آموختن تئاتر در انزواي محبس

محمدحسن خدايي
بعد از سال‌ها دوري از صحنه حرفه‌اي تئاتر، اكبر زنجانپور با نمايشنامه «اكتينگ» به نويسندگي زويه دورنژه به عرصه نمادين بازگشته و اين شب‌ها در سالن استاد ناظرزاده كرماني مجموعه ايرانشهر به بازي و كارگرداني مشغول شده است. استقبال پرشور مخاطبان نشان از اهميت فيگوري چون اكبر زنجانپور دارد و همچنين نوعي قدرداني از عمري فعاليت موثر يك هنرمند شناسنامه‌دار. علاقه‌مندان تئاتر از ياد نخواهند برد كه چگونه اين بازيگر و كارگردان تواناي كشور، في‌المثل سال‌ها پيش در نقش شخصيت فراموش‌نشدني «ينگ» در نمايشنامه گوريل پشمالوي يوجين اونيل خوش درخشيد و يكي از اجراهاي خوب اكسپرسيونيستي تئاتر بعد از انقلاب را در سالن اصلي تئاتر شهر رقم زد. همچنين با مرور كارنامه هنري اكبر زنجانپور نمي‌توان از علاقه بي‌پايان كسي چون او نسبت به چخوف نازنين چشم پوشيد و از اجراهاي چخوفي‌اش كيفور نشد و چيزي در اين باره به مدح نگفت. البته تئاتر ايران مي‌توانست بيش از اين فرصت كار كردن و به صحنه بردن آثار خوب جهاني را براي هنرمندي چون او فراهم كند تا اين مقدار فاصله در فعاليت حرفه‌اي‌اش نيفتد و بر كيفيت آثارش تاثير منفي نگذارد؛ اما با تمامي اين بحث‌هاي هزار بار تكرار شده بي‌حاصل، مي‌توان از يادآوري اشتباهات گذشته عبور كرد و به اجرايي چون «اكتينگ» پرداخت كه مواجهه يك كارگردان كهنه‌كار ايراني است با يكي از نمايشنامه‌هاي شاخص درام معاصر فرانسوي. از ياد نبريم كه از بخت‌‌ياري‌هاي تئاتر ما، بي‌شك موهبت ترجمه‌هاي دقيق، روان و خواندني زيبا خادم‌حقيقت از متون دشوار فرانسوي است. مترجمي كه فرهنگ فرانسوي را به خوبي مي‌شناسد و در معرفي درام‌هاي شاخص فرانسوي، كارنامه قابل قبولي از خود به يادگار گذاشته است.
نمايشنامه «اكتينگ» به قلم زويه دورنژه درباره تئاتر و آموزش تئاتر است. او كه متعلق به نسلي از نويسندگان پيشروي تئاتر فرانسوي است كه به زندگي روزمره مي‌پردازد و آن را عرصه تعارض و تعالي جامعه بشري مي‌داند در اين نمايشنامه به جريان زندگي روزمره در يك زندان كوچك و در حال زوال مي‌پردازد. زندان به مثابه يك جغرافيا، انزوايي ناگزير بر زندانيان تحميل مي‌كند و انساني متفاوت از آنان مي‌سازد. به قول ميشل فوكو زندان به مثابه مكاني براي مراقبت و تنبيه، در دوران مدرن گسترش بيشتري يافته تا مجرمان در محلي مشخص ايزوله شده و در نتيجه تداوم زندگي اجتماعي براي شهروندان عادي بيش از پيش ممكن شود. نهاد دولت به نمايندگي از شهروندان، اين قدرت را دارد كه از طريق مكانيسم تنبيهي زندان، مجرمان را از آزادي اجتماعي محروم كرده و با نگه‌داري‌شان در محل‌هاي تعبيه‌شده‌، بازپروري شخصيتي يا حذف تمام‌عيار مجرمان از مناسبات اجتماعي را در انحصار خويش داشته باشد. نمايشنامه «اكتينگ» كمابيش همين سازوكار را نشان مي‌دهد. سه زنداني به دليل جرم‌هايي كه مرتكب شده‌اند در يك سلول، دوران حبس خود را مي‌گذرانند و به اجبار محدوديت‌هايي را در رابطه با زندگي اجتماعي‌شان متحمل مي‌شوند اما اين فضاي كوچك و تحت كنترل ماموران پيدا و پنهان زندان، مي‌تواند به ميانجي تئاتر به چيزي بيشتر از يك زندان بدل شود و مازادي رهايي‌بخش براي زندانيان به ارمغان آورد. به ديگر سخن اين زندان فرسوده، تا قبل از ورود «رُبِر» يا همان تازه‌واردي كه به بازيگري و كارگرداني مشغول بوده، مانند تمامي زندان‌ها، مكاني است براي جداسازي مجرمان و تحت نظر گرفتن‌شان؛ اما ورود شخصيت هنرمندي چون «رُبِر» مي‌تواند مناسبات را برهم زده و اين فضاي محدود را در اتصال با تخيل تئاتري، به جهاني وسيع، زيبا و دل‌انگيز تبدل كند. تئاتر امكاني است براي فرا رفتن از محدوديت‌ها و برساختن يك جهان خودآيين كه مقهور قوانين زندان نباشد و جزئي كوچك شود از يك جهان ممكن و مطلوب كه مي‌توان تجربه‌اش‌ كرد و از جايگاه يك بازيگر تئاتر، امكان‌هايش را گستراند و به سرحداتش رساند. بنابراين ملاقات «رُبِر» كه بازيگري است متهم به قتل با يك كلاه‌بردار معمولي كه «ژِپِتو مُلينا» نام دارد در مكاني چون زندان، وقتي خصلتي آموزشي مي‌يابد و بهانه‌اش كسب مهارت بازيگري ‌مي‌شود‌، مي‌تواند به دوستي بدل شده و معنايي دوباره به زندگي اين دو نفر بدهد. از اين منظر مي‌توان نمايشنامه «اكتينگ» را تاملي هستي‌شناسانه در رابطه با خود تئاتر دانست و آن را جزو آثاري صورت‌بندي كرد كه به امكان‌هاي نامكشوف تئاتر در زمانه حسرت و عسرت مي‌انديشد و در رابطه با انسان‌هاي محذوف و مطرود جامعه، بديلي رهايي‌بخش ارايه مي‌كند.
اكبر زنجانپور با انتخاب متني چالش‌برانگيز و بازي در نقش «رُبِر»، هوشمندانه نقبي به وضعيت اين‌جا و اكنون ما زده و پشت پرده مناسبات فاسد اين روزهاي صنعت سرگرمي‌سازي سينما و تئاتر را عيان مي‌كند. بازيگري ماهر و توانا كه گرفتار مناسبات مبتذل زمانه شده و در مقابل برنامه‌سازان و تهيه‌كنندگان تازه از راه رسيده و كم‌دانش تئاتر و سينما، كار چنداني از او برنمي‌آيد به غير از تلاش‌هاي بي‌حاصل جلب اعتماد و پاسخ منفي شنيدن. پس جاي تعجب نخواهد بود پايان اين تقلاي عبث، گروگان‌گيري و قتل باشد. در اين مسير دشوار، «رُبِر» سعي دارد باب گفت‌وگو و مفاهمه با طرف مقابل را بگشايد تا امكان ساختن برنامه‌اي با كيفيت كه حاصل عمر هنري‌اش است فراهم شود. اما وقتي به اين واقعيت تلخ مي‌رسد كه جناب تهيه‌كننده، شكسپير را به درستي نمي‌شناسد و سليقه‌ هنري‌اش در رابطه با سينما، تئاتر و تلويزيون تربيت مناسبي نيافته است چنان عصباني مي‌شود كه مي‌توان حدس زد فرجام كار فاجعه‌اي همچون قتل و جنايت باشد. اكبر زنجانپور با اجراي «اكتينگ» به شرايط هنرمنداني مثل خودش در زمانه‌اي اشاره مي‌كند كه تئاترش به دست عده‌اي منفعت‌طلب افتاده كه فهم درستي از هنر ندارند و بيگانه با تاريخ تئاتر ايران و جهان، كعبه آمال‌شان موفقيت در گيشه و فروش‌هاي ميلياردي است. جايي كه همه‌چيز به سرگرمي‌سازي سخيف تقليل يافته و نفس جريان اصيل تئاتر به شماره افتاده است. نتيجه اين بلبشوي هنري، سربرآوردن انبوهي معلوم‌الحال تحت عنوان بازيگر، كارگردان و تهيه‌كننده است كه مدام سالن‌هاي تئاتر كشور را با آثاري بي‌كيفيت، اشغال كرده و مهارت عجيبي در توليد زباله و آشغال دارند. مرگ خودخواسته‌اي كه «رُبِر» در انتهاي نمايش به اجرا مي‌گذارد پاسخي است اخلاقي به سيطره مناسبات فاسدي كه همه‌چيز را بر منطق سود مي‌بيند و كار و بارش، تحميق توده‌هاي مردم است و به حاشيه بردن هر نوع مقاومت هنري و زيباشناسانه از طريق توليد مزبله. اكبر زنجانپور بعد از پايان اجرا، وقتي در مقابل تشويق طولاني‌مدت تماشاگران قرار مي‌گيرد، با اشكي در چشم و بغضي در گلو، اين حقيقت تلخ را با زبان بدن تذكار مي‌دهد كه حضور كساني مثل او كه عمري در تئاتر كشور گذرانده‌اند، شايد بيش از اين تحمل نشود و در زمانه ابتذال و ماجراجويي‌هاي جوانان آموزش‌نديده مدعي، اين منطق سود است كه ميدان‌دار مي‌شود و دستور توليد فلان تئاتر بي‌مساله پرفروش را در فلان سالن تئاتر صادر مي‌كند. اما واكنش عاطفي تماشاگران بعد از پايان اجرا و تشويق بي‌امان‌ نسبت به حضور موثر اكبر زنجانپور بر صحنه تئاتر، مي‌تواند اميدبخش باشد و رديه‌اي عليه بي‌هنران همه‌جا حاضر. اميد كه بار ديگر شاهد حضور بزرگاني چون اكبر زنجانپور، دكتر علي رفيعي، دكتر محمدرضا خاكي و ديگر پيشكسوتاني باشيم كه مدت‌هاست آن‌چنان كه بايد اين امكان را نيافته‌اند آن تئاتري كه دوست دارند را بر صحنه آورده و با هنرنمايي خويش، سليقه مخاطبان پيگير تئاتر را اعتلا بخشند.
 به لحاظ اجرايي متن نمايشنامه تا حدودي خلاصه شده و سه بازيگر حرفه‌اي تئاتر كشور يعني اكبر زنجانپور، هوشنگ قوانلو و محسن بهرامي در نقش رُبِر، اُرس و ژپتو ملينا، اجراگر نقش‌ها هستند. زيباشناسي اكبر زنجانپور در اجرا، مبتني است بر دانش كلاسيك و در نتيجه حاصل كار، نمايشي است متعارف با بازي‌هاي اندازه. البته دراماتورژي متن و حذف بعضي صحنه‌ها، در فضاسازي اجرا تاثير گذاشته و في‌المثل مناسبات شخصيت‌ها را در قبال آموزش تئاتر كه در محيط زندان مي‌گذرانند تا حدودي تقليل داده است. به هر حال اين قبيل متون نمايشي، با جزيياتي همراه هستند كه حذف‌شان مي‌تواند انتقال مفهوم كلي مورد نظر نمايشنامه‌نويس را تحت تاثير بگذارد. اما از ياد نبريم كه مناسبات توليد و همچنين اجراي دو نمايش در يك روز در يك سالن، محدوديت‌هاي زماني را به گروه‌هاي اجرايي تحميل مي‌كند كه به نظر مي‌آيد در اين اجرا هم كمابيش همين اتفاق افتاده باشد. اما با تمامي اين نكات، نمايش «اكتينگ» زنجانپور تماشايي و استاندارد از آب درآمده و مخاطبان را دچار ملال نمي‌كند. صد البته اگر كارگردان اين فرصت را مي‌يافت كه هر سال اجرايي در تئاتر اين كشور داشته باشد و اين حجم از فاصله و وقفه در مسير كاريش به وجود نيايد، مي‌شود انتظار داشت كه به لحاظ ريتم، طراحي صحنه، فضاسازي و...اجراي بهتري را شاهد باشيم. شوربختانه وقتي مناسبات غيرتئاتري بر توليد تئاتر كشور غلبه كرده و بزرگان را از حضور مداوم بر صحنه، محروم مي‌كند مي‌توان اين واقعيت را متذكر شد كه «اكتينگ» زنجانپور تمامي آن چيزي نيست كه مد نظر كسي چون او بوده و بي‌شك عواملي خارج از توانش، در توليد و كيفيت اين اجرا اثر منفي و بازدارنده داشته‌اند. به لحاظ بازي‌ها، هوشنگ قوانلو حضوري نابهنگام و متفاوت را تجربه مي‌كند كه گاهي براي تماشاگران به دليل سكوت هميشگي‌اش، مي‌تواند ديرفهم و دشوارياب باشد. همچنان‌كه محسن بهرامي، انرژي بسياري در طول اجرا مصرف كرده و بنابر ضرورت مجبور است دقايق متضادي از يك شخصيت متناقض‌نماي فرانسوي در زندان را بازي كند. محسن بهرامي در بسياري از نمايش‌هاي راديويي، اجراهاي درخشاني داشته و با اكبر زنجانپور در توليد نمايش‌هاي راديويي، همكاري كرده است. كيفيت بازي او گاهي تحت تاثير راديويي بودنش، بيش از اندازه اغراق‌آميز مي‌شود و از بروز كنترل‌شده احساسات يك زنداني طبقه متوسط فرانسوي، فاصله مي‌گيرد. اما در نهايت با تمامي فراز و فرودهايي كه در يك اجرا مي‌تواند اتفاق بيفتد به لحاظ بازي‌ها، شاهد يك اجراي استاندارد هستيم كه در جلب نظر مخاطبان به نسبت موفق عمل كرده است. به خصوص آن حضور انتهايي اكبر زنجانپور به وقت انتحار و خطابه درخشاني كه به اجرا درمي‌آورد. مرثيه‌اي براي هنر در زمانه‌اي اينچنين منفعت‌محور.