ترس تنها در ذهن ماست

فيلم سيزده جان (Thirteen Lives, 2022) را دو بار ديدم. كاري خوش‌ساخت از ران هوارد كه پيش‌تر از او فيلم‌هاي برجسته‌اي چون سيندرلا من، ذهن زيبا و داوينچي كد را ديده‌ايم. فيلم گزارش واقعي، اما دراماتيك ‌شده، دوازده نوجوان است كه با كمك‌‌مربي خود وارد غار بزرگ تام لوانگ در تايلند مي‌شوند و بعد بر اثر جاري شدن باران‌هاي موسمي در عمق چهار كيلومتري آن گير مي‌كنند و ديگر قادر به خروج نيستند. مقامات مطلع مي‌شوند و براي نجات اقدام مي‌كنند، اما كل مسير پوشيده از آب است و غواصان هم كاري از پيش نمي‌برند و حتي بچه‌ها را پيدا نمي‌كنند. سرانجام دو غواص داوطلب اروپايي مي‌آيند و بچه‌ها را پس از 10 روز گرسنگي پيدا مي‌كنند.
همه خوشحال هستند كه پسربچه‌ها زنده هستند. اما اين تازه آغاز ماجراست. اين بچه‌ها هيچ آموزش غواصي نديده‌اند و بايد دست‌كم پنج ساعت زير آب پرتلاطم و سيلابي دوام بياورند و مشكل با كپسول اكسيژن و لباس غواصي حل نمي‌شود. سراسر فيلم داستان اقدام و شكست و نبرد اميد و نوميدي است و سرانجام با ايده‌هاي خلاقانه و در عين حال ديوانه‌وار اين دو تن به ياري دوستان‌شان تصميم مي‌گيرند نخست بچه‌ها را يكي‌يكي بيهوش كرده و سپس با لباس غواصي از زير آب رد كنند. اما هر نيم‌ساعت بايد با تزريق مواد تازه‌اي دوباره اين بيهوشي را تمديد كنند. 
شفقت انساني در سراسر فيلم جاري است و كارگردان نيازي نمي‌بيند با ايجاد تعليق يا بحران خاصي تماشاگر را ميخكوب كند. يكي از گزينه‌ها براي نجات بچه‌ها آن است كه مسير آبي را كه بر كوه مي‌ريزد و داخل غار سرازير مي‌شود، منحرف و آب را به سوي دشت جاري كنند. اما اين كار يعني نابودي همه شاليزارهاي آن منطقه و فقير كردن كشاورزان. با اين حال، هنگامي كه كشاورزان متوجه مي‌شوند اين كار «ممكن» است بچه‌ها را نجات دهد، با همه فقر خود قبول مي‌كنند تا كشتزارهاي‌شان نابود شود.
بودن در غاري تاريك، آن هم بدون اميد نجات و به ‌مدت 10 روز به خودي خود ترسناك است. در دل غار هيچ نوري نيست و اگر كسي تجربه بودن در غاري را داشته باشد و چراغ همراهش را خاموش كند، حتي دست و پاي خود را نخواهد ديد و تاريكي محض حكمفرما مي‌شود. در اين حالت، بچه‌ها ترسيده‌اند و از عاقبت خويش نگران. كمك‌مربي كه فردي آواره شده از ميانمار و بي‌وطن است، يكي از بچه‌هاي وحشت‌زده را اين‌گونه آرام مي‌كند: «ترس در ذهن تو است»؛ اين آموزه‌اي بودايي است. ما بي‌آنكه كمك‌مربي را چندان بشناسيم، عميقا حضور و نفوذ آموزه‌هاي آيين بودا را در رفتار و منش آرام او حس مي‌كنيم؛ كسي كه مسووليت همه بچه‌ها را به عهده گرفته و به نيكي از پس آنها بر مي‌آيد و آخرين نفري است كه مي‌خواهد غار را ترك كند. مناظر جذاب، فيلمبرداري پخته در فضاي بسته و چالش غواصي و نجات در مسير تنگ و پرپيچ و خم‌ غار آب‌ گرفته، استفاده به‌جا از صداهاي طبيعي، نه موسيقي خشن و گفت‌وگوهاي فشرده، اشاره‌وار و سرشار از معناي آن عميقا بيننده را مجذوب مي‌كند و نمونه‌اي از همبستگي انساني و كار درست تيمي را در شرايط بحران و وحشت نشان مي‌دهد.