از خانه خدا تا خانه فاطمه(س)

 محمدجواد لساني
زناني در تاريخ پديد آمدند تا فارغ از هر فرقه و مسلكي خاص، تغييرات بزرگي در تاريخ سبب شوند. دارا شدن اين نيروي سرشار به خاطر آن بود كه فراتر از اميال مادي گام زدند، زيرا توانستند با سربلندي از منافع و لذات شخصي خود بگذرند و براي رهايي جامعه خود تا آخر بايستند. نيت‌شان اين بود كه در اجتماع‌شان، سعادتمندي، به واقعيت عيني جامعه تبديل شود و هيچ تنابنده‌اي در كنج تنهايي رنج بيهوده نبرد، بلكه با جهد و بردباري، راهي به سوي هدفي بزرگ بجويد تا در اين تكاپو رشد كند. شوق اين زنان آن بود كه در هر بزنگاه ممكني، راه خروج از فقر و فساد را نشان دهند و خطبه‌ها براي روشنگري بخوانند و از انسان بينا خبر دهند تا آنان از هر نوع ستم بيروني و تيرگي دروني آزاد شوند.
 
زنان پيشرو؛ الگوي كمال انساني


زنان پيشرو، در طي مسير خود، انسان‌هاي كاملي شدند و به عنوان فرد الگو در چهار ديواري اقليم خود مطرح شدند و بدين ‌ترتيب سيره و رفتارشان در خاطره جمعي، به پاكي و روشني باقي ماند، زيرا آن پيراستگان توانسته بودند مقام عالي شرافت انساني را كسب كنند. اما افسوس كه شمار اين زنان هميشه اندك بوده است. در ميان همين اندك شمار، بودند كساني كه توفيق بالاتري يافتند تا گستره تاثيرشان بيش از يك اقليم و بلكه جهاني شود. آنها فقط مجاهد قبيله خود نماندند، بلكه به درجه‌اي رسيدند كه اميد ناب‌شان به خدا باشد و با يادكرد پياپي آن ذات هستي‌بخش، نيروي فراتري كسب كردند تا نردباني براي تعالي جامعه پس از سعادتمندي دنياي‌شان ساخته باشند.
 
فاطمه زهرا(س)؛ بانويي تمام عيار
در اينجا سخن از سيره يك بانوي تمام عيار است كه در مقطع حساس صدر اسلام چشم به گيتي گشود و جهان ظلمت‌زده را به نور خويش تابان كرد. نامش شد فاطمه زهرا(س) كه درود خدا بر او باد. درباره اين بانوي بلند جايگاه، در طول ۱۴۰۰ سال گذشته، نكته‌ها و رمزها به نسل‌هاي بعدي رسيده است. درباره‌اش سطرها، صفحه‌ها و كتاب‌ها نگاشته شد و در اين راستا، سيره‌نويسان بسياري آمده و رفته‌اند كه اين زن كامل را بهتر از گذشتگان به دنيا بشناسانند تا حق مطلب ادا شود. لازم به گفتن نيست كه براي اين قلم‌داران، نزد باري تعالي، پاداش‌ها خواهد بود. روي سخن در اين يادداشت به‌طور خاص، كتابي است كه در تابستان ۱۴۰۳ خورشيدي از زير چاپ بيرون آمده و قرار است آن اثر، شرح و نقد شود.
 
دخترِ مكه
نام كتاب، «دختر مكه» است كه پيش از هر بررسي، لازم است به خاطر اين سليقه در انتخاب عنوان تفكربرانگيز و در عين حال ساده، به نويسنده آن، سيد ابومحمد مرتضوي تبريك گفت. او به جاي راضي شدن به الفاظ عربي پيچيده و سنتي كه براي عموم مخاطبان امروز ايجاد فاصله مي‌كند به تركيبي از دو نام برسد كه هر كدام واجد تعريف مشخصي است و همسازي آن دو كلمه، مي‌تواند تعريف ملموس و عصري به دست دهد تا در بطن آن، دختري در يك جغرافياي مشخص تاريخي روايت شود و رابطه‌بندي آن دو واژه، زمينه‌ساز براي هويت‌يابي و زايش فرهنگ او شود. انتشارات «نهاد ايران»، كتاب مدنظر را در ۱۶۰ صفحه با جلدي چشم‌نواز براي مخاطبان در تركيبات رنگ آبي به طبع رسانده است تا نويسنده فرصت يابد واپسين يافته‌هاي عصري خويش را تقديم مخاطبان تيزبين خود كند. مرتضوي پيش از اين تاليف، به پژوهش‌هاي ديگري هم دست زده كه حاصل آن، آثاري شده كه درباره زندگي و شخصيتِ اوتاد و بزرگاني چون مام مومنان، خديجه كبري، همچنين سالار شهيدان حسين ابن علي و سه ديگر، زينت عابدان، علي ابن حسين است كه درود خدا بر همه اين پاكان باد.
 
زندگي فاطمه(س) در 6 مرحله
مرتضوي، «دختر مكه» را در‌‌ شش فصل مجزا، بخش‌بندي كرده تا با اين اضلاع، نهايتا بتواند هندسه‌اي از سيره تابناك بانوي دو عالم را ترسيم كرده باشد. در فصل نخست، زن در گذر تاريخ توصيف شده. فصل دوم، مسير تكامل روحي و عوامل تاثيرگذار مانند خانواده اين بانو تحليل شده. در فصل سوم كه به نظر مي‌رسد گرانيگاه يا نقطه عطف اين اثر باشد با واژگان «فاطمه، مديريت زمان و زندگي» تركيب‌بندي شده است. درباره اين فصل كه حرف‌هاي زيادي براي گفتن در اين زمانه دارد، نكته‌هاي افزون‌تري گفته خواهد شد. فصل چهارم كه اهميت آن هم بر هيچ خواننده‌اي پوشيده نخواهد ماند، حضرت فاطمه(س) به عنوان الگوي اجتماعي، سياسي و فرهنگي زن مسلمان معرفي مي‌شود. فصل پنجم، بانوي دو عالم را از نگاه پدر، همسر و ديگران بررسي مي‌كند و در نهايت فصل پاياني، متن عربي خطبه پرمايه فدكيه در دسترس خوانندگان قرار گرفته كه به نظر مي‌رسد نياز چنداني به آوردن آن نبود، زيرا مخاطب هدف در اين تحقيق، به‌طور عمده جواناني هستند كه به دنبال سبك زندگي ايده‌آل مي‌گردند و چه بسا توفيق يابند كه با سيره نوراني و پوياي آن حضرت پيوندي سازنده برقرار كنند. آنها به‌طور عموم كاري با كلمات و معادل‌يابي تخصصي الفاظ ندارند. آنها در هياهوي چهره‌هاي خيره‌كننده و سلبريتي‌ها به دنبال زني هستند كه مربي حقيقي انسان امروز باشد.
ابومحمد مرتضوي در پيش‌گفتار خود با عنوان مي‌نويسد: «شناخت همه‌جانبه شخصيت‌هاي تاثيرگذار و تاريخ‌ساز و دستيابي به جزييات مواضع آنها يا ممكن نيست يا دشوار است، چون شناخت شخصيت هر كس، از علايم، آثار و نشانه‌ها نشات مي‌گيرد. بديهي است دستيابي به همه آنها، امكان‌پذير نيست، به ويژه اگر آن شخصيت معاصر نباشد و نشانه‌ها مشمول مرور زمان شده باشند.»
در اين چند سطر مي‌توان به دغدغه ذهني نويسنده پي برد بدين شرح كه وي عامل فاصله تاريخي سوژه و عصر امروز را براي شناخت يك شخصيت هدف، امري تقريبا ناممكن قلمداد مي‌كند. اما به‌طور فشرده بايد نظر داشت كه نويسنده در فصل‌هاي نخستين به صورت هوشمند و خلاقانه، راه‌حلي منطقي براي اين مشكل تاريخي طرح مي‌كند تا شخصيت منحصربه‌فرد فاطمه زهرا درود خدا بر او باد را به مخاطبان كتاب بهتر بشناساند، زيرا با توجه به سه ويژگي كنشگري اجتماعي اين بانو براي تربيت، دادرسي و تشكل‌سازي از آحاد مردم در زمانه‌هاي صلح و نبرد، همچنين پويشگري فكري براي مباحثه با رجال زمانه خويش كه در فصل‌هاي پاياني ياد مي‌شود و سه ديگر، طاعات و بندگي مثال زدني او را از اركان مسلم براي پرتوافكني آن حضرت برمي‌شمرد. پس به‌طور آشكار اين اضلاع شخصيتي مي‌توانند براي كاوش ژرف از رفتارهاي فردي و اجتماعي آن بانوي عالم‌تاب به كمك يك پژوهشگر تاريخ آيند و ساز و برگ‌هايي فرهنگي و معنوي براي او آماده كنند تا شناخت مطابق با واقع از اين سوژه را امكان‌پذير سازند. دغدغه مهم‌تر نويسنده در اين كتاب نگاه زميني به گفتار و سبك زندگي بانوي دو عالم است تا خواننده بتواند به فراخور ظرفيتش احساس همذات‌پنداري كند. مرتضوي بر اين باور است كه براي بازنمايي شخصيت الگو، لازم است فرازهايي از زيستن سوژه برگزيده شود كه در توان و ظرفيت الگوپذير باشد. هم او كه در عصر كنوني زندگي مي‌كند. نسبتي كه بتواند بين الگودهي و الگوپذير به صورت معقول و جوششي ايجاد شود تا كاربردي بودن كتاب به اثبات برسد و مخاطب را براي رسيدن به جايگاه زن ايده‌آل راهنما باشد. بر پايه همين انگيزه، مرتضوي مي‌نويسد: «جنبه ديگر زندگي فاطمه(س) زيست عادي و زميني است كه در منابع تاريخي و روايي درج شده و فهم آن براي مردم، مقدور بوده و كاملا الگوپذير و قابل تحليل است. از اين نظر فاطمه(س) شخصيت منحصربه‌فردي است كه نقش‌آفريني ايشان چنان موثر و تعيين‌كننده واقع شد كه نه تنها جامعه زيسته خود را تحت تاثير قرار داد، بلكه در فرهنگ بشري تاثيري جاودانه گذاشت و نور خود را تا كرانه‌هاي جهان گسترش داد و مخالفان روشني و روشنگري را ناكام كرد و تاب مقاومت را با همه سرسختي‌شان در درازمدت از آنان گرفت، چراكه او در يك خانواده اصيل و فرهيخته چشم به جهان گشود و زيرنظر پدري چون محمد(ص) آخرين پيام‌آور الهي و مادري چون خديجه(س) بانويي كه در عصر خودش سرآمد، فرزانه، كاردان و در منطقه، زبانزد و نام آشنا بود، پرورش يافت و از كودكي با فراز و فرود دنيا آشنا شد و سرد و گرم روزگار را تجربه كرد و در پيشبرد اهداف اسلام با پدر و مادرش همراه شد و در همه عرصه‌ها وظايف خود را فراتر از انتظار به انجام رساند و به نيكي درخشيد به ويژه آنگاه كه رسول خدا چشم از جهان فرو بست و شرايط ويژه‌اي بر جامعه نوپاي اسلام حاكم شد. اين شرايط، روش و سنت نبوي را در چالش قرار داد و برخلاف جلوه ظاهري جامعه، درون را دگرگون ساخت، عده‌اي را فريفت و با خود همراه كرد و بسياري را سردرگم و خاكستري كرد».
 
احساس خطر
در اين ميان، تنها شماري از ياران ويژه رسول خدا واقعيت را احساس كردند، اما فضاي حاكم، آنها را در حاشيه قرار داد و ياراي مقاومت‌شان را سلب كرد. در چنين شرايطي، چشم اميد به شخصيت‌هاي منحصر‌به‌فرد دوخته مي‌شود كه شايد با حركت‌هاي حساب شده خود موج را بشكنند و راه اصلي را نشان دهند. چنين فردي در جامعه آن روز، كسي جز دختر رسول خدا نبود كه بيش از همه، پيش‌آمدها را درك و خطر را احساس مي‌كرد.
مجموعه پيش رو، ضمن اشاره به جايگاه قدسي حضرت فاطمه(س)، بيشترين تمركز خود را به زندگي شخصي و عادي ايشان معطوف نموده و در حد مقدور، بخش‌هايي از زواياي زندگي فردي و اجتماعي آن حضرت را مورد بررسي و تحليل قرار داده و سعي كرده آن را به هدف اين نوشتار كه همانا الگوپذيري شخصيت آن حضرت در دوران معاصر بوده، نزديك‌تر سازد.
انگيزه‌هايي كه زمينه تاليف اين نوشته را فراهم آورد، عبارت است از اينكه بي‌ترديد، فاطمه (س) يكي از پديده‌هاي بزرگ هستي به شمار مي‌رود كه خداوند متعال، ايشان را به جامعه بشري هديه كرد و الگوي تمام عيار براي انسان‌ها قرار داد. باز هم در جاي ديگر از اثر به زاويه نگاه مولفان و اختلاف ديدگاهش با آنها اشاره مي‌كند و مي‌نويسد: «در اغلب تاليفات، بيشترين توجه به جنبه‌هاي قدسي و ماورايي شخصيت فاطمه(س) معطوف گرديده و متون آنها آميخته به زبان فارسي و عربي است و بعضا نويسندگان محترم از اصطلاحات و واژه‌هاي نامأنوس و فني استفاده كرده‌اند. اين تاليفات با وجود مطالب مستند و استدلال علمي، براي عموم مخاطبان به خصوص قشر جوان، سنگين مي‌نمايد. بر همين اساس در اين مجموعه، آيات، روايات و ساير عبارت‌هاي عربي مورد استناد، به فارسي ترجمه شده و از به كار بردن واژه‌هاي پيچيده و فني پرهيز به عمل آمده و به‌زعم نويسنده، متن پيش رو تا حدودي يكدست و روان، تدوين و تنظيم گرديده، البته اميد است در نظر خوانندگان عزيز نيز چنين باشد. بنابراين واضح است كه مخاطب اين نوشتار، عامه مردم به ويژه قشر جوان با هر انگيزه و گرايش در نظر گرفته شده است.
با توجه به نكات ياد شده، اين متن با مرور بر جايگاه زن در جوامع پيش از اسلام و عربستان عصر جاهليت و نگاهي به خدمات اسلام نسبت به جامعه زنان، مطالب خود را با اين پرسش كه «جهان را چگونه مي‌شناسيد؟» دنبال كرده و چگونه زندگي كردن هر انسان را كه در واقع انعكاسي از جهان‌بيني او است به عنوان پاسخ تلقي كرده و بررسي زندگي فردي و اجتماعي و مواضع فرهنگي و سياسي حضرت فاطمه(س) نيز كه طبعا جهانشناسي اين بانوي بزرگ را به نمايش مي‌گذارد به عنوان پاسخ اين پرسش قلمداد كرده است.»
 
زن در جهان
نويسنده تلاش كرده پيش از رسيدن به نماي نزديك شخصيت هدف، زمينه‌هاي فرهنگي و جامعه‌شناختي مقطع تاريخي تولد آن بانو را تحليل كند، بدان‌ترتيب كه پس از نگاه اجمالي به شيوه زندگي و حقوق زنان در اقصي نقاط عالم آن زمان همچون چين و آفريقا به زن در جامعه عربستان نگاه ويژه‌تري داشته باشد و از نقل قول پژوهشگران ايراني چون مرتضي مطهري و تاريخ‌دانان عرب مانند محمد شكري آلوسي و مستشرقان فرنگي مانند ويل دورانت بهره جويد تا اسارت‌هاي وجودي زنان آن دوران را بازنمايي كند. هر چند كه نيك‌تر بود به تحقيقات جديدتري در اين زمينه تكيه مي‌شد، هر چند توانسته تصوير تاريكي پيش از بعثت به دست دهد. (صفحات ۱۹ تا ۳ ۳) . فصل دوم كتاب از اين نظر حائز اهميت است كه نويسنده خواسته است به وجه تاثيرگذاري و جريان‌سازي شخصيت‌هاي الگو بپردازد و جايگاه بانوي تابناك اسلام را در اين عيار بسنجد. پس به‌طور ويژه‌اي به اين پرسش مي‌پردازد كه در زمانه نسل امروز با داشتن رسانه‌هاي شگفت‌انگيز و دنيايي از اطلاعات كه به چهره‌هاي معروف، سخنرانان قهار، هنرپيشگان و اهل مد مي‌پردازد كه زماني كارشان گل مي‌كند، اما ديرپا نيست و زماني ديگر فراموش مي‌شوند، زيرا نتوانسته‌اند تغييري اساسي در مخاطب خلق كنند. در اين ميانه، «فاطمه(س) در كدام طيف قرار مي‌گيرد؟ اساسا فاطمه(س) چه پاسخي به اين پرسش داده و دنيا را چگونه شناخته است؟» (صفحه ۳۷ كتاب) نسل امروز چگونه مي‌تواند از لابه‌لاي اين ترافيك سنگين به ره‌توشه‌هاي او براي تغيير زندگي دست يابد.
به نظر مي‌رسد كه پاسخ جامع را بايد در برنامه زيستن فاطمه(س) جست. نكته‌ها و رمزهايي كه در فصل سوم كتاب (صفحات ۶۲ تا ۹۲) با عنوان مديريت زمان و زندگي بررسي مي‌شود و به شكل ورود در جزييات زندگي اين بانو و همچنين روح كنش و واكنش‌هاي آن حضرت نمايان است. از نگاه دختر به پدرش، ازدواج او و درك متقابل‌ همسري و تربيت فرزند مثال‌هايي سودبخش آورده مي‌شود. مقطع زندگي اين بانو با از دست دادن پدر به موقعيت‌هاي بغرنجي مي‌رسد كه ظرفيت‌هاي نهفته اين زن را بيشتر نمودار مي‌كند. فرهنگ ته‌نشين شده قبيله‌اي مي‌خواهد بر فرهنگ پوياي جديدي كه با آموزه‌هاي وحي آمده، چيره شود و آگاهي اجتماعي مهم‌ترين كار بانوي دو عالم است تا با تربيت و كادرسازي هم شانه مولاي متقيان علي (ع) به مقابله با ارتجاع جان گرفته بپردازد و بنا به نوشته مرتضوي «نحوه واكنش فاطمه در اين واقعه (كه با استفاده از فرصت مراسم تدفين پدر و برگزاري سقيفه براي تعيين جانشيني رخ داده بود) به لحاظ سياسي، اجتماعي، فرهنگي قابل توجه و درس‌آموز است».
فصل چهارم كه با عنوان فاطمه (س)، الگوي اجتماعي سياسي، فرهنگي زنان مسلمان نام‌گذاري شده بسيار دقيق به زمانه خليفه اول و آسيب‌شناسي آن مي‌پردازد، اما چه خوب مي‌شد اگر اين محدوديت الگو‌پذيري كه مختص به زنان مسلمان است را در خود نداشت، زيرا اين چارچوب نمي‌تواند گستره آموزه‌هاي زهرايي را محدود كند، بلكه بي‌اغراق با نگاه سنجيده‌تر به زيست‌نامه اين بانو مي‌توان وي را الگوي زنان عالم در هر فرقه يا ديدگاه فكري قلمداد كرد.
فصل‌هاي پاياني كتاب با رقم‌هاي پنجم و ششم به خطبه فدكيه آن حضرت اختصاص يافته است كه مباحث فكري و مباني اعتقادي آن بزرگ بانوي عالم را به منصه ظهور مي‌رساند. در جايي كه با خليفه مناظره مي‌كند و با اندوخته فكري عظمت شخصيت خود را به رخ خليفه منصوب سقيفه مي‌كشد. (صفحات ۱۰۶ تا ۱۵۵ كتاب) مي‌توان اين تحقيق را براي رسيدن به اهدافي كه در ابتداي اثر آمده، كارآمد توصيف كرد و در مجموع، آن را براي مخاطبان تشنه حقيقت در ميان نسل جوان، موفق قلمداد كرد.
    «دختر مكه» عنوان كتابي است در مورد زندگي و زمانه حضرت فاطمه زهرا(س).
   اين كتاب در‌‌ شش فصل مجزا، بخش‌بندي شده است تا با اين اضلاع، نهايتا بتواند هندسه‌اي از سيره تابناك بانوي دو عالم را ترسيم كرده باشد. در فصل نخست، زن در گذر تاريخ توصيف شده. فصل دوم، مسير تكامل روحي و عوامل تاثيرگذار مانند خانواده اين بانو تحليل شده. در فصل سوم كه به نظر مي‌رسد گرانيگاه يا نقطه عطف اين اثر باشد با واژگان «فاطمه، مديريت زمان و زندگي» تركيب‌بندي شده است. درباره اين فصل كه حرف‌هاي زيادي براي گفتن در اين زمانه دارد نكته‌هاي افزون‌تري گفته خواهد شد. فصل چهارم كه اهميت آن هم بر هيچ خواننده‌اي پوشيده نخواهد ماند، حضرت فاطمه (س) به عنوان الگوي اجتماعي، سياسي و فرهنگي زن مسلمان معرفي مي‌شود. 
   فصل پنجم، بانوي دو عالم را از نگاه پدر، همسر و ديگران بررسي مي‌كند و درنهايت فصل پاياني، متن عربي خطبه پرمايه فدكيه در دسترس خوانندگان قرار گرفته كه به نظر مي‌رسد نياز چنداني به آوردن آن نبود، زيرا مخاطب هدف در اين تحقيق، به ‌طور عمده جواناني هستند كه به دنبال سبك زندگي ايده‌آل مي‌گردند و چه بسا توفيق يابند كه با سيره نوراني و پوياي آن حضرت پيوندي سازنده برقرار كنند. آنها به ‌طور عموم كاري با كلمات و معادل‌يابي تخصصي الفاظ ندارند. آنها در هياهوي چهره‌هاي خيره‌كننده و سلبريتي‌ها به دنبال زني هستند كه مربي حقيقي انسان امروز باشد. 
    جنبه ديگر زندگي فاطمه(س) زيست عادي و زميني است كه در منابع تاريخي و روايي درج شده و فهم آن براي مردم، مقدور بوده و كاملا الگوپذير و قابل تحليل است. از اين نظر فاطمه(س) شخصيت منحصر به فردي است كه نقش‌آفريني ايشان چنان موثر و تعيين‌كننده واقع شد كه نه تنها جامعه زيسته خود را تحت‌تاثير قرار داد بلكه در فرهنگ بشري تاثيري جاودانه گذاشت و نور خود را تا كرانه‌هاي جهان گسترش داد و مخالفان روشني و روشنگري را ناكام كرد و تاب مقاومت را با همه سرسختي‌شان در درازمدت از آنان گرفت، چراكه او در يك خانواده اصيل و فرهيخته چشم به جهان گشود و زيرنظر پدري چون محمد(ص) آخرين پيام‌آور الهي و مادري چون خديجه(س) بانويي كه در عصر خودش سرآمد، فرزانه، كاردان و در منطقه، زبانزد و نام آشنا بود پرورش يافت و از كودكي با فراز و فرود دنيا آشنا شد و سرد و گرم روزگار را تجربه كرد و در پيشبرد اهداف اسلام با پدر و مادرش همراه گشت و در همه عرصه‌ها وظايف خود را فراتر از انتظار به انجام رساند و به نيكي درخشيد، به ويژه آنگاه كه رسول خدا چشم از جهان فرو بست و شرايط ويژه‌اي بر جامعه نوپاي اسلام حاكم شد.