تنگ‌نظري و سياسي‌كاري

هر كار علمي كه به دست اين دو جناح سياسي افتاد و دچار سياسي‌بازي شد، به آفت‌هاي گوناگوني مبتلا شده است. اين دو جناح سياسي راست و چپ در يك امر مشترك هستند و آن، از بين بردن ماهيت كارهاي علمي است. سياسي‌كاري، آفت كارها و مديريت‌هاي علمي است. هيچ‌گاه كار علمي با سياسي‌بازي و سياسي‌گري جمع نمي‌شود. منظور از سياسي‌بازي و سياسي‌گري، نفس سياسي بودن افراد نيست، بلكه منظور ترجيح دادن افراد جناح خود در برابر حق و حقيقت و اخلاق انساني است.
متاسفانه مديران كنوني پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي از اتفاقاتي كه ساليان گذشته در شوراي بررسي متون افتاده، بي‌اطلاع هستند و اين بي‌خبري‌ها مبناي تصميم‌گيري شده است. نشانه‌هايي را به شما خواهم داد از بي‌اطلاعي از سوابق كار در شوراي بررسي متون كه به نظر من ريشه در تنگ‌نظري فكري دارد؛ اطلاعات و تصورات غلطي كه مبدا تحليل‌هاي غلط شده و متاسفانه حتي حاضر نشدند از افراد مطلع هم مشورت بگيرند تا از سوابق يك كار جمعي 30 ساله اطلاع پيدا كنند كه چه امري را تحويل گرفتند تا بتوانند كار را به‌درستي پيش ببرند. چند نمونه از شواهد بي‌اطلاعي را بيان مي‌كنم مانند اينكه گفته شده اين شورا با مصوبه شوراي عالي انقلاب فرهنگي تاسيس شده درحالي كه چنين نبوده است. تنها چيزي كه آن زمان‌ها پيدا كرديم و در كتاب اول معرفي شورا آوردم، نامه مقام معظم رهبري به وزير علوم وقت دكتر معين است كه دستور دادند از محصولات اين شورا در دانشگاه‌ها استفاده كنيد. اين نامه در پي نامه دكتر گلشني است و متن آن را در كتاب اول آوردم يا مي‌گويند در دوره اول، كار به سمت متون درسي دانشگاهي متمركز شد كه تاحدودي درست است ولي چون اين افراد از جريان مسائل شورا كاملا بي‌خبر هستند، نمي‌توانند دوره‌ها را تفكيك و متمايز كنند درحالي كه ما در دوره دوم كار شورا اين محدوديت را برداشتيم بنابراين به صورت كلي نمي‌توان گفت شورا قبل از دوره 1400، به متون درسي پرداخته است. ما دامنه نقد را به كل حوزه علوم انساني سرايت داديم تا كل رشته/ گرايش‌هاي مختلف را دربر گرفت و بسيار فراتر از كتاب‌هاي درسي دانشگاهي پيش رفتيم. در دوره اول (دكتر گلشني)، ناچار بودند متمركز در كتاب‌هاي درسي دانشگاهي شوند كه درباره دلايل آن توضيح خواهم داد. يكي ديگر از شواهد بي‌اطلاعي مديران فعلي پژوهشگاه علوم انساني اين است كه گفته‌اند قبلا مجله علمي-پژوهشي وجود داشته درحالي كه قبل از دوره دوم اصلا مجله علمي و پژوهشي وجود نداشت. تنها مجله نامه علوم انساني بود كه منتشر مي‌شد و سابقه آن هم زياد بود ولي نه پژوهشي بود نه ترويجي. در دوره دوم با تلاش بسيار زياد اين مجله را به نام پژوهش‌نامه انتقادي متون تغيير داديم تا امتياز پژوهشي گرفت و بعد از مجوز فصل‌نامه، آن را به ماهنامه تبديل كرديم كه اين، امتيازي مضاعف بود (با كمال تعجب اخيرا مجله، اين امتياز را هم از دست داده است و اين خود نشانه‌اي بر عدم حساسيت مديران كنوني و عدم توان مديريت است كه امتيازات مجله يكي در پي ديگري از دست مي‌رود). از شواهد ديگر مبني بر عدم اطلاع مديران فعلي اين است كه گفته شده در دوره دوم، مقالات با الگوي واحد و به صورت فرم محور، كتاب‌هاي دانشگاهي را مورد ارزيابي قرار مي‌دادند. اين حرف كاملا غلط و سخن ناروايي است. اولا در دوره دوم محور نقد، متمركز در كتاب دانشگاهي نبود. ثانيا اين دوره‌ها را بايد از هم تفكيك كنيد و نمي‌شود همه را يكپارچه درنظر بگيريد، چون سياست مجله در دوره دوم با دوره سوم متفاوت است و نمي‌توان يك نظر كلي درباره آنها داد. ما سعي زيادي كرديم كه در داوري‌هاي مقالات دقت شود، چون هدف، چاپ مقاله نقد بود نه مقالات عادي و نه صرف پژوهشي. هدف ما انتشار مقاله پژوهشي بود كه به نقد علمي بپردازد يعني مي‌خواستيم موضوع مقاله نقد در دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‌ها به جريان بيفتد، به همين دليل اصول راهنماي تنظيم مقاله نقد را تنظيم كردم و اين را به گروه‌ها سپرديم ولي در دوره سوم مسير تغيير پيدا كرد و اين شيوه‌نامه را كنار گذاشتند. بنابراين چنين نبود كه با يك الگوي واحدي كار مي‌شد. ثالثا ما دنبال ارايه يك الگوي علمي براي نقد بوديم. اگر بخواهيد وارد حوزه نقد علمي شويد، ناچار هستيد الگويي ارايه دهيد والا دچار كارهاي سليقه‌اي و ژورنال مي‌شويد. هدف از آن اصول راهنما هم همين بود كه بنده پيشنهاد دادم اما دست نويسنده‌ها را نمي‌بستيم چون بسياري از نويسنده‌ها اين الگو را رعايت نمي‌كردند و كاملا هم طبيعي بود. هدف، انتشار مقاله نقد بود و به همين سبب براي آن چارچوبي طراحي شد ولي همه نويسندگان اين چارچوب را رعايت نمي‌كردند و ما هم دست آنها را نمي‌بستيم. در كار علمي ناچار از ارايه الگوي پيشنهادي هستيد والا كار به سمت محصولات عمومي و بازاري و ژورناليستي و انتقادهاي سياسي و اجتماعي مي‌رود و اصولا مرز كارهاي علمي با كارهاي عمومي همين است. كار علمي مبتني بر ارايه و رعايت الگوهاي متديك علمي است و اين بدين معني است كه حوزه‌هاي دانشي و گرايشي علوم، روش خاص خود و الگوي خاص خود را دارد، نقد علمي هم چنين است و الگوي ويژه خود را دارد. حتي نقد علمي يك كتاب با نقد مقاله، نقد پارادايم علمي، نقد يك نظريه علمي، يا نقد يك رويكرد متفاوت است و هر يك الگوي خاص خود را دارند. همه اين شواهد نشان مي‌دهد اطلاعات مديران فعلي پژوهشگاه درخصوص مسائل اين شورا بسيار خام و غلط است و متاسفانه نشاني هم مبني بر رفع اين مشكل ساده مشاهده نمي‌شود.
استاديار فلسفه و روش‌شناسي پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي