگامان رهایی» یاد می‌کند و می‌نویسد: «من دست یکایک شما پیشگامان رهایی را می‌بوسم و می‌دانم که اگر مسئولان نظام اسلامی از شما غافل شوند، به آتش دوزخ الهی خواهند سوخت.» این تعبیر مهم حتماً چیزی فراتر از نگاه به مرز‌های ایران و عراق بوده است کمااینکه در تعبیرات دیگر امام در طی این‌سال‌ها بار‌ها و بار‌ها آمده است که مستضعفان جهان بپاخیزند و از بسیج الگو بگیرند: «من امیدوارم که این بسیج عمومی اسلامی، الگو برای تمام مستضعفین جهان و ملت‌های مسلمان عالم باشد، و قرن پانزدهم قرن شکستن بت‌های بزرگ و جایگزینی اسلام و توحید به جای شرک و زندقه، و عدل و داد به جای ستمگری و بیدادگری، و قرن انسان‌های متعهد به جای آدمخواران بی‌فرهنگ باشد.‌ای مستضعفان جهان! بپا خیزید و خود را از چنگال ستمگران جنایتکار نجات دهید.» و در وصیت‌نامه سیاسی – الهی خود راه حل پیروزی مستضعفان را در اتحاد بین آنان و تشکیل جبهه واحد می‌داند: «تاکنون مستضعفین متفرق بودند، و با تفرقه، کاری انجام نمی‌گیرد. اکنون که نمونه‌ای از پیوند مستضعفین در بلاد مسلمین تحقق پیداکرد، این نمونه باید به یک سطح وسیع‌تری، در تمام قشر‌های انسان‌های تاریخ، تحقق پیدا کند به اسم "حزب مستضعفین"، که همان "حزب‌اللّه" است و موافق اراده خدای تبارک و تعالی است که مستضعفین، وارث ارض باید بشوند. ما از جمیع مستضعفین عالم دعوت می‌کنیم که با هم در "حزب مستضعفین" وارد بشوند.» این همان «حزب‌الله» و «جبهه مقاومت»‌ی است که این‌روز‌ها از غرب آسیا گرفته تا شبه قاره و حتی کشور‌های آزادیخواه غیراسلامی در امریکای لاتین و آسیای مرکزی و حتی جوانان دانشجوی امریکا و اروپا دل به آن بسته‌اند و برای آن شعار می‌دهند و پرچم بالا می‌برند و از استکبار کتک می‌خورند و از کار بیکار می‌شوند و به زندان می‌روند، اما از حق خود و از حرف حق کوتاه نمی‌آیند. این همان بسیجی است که امام خمینی پایه آن را درست در چنین روزی در ۴۵ سال پیش بنا نهاد و باقیات‌الصالحات دیگری برای خود رقم زد تا با اتحاد جماهیر اسلامی، راه برای ظهور مصلح موعود جهانی (عج) در همین قرن پانزدهم که امام خمینی وعده آن را داده بود، بازتر شود.