خارج کردن پابند الکترونیکی با رژیم لاغری 

جوان آنلاین: دو سارق سابقه‌دار که با پابند الکترونیکی از زندان آزاد شده‌بودند برای ادامه سرقت‌های سریالی و بیرون آوردن پابند از پایشان رژیم لاغری گرفتند. 
اواخر تابستان امسال زن جوانی در تهران وحشت‌زده به اداره پلیس تماس گرفت و در حالی که صدایش از پشت گوشی می‌لرزید و به سختی حرف می‌زد، گفت دو سارق مسلح گوشی تلفن همراه گرانقمیتش را به زور سرقت کرده‌اند. 
 ۴ سارق 
با تماس زن جوان به سرعت تیمی از مأموران پلیس به محل حادثه در یکی از خیابان‌های غربی شهر اعزام شدند. شاکی در توضیح ماجرا به مأموران گفت: «لحظاتی قبل از محل کارم بیرون آمدم و در حال رفتن به خیابان بودم تا با تاکسی به خانه‌مان بروم. وقتی به محل خلوتی رسیدم، ناگهان موتورسیکلتی با دو سرنشین راه مرا سد کردند و ترک‌نشین آن از موتور پیاده شد و با چاقوی بزرگی که در دست داشت به سمت من حمله کرد. آنقدر ترسیدم که لحظه‌ای توان حرف زدن نداشتم و دست و پایم به لرزه افتاد. مرد جوان چاقو به دست که ماسک بهداشتی به صورت داشت با چاقو تهدیدم کرد تا گوشی‌ام را به او بدهم. از ترس هیچ مقاومتی نکردم و گوشی‌ام را به او دادم و آنها هم به سرعت با موتورشان فرار کردند.»


با شکایت زن جوان پرونده به دستور بازپرس شعبه پنجم دادسرای ویژه سرقت برای شناسایی سارقان در اختیار تیمی از کارآگاهان پلیس آگاهی پایتخت قرار گرفت. 
بررسی‌های مأموران نشان داد سارقان چهار نفر و با دو موتورسیکلت هستند که یک موتور‌سیکلت با دو سرنشین سرقت خشن را انجام دادند و سرنشینان موتورسیکلت دیگر هم نقش اسکورت دارند تا در مواقع ضروری به کمک همدستانشان بروند. 
 سرقت‌های سریالی 
در حالی که تحقیقات برای شناسایی باند سارقان خشن ادامه داشت، به مأموران پلیس خبر رسید مرد جوانی در درگیری با دو سارق چاقو به دست زخمی و راهی بیمارستان شده‌است. مأموران وقتی به بیمارستان رفتند متوجه شدند چهار سارق موتورسوار هنگام سرقت تلفن همراه مرد جوانی با او درگیر شد‌ه‌اند و یکی از آنها با چاقو وی را به شدت زخمی است و پس از سرقت تلفن همراهش، از محل گریخته‌اند. گفته‌های شاهدان و شاکی حکایت از آن داشت سارقان همان باند سارقان خشنی هستند که با تهدید چاقو دست به سرقت‌های سریالی می‌زنند. 
 چهره‌نگاری 
هر روز به سرقت‌های باند سارقان خشن اضافه می‌شد و مأموران پلیس هم در تلاش بودند تا آنها را شناسایی و بازداشت کنند، اما سارقان در همه سرقت‌ها نقاب یا ماسک بهداشتی به صورت داشتند و پلاک موتورشان را هم مخدوش می‌کردند. مأموران پلیس در نهایت در بررسی دوربین‌های مداربسته اطراف محل‌های حادثه چهره فرضی متهمان را به دست آوردند و سپس با کمک شاکیان اقدام به چهره‌نگاری کردند که مشخص شد چهره فرضی دو نفر از سارقان شباهت زیادی به دو سارق سابقه‌داری دارد که مدتی قبل از زندان آزاد شده‌اند. 
از سوی دیگر مأموران در بررسی پرونده دو متهم سابقه‌دار دریافتند هر دوی آنها پس از زدن پابند الکترونیکی از زندان آزاد شده‌اند و از سوی مرکز کنترل سارقان سابقه‌دار تحت نظارت بوده‌اند، اما پابند‌ها در هیچ یک از محل‌های سرقت اخطاری نداده‌است. 
بدین ترتیب مأموران دو متهم را تحت تعقیب قرار دادند و چند روز قبل دو سارق سابقه‌دار را به نام‌های شروین و بهروز در حالی بازداشت کردند که پابند الکترونیکی به پا نداشتند. 
مأموران در ادامه پابند‌های الکترونیکی دو متهم را در محل سکونتشان کشف کردند. دو متهم ابتدا منکر جرم خود شدند، اما وقتی با دلایل و مدارک و همچنین با شاکیان روبه‌رو شدند به سرقت‌های سریالی با همدستی دو نفر دیگر از دوستانشان اعتراف کردند. مأموران در ادامه دو همدست سارقان خشن را بازداشت کردند. تحقیقات از متهمان برای شناسایی سرقت‌های احتمالی ادامه دارد.   رژیم لاغری گرفتیم 
شروین با سن کمش سارق سابقه‌داری است که قبل از این چند بار دیگر به جرم سرقت دستگیر و روانه زندان شده‌است و به گفته خودش این‌بار همراه همدستش برای ادامه سرقت‌های سریالی رژیم لاغری می‌گیرد.  شروین چند سال داری؟ 
من ۲۳ ساله هستم. 
سابقه داری؟ 
بله، سابقه سرقت دارم.  چند بار و به چه جرمی سابقه داری؟ 
من قبل از این بار در سال‌های قبل چهار بار دیگر به جرم سرقت دستگیر شدم و به زندان افتادم.  چه شد که در ۲۳ سالگی چهار بار سابقه زندان داری؟
رفت و آمد با دوستان ناباب باعث شد سارق شوم. در محله‌ای که زندگی می‌کنیم خیلی از همسن و سال‌های ما خلافکار هستند و یک‌شبه به پول زیاد می‌رسند. من هم در دوران نوجوانی دوست داشتم پولدار شوم و ماشین مدل بالا سوار شوم و به قول دوستانم با پول زیاد خوشگذرانی کنم. همین موضوع باعث شد با بهروز که بچه محل ما بود، دوست شوم. او سارق سابقه‌داری بود و همیشه از پول‌های باد آورده‌ای که از راه خلاف به دست آورده‌بود برای ما تعریف می‌کرد و من هم وسوسه شدم و تصمیم گرفتم وارد جرگه خلافکاران شوم. بهروز به من آموزش گوشی قاپی داد و من هم همدست او و در این مدت هم چند باری دستگیر شدم و به زندان افتادم.  چه زمانی از زندان آزاد شدی؟ 
آخرین‌بار که دستگیر شدم حدود یک سال و نیم حبس کشیدم و تابستان امسال از زندان آزاد شدم.  پس از آزادی دوباره تصمیم گرفتی سرقت را شروع کنی؟ 
کاری نداشتم و تصمیم گرفتم دوباره شروع به سرقت کنم و به همین دلیل سراغ بهروز رفتم که او هم به تاز‌گی از زندان آزاد شده‌بود و از او خواستم دوباره شروع به گوشی‌قاپی کنیم، اما هر دوی ما، چون سابقه‌دار بودیم با پابند الکترونیکی از زندان آزاد شده‌بودیم. خیلی مشکل بود، چون همیشه از طریق مرکز رصد سارقان سابقه‌دار با پابند الکترونیکی که داشتیم، کنترل می‌شدیم. مثلاً از شهر و محل زندگی‌مان نمی‌توانستیم فاصله زیادی بگیریم و حتی اگر می‌خواستیم به مسافرت برویم باید به پلیس خبر می‌دادیم. به هر حال برای سرقت با مشکل جدی روبه‌رو بودیم و دست ما را بسته بود تا اینکه برای خلاص شدن از پابند‌ها فکر‌بکری به ذهنمان رسید.  چه فکری؟ 
اول تلاش کردیم هر طوری شده پابند‌ها را از پایمان جدا کنیم، اما موفق نشدیم. از طرفی می‌دانستیم اگر به پابند‌ها آسیب برسانیم، مرکز رصد سارقان سابقه‌دار اخطار از طرف ما دریافت می‌کند و مأموران به سرعت برای دستگیری ما وارد عمل می‌شوند و به همین دلیل فکر کردیم به روشی پابند‌ها را از پایمان جدا کنیم که هیچ آسیبی به آن نرسد. ما تصمیم گرفتیم رژیم لاغری بگیریم و رژیم لاغری گرفتیم تا اینکه لاغر شدیم به طوری که پابند‌ها به راحتی از پایمان جدا شد.  درباره شیوه سرقت‌هایتان توضیح بده؟ 
 پس از اینکه پابند‌ها را از پایمان جدا کردیم، برای اینکه نقشه‌های سرقت‌مان را بهتر اجرا کنیم، دو نفر از بچه‌محل‌هایمان را که سابقه‌ای نداشتند، وارد باند کردیم و از آنها به عنوان اسکورت استفاده می‌کردیم تا اگر خطری ما را تهدید کرد، آنها به کمک ما بیایند. ما پابند‌ها را داخل کمد خانه مخفی می‌کردیم و پلیس هم از طریق پابند‌ها ما را رصد می‌کرد و متوجه خروج ما از محل زندگی‌مان نمی‌شد و ما هم به راحتی به سرقت می‌رفتیم. معمولاً در محل‌های خلوت، به سراغ افرادی می‌رفتیم که با تلفن همراه صحبت می‌کردند و با تهدید چاقو تلفن همراه آنها را سرقت می‌کردیم.  فکر می‌کردید دستگیر شوید؟ 
نه، چون نقشه ما حساب شده بود و ما برای اینکه شناسایی نشویم، ماسک بهداشتی می‌زدیم و پابند‌ها را هم در خانه می‌گذاشتیم، اما آخر دست‌مان پیش پلیس رو شد و به دام افتادیم.