لطفاً صورت‌مسئله را پاک نکنید!

کار گروهی نه‌تن‌ها بد نیست که بسیار هم حائز اهمیت است و مفید. خصوصاً که شاید این روز‌ها یاد گرفتن کار گروهی یا آموزش کار گروهی تنها اتفاق مفیدی باشد که در مدارس آموزش داده می‌شود، حتی اگر به اجبار. با وجود این، اما وقتی آقای رئیس‌جمهور، مسئله‌ای را پیش می‌کشد که مصداق قانون‌گریزی است، یعنی هیچ راه‌حلی ندارد و دنبال پله فرار است. وقتی مصوبه شورای عالی آموزش‌و‌پرورش، تراکم مطلوب کلاس درس را ۲۰ نفر تعریف کرده‌است، یعنی به نحوه آموزش دانش‌آموزان برای کار گروهی هم فکر شده است. اما درست در روز‌هایی که تعداد بالای دانش‌آموزان کلاس درس که عمدتاً مختص مدارس دولتی است، برای رئیس‌جمهور امری کاملاً بی‌اهمیت می‌شود، این یعنی دیگر نمی‌توان هیچ امیدی به حل این مسئله داشت. 
بدون شک می‌توان یک کلاس ۴۰ نفره را به چهار گروه ۱۰ نفره تقسیم کرد و هر گروه ۱۰ نفره می‌تواند بازده خوبی داشته باشد، که کمترین آن یادگرفتن کار گروهی است، اما به شرط آنکه مشکلی بابت آموزش آنها یا حتی مهم‌تر، داشتن معلم و آموزگار وجود نداشته باشد. وقتی بهترین معلمان هم نتوانسته‌اند از پس کلاس‌های ۴۰ نفره برآیند، چطور می‌توان انتظار داشت که این معلمان از عهده مدیریت و آموزش چهار گروه ۱۰ نفره برآیند؟!
کلاس‌های درس با تراکم بالای جمعیت دانش‌آموزان که از سرخوشی و اجرای الگوی تربیتی تمرین و ارتقای کار گروهی تشکیل نشده، بلکه کم و کاستی‌های موجود، چنین شرایطی را ایجاد کرده‌است. واقعیت آن است که یکی از دلایل عمده تعداد بالای دانش‌آموزان در کلاس‌های درس مدرسه دولتی، کمبود معلم است. کمبودی که بی‌تردید فشار کاری معلمان را چند برابر می‌کند، فشاری که می‌تواند روی توانایی آنها برای آموزش تأثیر بسزایی داشته باشد. حال چطور می‌توان انتظار داشت چنین معلمی که هم فشار کاری زیادی روی اوست، بتواند این فشار قابل‌توجه را تحمل کند و به درستی این گروه‌های ۱۰ نفره را که توصیه شده، هدایت کند؟!
با توجه به حجم بالای دانش‌آموزان، معلمی که بتواند با تدریس خود در کلاس درس تأثیری در آموزش شاگردانش داشته باشد، هنر کرده‌است. تفهیم کردن درس به ۴۰ دانش‌آموزی که نه به لحاظ یادگیری شباهتی با هم دارند و نه مسائل دیگر به اندازه کافی انرژی‌بر و زمان‌گیر است. با این حساب نمی‌توان توقع داشت که وجود کلاس‌های ۴۰ نفره را خوب ارزیابی کرد و از آنها توقع انجام کار‌های گروهی را داشت. 


خیلی خوب است که ذهن آقای رئیس‌جمهور درگیر آموزش کار گروهی به دانش‌آموزان باشد، اما قبل از آن بهتر است بدون هماهنگی‌های قبلی و تشریفات خاص از مدارس دولتی و کلاس‌هایی با حجم بالای دانش‌آموزان دیدن کند، تا بداند آموزش در یک کلاس ۴۰ نفره برای یک معلم تا چه اندازه دشوار است و به تبع یادگیری توسط دانش‌آموزان، خصوصاً آنهایی که با یک مرتبه گفتن درس را یاد نمی‌گیرند و باید اندکی بیشتر برایشان وقت گذاشت، اما کدام وقت؟ یک معلم باید وقتش را چطور تنظیم کند که در طول ۵۰ دقیقه به ۴۰ دانش‌آموز فراخور حال آنها، آموزش دهد؟!
هیچ سواره‌ای از حال هیچ پیاده‌ای خبر ندارد. وقتی عمده مسئولان تصمیم‌گیرنده در حوزه آموزش و پرورش، فرزندانشان را به مدارس دولتی و کلاس‌های ۴۰ نفره ثبت‌نام نکرده و نمی‌کنند، نمی‌توان انتظار داشت اطلاعی از حال و روز معلمان این کلاس‌ها یا والدینی را داشته باشند که فرزندانشان باید در کنار ۳۰ و اندی دانش‌آموز دیگر درس بخوانند. 
بدون شک عمده مسئولان با توجه به تمکین مالی و ارتباطاتی که دارند، فرزندان خود را در بهترین مدارس ثبت‌نام می‌کنند، مدارسی که عمدتاً غیردولتی هستند و اگر هم دولتی باشند، مدارس شاخصی، چون نمونه دولتی است. مدارسی که قرار نیست کسی برای بالا بودن تعداد دانش‌آموزان یک کلاس آن، تز‌های خلق‌الساعه‌ای، چون تقسیم‌بندی به گروه‌های ۱۰ نفره ارائه دهد. 
مهم‌ترین قدم قبل از دادن طرح‌ها و ایده‌های مختلف، شناخت از آن مسئله و بررسی تمام و کمال و همه‌جانبه آن است. بدون شک نمی‌توان بدون بررسی و درنظر گرفتن همه جوانب کار پیشنهاد خلق‌الساعه را مطرح کرد و انتظار نتیجه‌گیری مثبت هم داشت. خصوصاً وقتی پای آینده‌سازان یک مملکت در میان است. آینده‌سازانی که اتفاقاً از بین همین دانش‌آموزان مدارس دولتی خواهند بود، نه مدارس غیردولتی و خاصی که فرزندان مسئولان را آموزش می‌دهند؛ فرزندانی که اگر به زودی برای ادامه تحصیل یا زندگی کشور را ترک نکنند عمدتاً به واسطه ارتباطات خانوادگی شغلی از پیش تعیین‌شده انتظار آنها را می‌کشد. 
طرحی که آقای رئیس‌جمهور از آن یاد می‌کند، قبل از هر چیزی مشخص می‌کند که او هیچ مشکلی با حجم بالای دانش‌آموزان در کلاس‌های درسی ندارد و وقتی این مسئله به نظر او مشکل نیست، چرا باید انرژی و وقت خود را برای حل آن هدر دهد؛ تفکری که هم دانش‌آموزان را نادیده می‌گیرد و هم معلمانی که تعدادشان باید خیلی بیشتر از این حرف‌ها باشد تا بتوانند آنطور که باید و شاید سرمایه‌های آینده این کشور را تعلیم دهند. معلمانی که امروز، اما خسته‌تر از آن هستند که نای تعلیم و تربیت مفیدی را داشته باشند و این یعنی خطری جدی برای آینده مملکتی که مملو از استعداد‌های ناب است؛ استعداد‌هایی که با نگاه‌های پر ایراد یکی پس از دیگری هدر می‌روند. 
با این شرایط عجیب نیست اگر به روزگاری برگردیم که کشور برای رفع ساده‌ترین مشکلات خود دستش را مقابل دیگران دراز می‌کرد، روزگاری که ایران مملو از پزشکان هندی بود. حال شاید امروز دیگر مشکل کمبود پزشک نداشته‌باشیم، اما ضعف در آموزش و پرورش به زودی حتماً ما را در موارد مهم با مشکل مواجه خواهد کرد. فقط، چون آقایان درک درستی از مشکلات مشهودی که غیرقابل‌انکار است، ندارند؛ که اگر داشتند جای حل مشکل، به توجیه آن نمی‌پرداختند.