اسرار مگوی رآکتور اراک
[ شهروند] تغییر و تحولات در دنیای امروز به قدری شتاب دارد، که در پیگیری برخی اطلاعات و اخبار حوادث نمی شود متناسب با سرعت حادثه خود را وفق داد. اینجاست که روزنامه نگاری شغلی سخت محسوب می شود. حالا شما تصور بفرمایید که تحلیل این رویدادها را هم همزمان بخواهی ارائه بدهی. از جمله مواردی که روز گذشته در راس اخبار و گزارش ها بود می توان به جریان احیای تروریستهای تکفیری در سوریه و همچنین ماجرای آتش بس در لبنان اشاره داشت. موضوعی که جامعه خبری را تحت الشعاع خود قرار داد.
هدف اصلی ایران است، باز هم میخواهید مذاکره کنید؟
در همین رابطه موضوع گروههای تکفیری مورد توجه کیهان قرار گرفت. در بخشی از سرمقاله دیروز کیهان آمده:محورهای مقاومت، بازوهای ایران و متحدین ما و دوستان ما هستند.حمله به آنها، حمله به تواناییهای ماست. طی همین یکی دو روز گذشته، در جنگ سوریه و حلب، شماری ایرانی به شهادت رسیدهاند. بنابراین، هدف غایی و اصلی این جنگ جدید و «فتنه حلب»، «ایران» است.دنبال آن هستند که احتمالا از این شرایط، در مذاکراتی که با ایران شروع کردهاند،بهره ببرند و امتیاز بگیرند.
وقتی دوستان ما در ایران، داشتند مقدمات مذاکره با غرب را میچیدند تا با آنها از سر دوستی و آشتی وارد شوند، آنها مشغول طراحی پلن B یعنی «احیای تروریستهای تکفیری در سوریه» بودند.
وقتی حریف در حال جنگ است و وسطِ «مذاکره مذاکره» کردنهای دوستان در حال طراحی پلن B، اوج روباه صفتی دشمن را نشان میدهد.در چنین فضائی، صحبت از مذاکره، جز شکستن وحدت، هیچ دستاوردی برایمان نخواهد داشت.
اولین گام در مواجهه با حریف -حتی اگر برای مذاکره باشد- شناختن آن است. با چنین دشمن قسمخورده خبیثی، آیا مذاکره کردن عین سادگی نیست؟!
حزبالله در سازماندهی رزمیاش خود را بازسازی کرد و امکان پیروزی به ارتش اسرائیل نداد
اما بشنوید تحیل اندیشمند دور از وطن را در خصوص آتش بس لبنان.عطاءالله مهاجرانی در روزنامه اعتماد نوشت:اسراییل به هیچ یک از اهدافش نرسید. نه حزبالله نابود شد، نه ارتش اسراییل توانست جنوب لبنان را تا نهر لیطانی اشغال کند و نیز نتوانست با اعمال فشار بر دولت لبنان و احزابی که زمینه نفوذ پذیری از سوی امریکا، فرانسه و کشورهای عربی همپیمان امریکا و اسراییل را داشته و دارند دولت لبنان را تسلیم کند. در این صورت ارتش کلاسیک اسراییل با حمایت بیسابقه جهانی نتوانست به هیچ یک از اهدافش برسد. البته نتانیاهو میگوید حزبالله با سابق فرق کرده است! مگر اسراییل از هفتم اکتبر سال پیش تا به امروز فرق نکرده است!؟
ارتش اسراییل شکست خورده است؛این شکست توسط شخصیتهای صهیونیست با گرایشهای مختلف در پارلمان اسراییل با صراحت بیشتری مطرح شده است. یاییر لپید، نخستوزیر سابق اسراییل از آتشبس لبنان به عنوان «بزرگترین فاجعه عصر نتانیاهو» سخن گفته است. لیبرمان به نتانیاهو متلک گفته که: «مگر نگفتی تا پیروزی مطلق، جنگ را ادامه میدهی؟ اما نگفتی کدام طرف به پیروزی مطلق میرسد!» نمونهها بسیار است که نشان میدهد نتانیاهو روزگاری خوش و احوال پیروزی ندارد. قیافهاش هم به پیروزی نمیزند. در جهان واقع با سر به دیوار پولادین مقاومت در جنوب لبنان خورده است.
اما حزبالله در حقیقت در موقعیت دفاع و مقاومت بود. مقاومت هستههای پارتیزانی در برابر ارتش کلاسیک. به تعبیر فرمانده لشکر هفتم ارتش اسراییل مجاهدان حزبالله مانند اشباح بودند. ارتش اسراییل نمیدانست این اشباح کی و از کجا پدیدار میشوند و کی و در کجا ناپدید میشوند. در واقع مقاومت نبرد متحرک ناآشنایی را سازمان داده بود. حملات موشکی حزبالله هم در روز و شب یکشنبه ۴ آذرماه به اوج خود رسید. تلآویو موشکباران شد. گنبد آهنین و فلاخن داود بیفایده و بیهوده بود. میتوان گفت حزبالله در سازماندهی رزمیاش خود را بازسازی کرد و امکان پیروزی به ارتش اسراییل نداد. یعنی حزبالله همانگونه که در جنگ ۳۳ روزه تابستان ۲۰۰۶ پیروز شد. در جنگ ۶۶ روزه پاییز ۲۰۲۴ نیز به پیروزی رسید. یعنی اسراییل را در تحقق اهدافش شکست داد.
راز علی اکبر صالحی
اما برگردیم به حال و هوای سیاست داخلی مان. موضوع بتن ریزی رآکتور اراک.
«حق و حقیقت را شاید بتوان برای مدتی پنهان کرد ولی در نهایت رخ نشان خواهد داد.»این سخن علی اکبر صالحی، رئیس پیشین سازمان انرژی اتمی ایران است که پاسخ خود به پرسش روزنامه «ایران» از او پیرامون تکرارگوییها درباره رآکتور آب سنگین اراک را با آن آغاز کرد.
صالحی در توضیحات جدید خود درباره ابتکار عمل پنهانی اما راهگشایش میگوید: «با تحقق برجام مقرر شده بود داخل لولههای کالاندریای رآکتورآب سنگین اراک مسدود شود. بنابراین ما بر اساس طراحی جدید میبایست از چاله رآکتور اراک کالاندریای قدیمی را که مخزن قرار گرفتن سوخت است، خارج کنیم تا کالاندریای جدید را قرار دهیم.»
او در ادامه از تصمیم پنهانش برای تهیه ابزار مشابه برای مخزن سوخت رآکتور اراک میگوید و میافزاید: «من آن زمان لولههای مشابه را برای مخزن سوخت رآکتور اراک خریداری کردم و این درحالی بود که فقط یک نفر در کشور در قامت بالاترین مقام ارشد نظام درباره این اقدام اطلاع داشت ولی آن زمان این مطلب را اعلام نکردیم چون میدانستیم که طرف مقابل بدعهدی میکند و حضرت آقا هم فرموده بودند مراقب بدعهدی آنها باشید.»
او دلیل انجام این اقدام را چارهاندیشی برای بازگشت زودهنگام به فعالیتهای اولیه هستهای در صورت بدعهدی غرب میداند و میافزاید: «این کار را انجام دادیم که اگر قرار شد زمانی برگردیم، کار سریع انجام شود. ما لولههای مخزن سوخت رآکتور را که با چنین ملاحظاتی بیرون آورده بودیم با بتنی پر کردیم ولی مشابه آن لوله ها را الان داریم و به راحتی قابل جایگزین است. صالحی سخنانش را ضمن این توصیه که «واقعیتها را بگویید نه اینکه بگویید بتن ریختهاند» با این پرسش قابل تأمل به پایان رساند: «چرا حق را لباس باطل میپوشانید در صورتی که حقیقت را میدانید؟»
مساله حجاب بیش از آنکه نیاز به قانون داشته باشد احتیاج به قانع کردن دارد
اما شاید جدی ترین موضوع اجتماعی این روزها اجرایی شدن قانون حجاب است که برخی بر این باورند بایستی توام با کار فرهنگی باشد. از جمله این افراد علی لاریجانی است که در خصوص قانون حجاب در کشور گفت: اصل رعایت حجاب که یک وظیفه دینی است. باید قبول کنیم که حجاب نفعی برای جامعه دارد، به خانم ها وزانت می دهد و شرایط جامعه را از نظر روابط معقول می کند. اما باید در این خصوص جامعه را قانع کرد.
لاریجانی گفت: ابن سینا حرفی در مورد حکومت دارد، من قائلم که وی جزو بهترین فیلسوفانی است که ذهن جوالی داشت. در حوزه سیاست هم نظریه دارد. یکی از نکاتی که می گوید این است. می گوید که وقتی شما قانونی می گذارید، اولا قانونگذاران تان باید کسانی باشند که سنت ها و فرهنگ جامعه را خوب بشناسند. چون قانونی که از سنت ها نشات گرفته نشود به هیچ دردی نمی خورد، یعنی نفاذ در جامعه پیدا نمی کند.
وی افزود: قانونی که بستر جامعه بپذیرد باید تصویب شود. این یک نکته ای است. لذا ایشان می گوید که خطبا باید بیایند که سنت ها را بشناسند. نکته دوم این است که شما وقتی قانون می نویسید باید قدرت قانع کردن مردم جامعه را داشته باشید. یعنی اگر شما قانونی نوشتید که نتوانستید جامعه را قانع کنید، فقط روی کاغذ قانون است. خب الان در جامعه ما بعضی افراد قانع نشدند. باید تلاش کنیم که قانع شوند. یعنی یک مساله شرعی وجود دارد که به نفع کشور هم است، اما یک کمی زحمت هم دارد که جامعه را قانع کنید. شما بدون زحمت می خواهید قانون را اجرا کنید؟ این غلط است. مثل این است که همه مسائل خود با دولت های دیگر را از طریق میدان بخواهید حل کنید و دیپلماسی را قبول نکنید. هر دوی اینها لازم است.
مشاور رهبر انقلاب تصریح کرد: اینجا هم اینطور است. باید جامعه را قانع کنید. قانع کردن زحمت دارد، حرف زدن دارد، فکر کردن دارد، توجیه عقلانی می خواهد. همراهش باید ضوابطی گذاشت که مردم آرام ارام آن را بپذیرند. لذا من فکر می کنم مساله حجاب بیش از آنکه نیاز به قانون داشته باشد احتیاج به قانع کردن داریم. یعنی از رسانه های باید استفاده کرد و به مردم توضیح داد. یعنی راه حل فرهنگی دارد.
ویژگی یک نماینده
روز مجلس هم البته باعث شد بسیاری به مسائل مربوط به دوره نمایندگی و خصیصه های یک مجلس خوب بپردازند.روزنامه جمهوری اسلامی نوشت: اگر بخواهیم سخن امام خمینی درباره مدرس را به صورت بسیار خلاصه عرضه کنیم، باید بگوئیم «علت موفقیت مدرس این بود که او به هیچکس و هیچ چیز وابسته نبود».
آیتالله سیدحسن مدرس چون تا آخر عمر، وارسته و مستقل باقی ماند توانست منشأ آنهمه خدمت برای کشور و مردم باشد و تا زمانی که رضاخان او را تبعید نکرده بود مانع اجرائی شدن توطئههای او و اربابان استعمارگرش شود.
امروز، واقعیترین نکتهای که باید گفته و نوشته شود و مورد توجه نمایندگان مجلس قرار گیرد اینست که نام مدرس بر تارک مجلس قرار دارد ولی متأسفانه راه مدرس توسط نمایندگان پیموده نمیشود. مردم ایران به شعار و مشغول بودن به منازعات و مشاجرات شخصی و جناحی و به کسانی که حقوقهای نجومی بگیرند و از مزایای ویژه برخوردار باشند نیازی ندارند.
مردم در جستجوی افرادی هستند که ویژگیهای سادهزیستی، شجاعت، استعمارستیزی، خوی ضداستبدادی، بینش قوی، صراحت، مناعت طبع و استقلال فکری مدرس را داشته باشند تا بتوانند مجلس شورای اسلامی را به جایگاهی که در خور شأن ملت بزرگ ایران باشد برسانند. افسوس که اکنون از چنین مجلسی محروم هستیم.
آمریکا متخصصان دنیارا جذب می کند و ما به خاطر فلان قانون،از متخصصان انتقام می گیریم
البته خیلی ها هم در مورد مجلس ، سوزن گرامافونشان روی ظریف مانده است. روزنامه اطلاعات نوشت: معیارهای دوگانه در بهکارگیری و یا بیکارکردن نیروها، واقعاً جای اعجاب و تأسف دارد و مصداقِ از سوراخ سوزن ردشدن و از دروازه عبورنکردن را به وضوح میتوان دید.
گویی آنجا که خود، خرِ مراد را سواریم، از بعضی قوانین میتوان با سکوت و توجیه به مدد مرور زمان عبور کرد؛ تا جایی که فیالمثل شهر را به یک تحصیلکرده پزشکی بسپاریم و «سوئیسوار!» با سعه صدر از کنار موانع قانونی عبور کنیم؛ اما آنجا که باید به هر قیمتی انتقامی را از فلان و بهمان بگیریم، به هزار قاعده و قانون نوشته و نانوشته تمسّک جوییم؛ انصافاً این بام، نه دو هوا، بلکه چندهوایی است!
چقدر مایهافسوس و تحیّر است که در امریکا، هزاران ایرانی یا ایرانیالاصل در مسندهای هزار و یک رنگ، در خدمت یک شِبه قارّه پنجاهکشوری هستند و اینسو ما، در تلاش و جدال برای فروکشیدن کسانی قابل و لایق، اما به مستمسک شبهقانونها یا قانونسازیهای چندفوریتی! الحق جای آن است که خون موج زند در دل لعل…..
دیگران با تصاحب سرمایههای انسانی ما، برای خود هویت میآفرینند و ما سرمایههای اصیل و خودی را به پای کینهورزیهای جناحی به مسلخ میبریم و به مذبح میکشیم؛ چه عالی! حالا بفرمایید: در حال قربانی منافع «پایدار» به پای کدام سماجت و پایداری هستید!؟ وانگهی! به طرائفالحیَل و ظرائفالحکَم، اگر چنین کردید و پیش بردید، کدامین طرفهها را به ارمغان و تحفه بر سفره مصالح مردم مینشانید!؟
قالیباف برای اینکه متهم به طرفداری از دولت و ظریف نشود، نباید خود را در دام تندروهای مجلس بیندازد
نگاه دیگری اما به این موضوع وجود دارد. روزنامه فرهیختگان نوشت: قالیباف در مواجهه با مجلس کار دشواری در پیش دارد. فاصلهگذاری با دولت در عین همراهی تنها اقدامی نیست که او باید انجام دهد. رئیس مجلس با گروهی رادیکال در مجلس مواجه است که در تقابل با دولت و در ادامه تسویهحسابهای سیاسی خود با دولت چهاردهم به دنبال تند کردن فضای سیاسیاند و از هر بهانهای برای تاخت به دولت استفاده میکنند و اگر مجلس همراستا با دولت حرکت کند آن را به زدوبند سیاسی و حمایت بیچون و چرا از دولت متهم میکنند.
قالیباف در مواجهه با این گروه نیز میبایست مرزگذاری داشته باشد و از افتادن بهارستان در دام رادیکالیسم و تقابل با دولت نیز جلوگیری کند، آن هم در عین اینکه در مسیر میانهروی با دولت حرکت میکند.
اظهار نظر صریح قالیباف در این مورد که انتصاب ظریف برخلاف قانون است آن هم در شرایطی که از زمان تشکیل دولت، مجلس بیشترین همراهی را با دولت داشته، به رئیس مجلس کمک کرد تا بتواند فاصلهگذاری با دولت داشته باشد. قالیباف با این موضعگیری نشان داد مجلس قصد ندارد وکیلالدوله باشد و در مواردی که اقدامی برخلاف قانون باشد، حتی اگر خواست دولت باشد آن را صراحتا اعلام میکند، این موضعگیری به او کمک کرد تا نشان دهد ضمن اینکه در راستای وفاق به دنبال کمک به دولت است اما لزوما شریک سیاسی پزشکیان نیست، در عین اینکه نباید در دام تندروهای مجلس که هنوز رقابتهای انتخاباتی را ادامه میدهند، بیفتد.
آدرس اشتباه ندهید! دولت روحانی همان دولت خاتمی بود
اما پینگ پنگ های سیاسی فقط به این موضوعات ختم نمی شود. بلکه فضای سیاسی متاثر از نقدها و تحلیل هایی است که بازتولید می شوند. روزنامه کیهان در ستون خبر ویژه خود نوشت: صادق خرازی در کنگره حزب ندای ایرانیان که اکنون برخی سران آن در سمتهای مختلف دولتی حضور دارند، گفت: دولت بعد از آقای احمدینژاد نیز دولت ناموفقی بود و همیشه نیز گفتم که یکی از اختلافات اساسی من با دوستانمان در اصلاحات این بود که دولت آقای روحانی، نه دولت اصلاحات بود و نه خودش میدانست دولت کیست، بلکه دولت یک نفر آن هم رئیسجمهوری بود؛ در حالی که در همان مقطع نیز میتوانست با اتحاد داخلی و ملی کشور را به سمت دیگری ببرد.
اظهارات آقای خرازی در متفاوت انگاشتن روحانی و خاتمی و دولتهای آنها، در حالی است که اصلاحطلبانی مانند رضا خاتمی برادر محمد خاتمی ادعا کرده بودند ما اصلاحطلبان تضمین وعدههای روحانی هستیم.