پاقدم شما، دانشجویانمان را قربانی کردند!
[شهروند] فضای 16 آذر 1332 را زمانی متوجه خواهید شد که کودتای 28 مرداد همان سال را تجسم کنید. به این ترتیب که شاه گریخته از ایران، با کودتایی آمریکایی-انگلیسی دوباره به ایران برگشته، مخالفان را سرکوب کرده و با وقاحت تمام در حال قدرتنمایی به مردم است. رئیسجمهور وقت آمریکا هم که با کمک انگلستان او را دوباره بر مسند قدرت نشانده طی نطقی در کنگره آمریکا درباره این کودتا گفته: «پیروزی سیاسی امیدبخشی نصیب قوای طرفدار تثبیت اوضاع و قوای آزادی شده است!» البته مقصود آیزنهاور از «قوای طرفدار تثبیت اوضاع»، چپاول ثروت ملی ایرانیان به همان رویه سابق بود و منظورش از «قوای آزادی»، در بند کشیدن، محبوس کردن و اعدام مخالفان! فضا در واقع فضایی بهشدت خفقانآور و غمگرفته بود. یعنی نوعی از انزجار عمومی نسبت به وضعیتی که بیگانگان فراهم کرده بودند و شاهی که دستنشانده و مطیع و رامشان بود. معاون رئیسجمهور آمریکا هم راهی ایران میشد تا دستپخت جنایتبار استعماری دولت متبوعش را ببیند! چنین فضایی آیا خاکستر زیر آتش نیست؟ طبیعتا جامعه واکنش نشان میدهد؛ کما اینکه روز 15 آذر، دانشجویان دانشکدههای حقوق و علوم سیاسی، علوم، دندانپزشکی، فنی، پزشكی و داروسازی تهران، اعتراض خود را آغاز کردند و حتی تظاهراتشان به بیرون از دانشگاه کشید. شماری هم مجروح، دستگیر و روانه زندان شدند. فردای آن روز (16 آذر)، نیروهای نظامی برای اولین بار وارد صحن دانشگاه شدند تا فریاد مخالفان را در گلو خاموش کنند. همین ورود بود که منجر به مقاومت دانشجویان و در نهایت شهادت سه تن از آنان شد؛ مصطفی بزرگنیا، احمد قندچی و مهدی شریعترضوی. این روز در همان سالها از سوی مخالفان رژیم شاهنشاهی، به عنوان «روز دانشجو» نامگذاری شد و هنوز هم به همین نام در تقویم ملی ما مانده است. آنچه در ادامه میخوانید درباره دلایلی است که منجر به اعتراضات دانشجویی شد. همچنین شرح کوتاهی از ماوقع در روز 16 آذر. این گزارش مستند است به کتاب «شانزده آذر» (خاطرات شهید مصطفی چمران)، «اسنادی از جنبش دانشجویی در ایران» (مرکز اسناد ریاست جمهوری) و مطالب مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
اعتراضات دانشجویی علیه استعمار و استبداد
شهید مصطفی چمران که از دانشجویان دانشگاه تهران و از شاهدان عینی واقعه 16 آذر 1332 است، در رابطه با آن روز گفته: «وقایع آن روز چنان در نظرم مجسم است که گویی همه را به چشم میبینم. صدای رگبار مسلسل در گوشم طنین میاندازد، سکوت موحش بعد از رگبار بدنم را میلرزاند، آه بلند و ناله جانگداز مجروحین را در میان این سكوت دردناك میشنوم. دانشكده فنی خونآلود را در آن روز و روزهای بعد به رأیالعین میبینم... نیكسون، معاون رئیس جمهور آمریكا به ایران میآمد تا نتیجه كودتا را ببیند.» این جملات در واقع نشان از قدرت گرفتن پایههای دیکتاتوری محمدرضا دارد؛ تا جایی که علنا دانشجویان را هدف قرار میداد و به رگبار میبست. اما ماههای قبل از 16 آذر چه اتفاقی افتاده بود؟ در واقع بسترهای شکلگیری اعتراضات دانشجویی چه بود؟ برخی از تاریخنگاریها گاهی مبارزات دانشجویی را به یک موضوع محدود کردهاند؛ در صورتی که قیام دانشجویان در دانشگاه تهران از طرفی هم به منظور مبارزه با آمریکا بود به دلیل دخالتهای پیدا و پنهان در ایران، هم مبارزه با انگلستان در آستانه بازگشایی سفارت انگلیس در ایران و هم مقاومت در برابر حکومت دستنشانده بیگانگان یعنی پهلوی.
خشم دانشجویان از کودتای انگلیسی-آمریکایی
بعد از جریان ملی شدن صنعت نفت، انگلستان که از یکسو قدرت محمدرضا پهلوی را در خطر میدید و از سوی دیگر سهم نفتی خود از ایران را ازدسترفته میپنداشت، با همکاری دولت آمریکا، کودتای 28 مرداد 1332 را طراحی کرد. به روایت اسناد سیا، ژنرال آیزنهاور (رئیسجمهور وقت آمریکا)، جان فاستر دالس (وزیر وقت امور خارجه آمریکا) و آلن دالس (رئیس وقت سازمان سیا) به برنامه انگلستان برای اجرای کودتا، پاسخ مساعد دادند.
بعد از آن بود که سلسه توطئهچینیهای سیا آغاز و با همکاری سفیر وقت آمریکا در ایران، جزئیات کودتا اجرایی شد. جالب است بدانید به روایت اسناد سیا، یکی از کسانی که از نزدیک در جریان اجرای کودتا قرار داشت، اشرف پهلوی (خواهر شاه) بود.
روابط مشترک پهلوی و انگلستان
در چنین شرایطی، روز سوم آذرماه سال 1332، همزمان بود با روز محاكمه دكتر مصدق و سرتیپ ریاحی در دادگاه نظامی. بر اساس حكم صادره، دكتر مصدق به سه سال زندان و ریاحی به دو سال حبس تأدیبی محكوم شدند. ضمن اینكه با ورود سردنیس رایت، كاردار موقت سفارت انگلیس به تهران در این روز، چند روز بعد اعلامیهای رسمی منتشر شد که بر شدت اعتراضها افزود.
بر اساس این اعلامیه، روابط مشترك میان رژیم پهلوی و انگلستان از سر گرفته میشد. مهمتر اینکه دربار شاهنشاهی اعلامیهای منتشر کرد مبنی بر مسافرت نیكسون (معاون وقت رئیس جمهور آمریكا) به ایران! آن هم در زمانی که هنوز زمان زیادی از کودتا نمیگذرد! این در واقع نوعی نمایش قدرت استعمار و خواری و بیمایگی محمدرضا پهلوی در برابرشان بود که مردم آن را برنمیتافتند.
انزجار عمومی علیه دستگاه کودتا
در واقع وضعیت بهگونهای بود که قرار بود عامل مصائبی که بر ملت ایران رفته، جلوی چشم مخالفان، به ایران بیاید. پس یکی از دلایل آغاز اعتراضات دانشجویی، مخالفت با حضور آمریکا (آن هم بعد از کودتا) در ایران بود.
دلیل بعدی نیز دستنشاندگی رژیم پهلوی بود؛ رژیمی که بهروشنی نشان میداد بر پایه کدام قدرتهای استعماری، حاضر به یغما بردن ثروت و غرور ملی ایرانیان است.
شهید مصطفی چمران در مورد دلایل دانشجویان برای اعتراض به ورود معاون رئیس جمهور آمریکا به دانشگاه تهران میگوید: «دانشجویان مبارز دانشگاه تصمیم گرفتند که هنگام ورود نیکسون نفرت و انزجار خود را به دستگاه کودتا نشان دهند.»
بازگشایی سفارت انگلستان
یکی دیگر از دلایل دانشجویان که منجر به واقعه 16 آذر 1332 شد، اعتراض به بازگشایی سفارت انگلستان در ایران بود. در توضیح باید گفت پیش از تعطیلی سفارت انگلیس و ملی شدن صنعت نفت، نفت ایران منافع فراوانی برای انگلستان داشت و حتی حدود 16 درصد مبلغ نفت ایران که به موجب قرارداد ظالمانه تحمیلی 1933 به دولت ایران میرسید، به عناوین مختلف دوباره به کیسه انگلیسیها برمیگشت. به همین دلیل با بازگشایی سفارت انگلیس در ایران بار دیگر شرایط غارت نفت ایران برای انگلیس فراهم میشد.
کمااینکه پس از بازگشایی سفارت انگلیس، قرارداد کنسرسیوم توسط رژیم پهلوی با طرفیت آمریکا و انگلیس بسته شد و باز هم نفت ایران توسط استعمارگران به غارت رفت. از این رو دانشجویان که بازگشایی سفارت انگلیس در ایران را خطر جدی برای منافع ملی کشور میدیدند، برای مبارزه با استعمار و استکبار قیام کردند.
شهید مصطفی چمران در این باره میگوید: «سفارت انگلستان دوباره افتتاح میشد و دنیس رایت، کاردار سفارت، قرار بود به ایران بیاید و کمپانیهای نفتی برای تصرف مجدد نفت ایران نقشه میکشیدند. نارضایتی و ناراحتی مردم هر روز بیشتر اوج میگرفت و هر روز فریاد اعتراض از هر گوشه و کناری به گوش میرسید. دولت کودتا و استعمار خارجی نیز برای انتقام از مردم مبارز ایران بهخصوص دانشجویان دانشگاه تهران دندان تیز کرده بودند که فاجعه 16 آذر بروز کرد..»
برخورد شاه با اعتراضات دانشجویی
یورش به دانشگاه تهران
اعتراضات و تظاهرات علیه تمام حوادثی که ذکرش در مطلب فوق رفت، در روزهای پیشتر آغاز شده بود و روز 16 آذر، دانشجویان مانند روزهای گذشته خود را آماده برپایی تظاهرات دیگری در محیط دانشگاه و خیابانهای اطراف کردند. اما شواهد نشاندهنده آن بود که کارگزاران دولت کودتا به منظور فراهم آوردن وضعیت مناسب و آرام کردن جو آن روز جامعه برای پذیرایی از معاون رئیس جمهور آمریکا و در آستانه ورود او به تهران، در آمادهباش به سر می بردند. در واقع عزم خود را جزم کرده بودند تا از دانشجویان زهرچشم بگیرند بلکه مذاکرات نیکسون با مقامات ایرانی در کمال آرامش انجام شود. دانشجویان هنگام نزدیک شدن به دانشگاه، پی به افزایش چشمگیر مأموران و تجهیزات فوقالعاده آنان بردند. رژیم هم در اقدامی بیسابقه، نیروهای لشکر دو زرهی را به دانشگاه اعزام کرد و سربازان مسلح به داخل دانشکدهها هجوم آوردند. بعد هم عده زیادی از دانشجویان و حتی استادان را دستگیر کردند و مورد ضرب و جرح و فحش و ناسزا قرار دادند.
سه دانشجویی که در خون غلطیدند
این اقدام وحشیانه نیروهای نظامی، واکنش برخی از دانشجویان خشمگین را برانگیخت. دانشجویان به هنگام دفاع از خود و عقبنشینی در برابر حمله سربازان مسلح به شعار دادن روی آوردند. نظامیان تحت فرمان تیمسار تیمور بختیار (فرمانده لشکر) هم که به دانشگاه آمده بودند، به دانشجویان بیدفاع در دانشکده فنی تیراندازی کردند که در نتیجه، پیکر سه دانشجوی دانشکده فنی به نامهای مهدی شریعت رضوی، مصطفی بزرگنیا و احمد قندچی، در سرسرای دانشکده فنی به خون آغشته شد و تعداد زیادی از دانشجویان هم زخمی شدند.
حتی اجازه درمان ندادند!
پس از ختم گلولهباران، فضای دانشكده را سکوتی مرگبار فرا گرفت. ناگهان اما میان سكوت، ناله بلندی به گوش رسید كه مانند دشنه در قلبها فرو رفت و از چشم بیشتر دانشجویان اشك جاری شد. ناله بلند سوزناك مىفهماند كه عدهای مجروح شدهاند و در همانجا افتادهاند. اولیای دانشكده، مستخدمان و چند نفری از دانشكده پزشكی میخواستند مجروحان را به پزشكی برده و معالجه كنند، ولی سربازان با تهدید به مرگ، مانع این كار شدند. بدن مجروحان در حدود دو ساعت وسط دانشگاه افتاده و خون جاری بود تا بالاخره مهدی شریعت رضوی و مصطفی بزرگنیا جان سپردند. در این میان اما احمد قندچی هنوز در سرسرای دانشكده فنی و در وضعیتی بهخونآغشته، روی زمین افتاده بود. تازه بعد از چندین ساعت و پایان درگیریها، قندچی به یکی از بیمارستانهای نظامی تهران منتقل شد. با این حال مسئولان بیمارستان، از مداوا و حتی تزریق خون به او ممانعت میکردند تا اینکه بعد از 24 ساعت، به شکلی مظلومانه شهید شد.
مراسم یادبود ممنوع!
بر اساس گزارش های موجود، رژیم شاه به خانواده این سه دانشجو اجازه برگزاری مراسم یادبود نداد. در این میان، مظلومیت قندچی به حدی بود كه حتی بعد از شهادتش، به خانوادهاش گفتند كه احمد را با دو شهید دیگر در امامزاده عبدالله دفن كردهاند. در حالیکه جسد او را جدای از دو شهید دیگر در مسگرآباد مدفون کرده بودند؛ طوری كه برادر شهید قندچی در این خصوص میگوید: «بعد از اینكه فهمیدیم احمد را در مسگرآباد دفن كردهاند، با خانواده شریعت رضوی و بزرگنیا به مسگرآباد رفتیم و قبر شهید را نبش كرده و او را مخفیانه به امامزاده عبدالله بردیم و در آنجا دركنار دوستانش به خاك سپردیم... احمد مذهبی بود».
توجیه رژیم برای سرپوش گذاشتن بر جنایت
خبر واقعه 16 آذر به سرعت در تمام تهران پخش شد. در روز 17 آذر، تمام دانشگاههای تهران و اغلب شهرستانها در اعتصاب كامل به سر بردند؛ حتی بسیاری از دبیرستانها هم با تعطیل كردن مدرسه، همدوش دانشگاهیان در تظاهرات علیه فجایع 16 آذر و سفر نیكسون به تهران شركت كردند. همزمان برای كمرنگ كردن واقعه 16 آذر، جنایتكاران شروع به سفسطه كرده بودند. خبرنگاران وابسته به رژیم میگفتند: «دانشجویان برای گرفتن تفنگ سربازان حمله كردند و سربازان نیز اجباراً تیرهایی به هوا شلیك نمودند و تصادفاً سه نفر كشته شد». طوری که که یکی از روزنامهها به طعنه نوشته بود چطور ممکن است کسی تیر هوایی شلیک کند و در برابر این تیر هوایی، افرادی جان بدهند؟!
آقای نیکسون! پاقدم شما سه قربانی بود!
صبح ورود نیكسون یكی از روزنامهها در سر مقاله خود تحت عنوان «سه قطره خون» نامه سرگشادهای به نیكسون نوشت. در این نامه سرگشاده ابتدا به سنت قدیم ایرانىها اشاره شده بود كه هرگاه دوستی از سفر مىآید یا كسی از زیارت باز میگردد یا شخصیتی بزرگ وارد مىشود، ما ایرانیان به فراخور حال در قدم او قربانی مىكنیم؛ آنگاه خطاب به نیكسون گفته شده بود كه «آقای نیكسون! وجود شما آنقدر گرامی و عزیز بود كه در قدوم شما سه نفر از بهترین جوانان این كشور یعنی دانشجویان دانشگاه را قربانی كردند.»
خودجوشترین جریان دانشجویی
مسئلهای که 16 آذرماه را نسبت به بسیاری از رخدادها متمایز کرده، این است كه جریان دانشجویی بر خلاف بسیاری از سیاسیون و روشنفكران چپ و راست كه یا خود در شكلگیری كودتا دخالت داشتند یا با دولت كودتا كنار آمده بودند، برای مقابله با استبداد و استکبار وارد میدان شد تا آنجا كه خونش، سنگفرشهای دانشگاه تهران را رنگین کرد. در واقع به جرأت میتوان 16 آذر سال 32 را خودجوشترین اقدام جنبش دانشجویی علیه نظام شاهنشاهی و نماد استكبارستیزی این جریان دانست.
دهنکجی رژیم به مردم
درست 2 روز بعد از واقعه 16 آذر، نیكسون به ایران آمد و در همان دانشگاه، در همان دانشگاهی كه هنوز به خون دانشجویان بیگناه رنگین بود، دكترای افتخاری حقوق دریافت كرد! این اقدام در واقع نوعی بیاعتنایی و دهنکجی شاه به اعتراضات دانشجویان محسوب میشد. واقعه ۱۶ آذر از آن روز به بعد توسط کنفدراسیون دانشجویان ایرانی خارج از کشور به عنوان «روز دانشجو» نامیده شد و تاکنون نیز به همین نام مسما شده است.