مديريت مردم بر محله!

يكي ‌از مهم‌ترين مشكلات مديريت شهري جلب همكاري‌ و مشاركت مردم براي احيا و نگهداري محله و شهر است. در حرف، همه ‌جا از مشاركت صحبت مي‌شود ولي عملا اتفاق خاصي نمي‌افتد. با اين حال در برخي موارد بسيار محدود و معدود، مشاركت واقعي مردم در احياي محيط اطراف خود اتفاق افتاده است. مرمت‌ و احياي بازار تبريز در طول حدود 30 سال گذشته، نمونه موفق اين مشاركت است. آگاهي به رموز اين موفقيت مي‌تواند راهگشاي موفقيت‌هاي ديگر در كشور شود. به صورت عام، مشاركت واقعي مردم وقتي اتفاق مي‌افتد كه حكومت بخشي از حقوق و اختيارات خود را به مردم تفويض كند. خواه به صورت قراردادي، خواه به صورت توافق مدني. مردم تا زماني كه خود را موثر در تصميم‌ها و اجرا ندانند پا به عرصه عمل نمي‌گذارند. مردم علاقه‌اي ندارند مجري طرح‌هايي باشند كه دولت بنا به وظيفه ذاتي خود بايد انجام دهد ولي دوست دارد با كلاه شرعي مردم وارد شود. مردم در طرح‌هايي مشاركت واقعي مي‌كنند كه اولا به نفع‌شان باشد، دوما خودشان در تصميم‌ها و نحوه مديريت اجرايي نقش موثر داشته ‌باشند. آنچه در نمونه مصداقي بازار تبريز اتفاق افتاده اين دو شرط را دارا بوده. نخست اهل بازار، تيمچه به تيمچه، سرا به سرا، راسته به راسته، متقاعد شده كه احيا و مرمت تيمچه يا راسته‌شان نهايتا به نفع آنهاست. اهالي متوجه شده‌اند كه مجري بدون دليل آرزوهاي دولت براي «حفظ ميراث تاريخي» نيستند. پذيرفته‌اند كه آنچه به عنوان ميراث فرهنگي و تاريخي گفته مي‌شود همان سرقفلي و دكان و سرنوشت خودشان است كه اگر بريزد نخستين متضرر خودشان خواهند بود. مردم متقاعد شده‌اند اگر اين ميراث را بها دهند از مكان‌هاي مشابه با كاربري مشابه باارزش‌تر و پرسودتر است. پس بايد مرمت و احيا شود. اما چگونه؟ اهالي كسب و كار بازار كه لزوما آشنا با رموز ساختمان و مرمت نيستند، پس چگونه بايد اين امر را سامان داد؟ اينجاست كه گره دوم رخ مي‌نمايد! آيا سرمايه را در اختيار دولت و سازمان ميراث فرهنگي قرار دهند تا كار انجام شود؟ قطعا نه! اهل بازار مي‌داند هر جا كار دست دولت باشد به سرانجام نمي‌رسد! آيا خودشان بروند دنبال مرمتگر و اوستا بنا؟ اين هم كار مطمئني نيست! پس چه بايد كرد؟ متخصصان در زير عباي دولت هستند و دسترسي به آنها ممكن است كار را از دست‌شان خارج كند! در اين بزنگاه اتفاق بسيار خوب و موثري كه مي‌افتد، معرفي استادكارهاي مرمت‌ با شماره تماس شخصي به اهالي بازار است. سازمان دولتي خود را از گردونه بده‌بستان بيرون مي‌كشد و به روشي كارشناسانه تعدادي استاد و بنا به اهالي بازار معرفي مي‌كند. خودشان بروند و توافق كنند. با همين ترفند درست، اهالي بازار اطمينان پيدا كردند كه همه كار و اختيار دست خودشان است. «يا‌الله» گفتند و كار آغاز شد! معمار و مدرس دانشگاه