چرا كار سوريه و اسد به اينجا رسيد؟

پيشروي سريع مخالفان دولت بشار اسد و تصرف پياپي مناطق مختلف سوريه اگر چه غافلگيرانه بود و تحليلگران داخلي و خارجي آن را پيش‌بيني نمي‌كردند، اما رخدادي غيرمنتظره قلمداد نمي‌شود. در همان ابتداي بحران غزه از شكل‌گيري نظم جديدي در منطقه نوشتم. در كنار برخي مولفه‌هاي ديگر، عملياتي كه حماس آغاز كرد در نهايت نقطه عطف و بستري براي دگرگوني نظمي شد كه از سال ۲۰۰۳ تا هفتم اكتبر به زيان محور محافظه‌كار منطقه و غرب شكل گرفته بود. بدون پرداختن به برخي فرضيه‌ها درخصوص تباني و انفعال در سطوح منطقه‌اي و بين‌المللي در ارتباط با سوريه به «برخي» متغيرهاي عمدتا بيروني اشاره مي‌كنم كه چرا باعث شدند به‌رغم سريع بودن تحولات اخير سوريه، وقوع آن تعجبي نداشته باشد.
در سطح داخلي - نزديك به يك دهه و نيم جنگ و بي‌ثباتي در سوريه و پيامدها و فشارهاي اقتصادي، اجتماعي و سياسي (فراگير نبودن نظام سياسي و عدم جذب اپوزيسيون) حاصل از آن، جامعه و ساختار اين كشور را فرسوده، خسته و تضعيف كرده است. فارغ از مباحثي چون نفوذ و... آيا مي‌توان انتظار داشت ارتش سوريه كه به انسجام و وفاداري شهره بوده پس از جنگي 13 ساله همچنان با روحيه بالا كاركرد خود را انجام بدهد؟ آيا زندگي در شرايط وخيم اقتصادي و يك بحران طولاني حتي طرفداران اسد كه عمدتا اقليت علوي در سوريه هستند را آماده پرداخت هر هزينه‌اي مي‌كند؟ مخالفان اين ‌بار برخلاف تحولات آغاز بحران سوريه عمل مي‌كنند. رفتارهاي آنها نه حساسيت بالا و نه حداقل فعلا نگراني جدي از تعدي برنامه‌ريزي شده به معتقدان به ساير اديان و مذاهب و اماكن مقدس‌شان را ايجاد كرده است. اگر چه اين امر ممكن است با توجه به باورهاي بنيادگرايانه مخالفان تاكتيكي باشد اما هنوز به بسيج جريان‌هاي اعتقادي مقابل منجر نشده است.
در سطح منطقه‌اي - تحركات ژئوپلتيكي و هويتي تركيه از حوزه قفقاز تا مديترانه در وضعيت از هم گسيختگي نظم در دو سطح بين‌المللي و منطقه‌اي با اين هدف بوده تا ضمن كنار نگه‌داشتن خود از درگيري مستقيم در جنگ‌هاي حادث در اين مناطق، به دنبال خلق فرصت‌ها و كسب منافع بيشتر باشد. تجهيز و حمايت اخير از مخالفان دولت سوريه هم در امتداد همين تحركات است. حملات مكرر اسراييلي‌ها به سوريه و هدف قرار دادن مستشاران ايراني و حزب‌الله به نوعي ميدان در اين كشور از منظر حضور اثرگذار ايران و جريان‌هاي مقاومت را دگرگون كرده است. حداقل تا به الان نشانه‌هايي براي افزايش حضور مستشاران و نيروهاي عملياتي به ويژه پس از گرايش بي‌اثر دولت اسد به دولت‌هاي محافظه‌كار عرب ديده نمي‌شود.
فارغ از شرايط سخت ايران تحت تحريم، شايد يك نگاه هم اين باشد كه تداوم نظام كنوني سياسي سوريه به صورت پايدار منوط به اراده داخلي و نه حمايت عملياتي شكننده و دوباره متحدان بيروني است.كشيدن جنگ غزه به لبنان و شرايط جديدي كه حزب‌الله در آن قرار گرفته، باعث شده يكي از نيروهاي مهم حامي دولت اسد در حوزه مديترانه به ميزان قابل توجهي از محاسبات تحولات اخير سوريه خارج شود. اولويت حزب‌الله حفظ و بازيابي توان خود در لبنان و در شرايطي است كه كانال‌هاي لجستيكي سوريه - لبنان هم در حملات تل‌آويو آسيب ديده‌اند.به نظر مي‌رسد گروه‌هاي مقاومت عراق متاثر از عوامل مختلفي از جمله جنگ اخير رژيم اسراييل در غزه و لبنان و پيام‌هاي تبادل شده و تهديدات تل‌آويو بيشتر از گذشته در مسير هماهنگي با دولت عراق قرار گرفته‌اند. نگراني از كشيده شدن درگيري به عراق در صورت حضور گروه‌هاي مقاومت در سوريه، در كنار مواضع برخي چهره‌هاي مذهبي عراق و عدم رفتار حساسيت‌زا از سوي بنيادگرايان مخالف اسد هم احتمالا بر رويكرد عراقي‌ها اثرگذار بوده است.
سطح بين‌المللي - درگيري در اوكراين و بن‌بست در آن جنگ باعث شده روس‌ها در پي تحكيم موقعيت خود قبل از شروع به كار ترامپ برآيند. فارغ از برخي تحليل‌ها درباره چرايي انفعال مسكو در قبال وقايع اخير و نيز عدم تمايل روسيه به حضور موثر ايران در سوريه، اگرچه حفظ دستاوردهاي مهم مسكو در جنگ سوريه چون دسترسي مجدد به طرطوس و مديترانه اكنون به مخاطره افتاده اما اولويت براي آنها اوكراين و توافق با امريكا بر سر آن است.
متغيرهاي مورد اشاره اگر چه همه دلايل وضعيت جاري نيستند اما موجب شده‌اند تا برخلاف شكل‌گيري ائتلاف ۴+۱ (ايران، روسيه، عراق، سوريه و حزب‌الله) در مقابله با داعش و گروه‌هاي تكفيري در سوريه، اين‌بار متحدان بيروني بنا به دلايل و شرايط خاص خود بيشتر نظاره‌گر باشند و مخالفان مسلح اسد به نحو احسن از آن بهره بگيرند و وضع كنوني شكل بگيرد.