بازطراحي گفتمان نوين رسانه‌اي با الگوي موفق ايسنا

رسانه همواره يكي از ابزارهاي جريان ساز در جامعه و در خدمت اصلاح و تعالي جريان حاكم بر ملت‌ها و همين طور ابزاري براي انتقال صداي ملت به دولت‌ها به شمار مي‌رود. در دنيايي كه رسانه‌ها حرف اول را مي‌زنند و ناب‌ترين وقايع را صادقانه و به سرعت منتشر مي‌كنند و حتي مي‌توانند تحولات بين‌المللي را رقم بزنند، درجا زدن و استفاده از رسانه به عنوان تريبون روابط عمومي دولت، فقط در نظام‌هاي حكمراني توسعه نيافته يا كمتر توسعه يافته اتفاق مي‌افتد.  امروزه مردم در سراسر دنيا بيش از آنكه چشم به دهان دولت‌ها دوخته باشند تا روايت آنها را بشنوند، به رسانه‌ها بيشتر اعتماد دارند و آنگونه كه رسانه‌ها دنيا را روايت مي‌كنند، جهان را مي‌بينند و مي‌شوند؛ اتفاقي كه در ايران به ندرت اتفاق افتاده يا اصلا اتفاق نيفتاده است.  اينكه رسانه‌اي به آن سطح از برخورداري اعتماد عمومي برسد كه جهان را به روايت ايران به تصوير بكشد يا ايران را به روايت ايران براي جهانيان مخابره كند، آرزويي است كه در سال‌هاي دولت اصلاحات زمينه‌هاي تحقق آن فراهم و رسانه‌اي از دل دانشگاه و  با تكيه بر توان دانشجويان خلاق بنا نهاده شده و بر مبناي آن، ايسنا متولد شد و به سرعت روايتي متفاوت از اتفاقات روز جامعه براي مخاطبانش ارايه داد كه تا آن زمان بي‌سابقه بود.  ايسنا توانست به سرعت اعتماد جامعه و حتي دولتمردان را به خود جلب كند و به عنوان رسانه‌اي كه دقت را فداي سرعت نكرد، محفلي براي روايت خبرهاي دست اول و صادقانه شد به‌طوري كه گوي سبقت را از رقيب كهنه كار و يكه تاز خود، ايرنا، ربود و حتي الگويي شد براي رشد خبرگزاري‌هاي نوپاي ديگر براي درخشش در اين عرصه. 
اين خبرگزاري با در پيش گرفتن نگاهي نو، توانست صداي بي‌صدايان باشد و با برگزاري ميزگردهاي تخصصي و جريان‌سازي‌هاي مصلحانه و نقادانه، عملا كاركرد رسانه در ايران را معنا داد.  در عرصه بين‌المللي نيز ايران به روايت ايران را عملي كرد و به منبع خبري موثق براي جهانيان تبديل شد به گونه‌اي كه روايت ايسنا در بنگاه‌هاي بزرگ خبري براي جهانيان مخابره مي‌شد.  اما با پايان دوران اصلاحات، نهال تازه به ثمر رسيده ايسنا با غلبه ديدگاه‌هاي محافظه‌كارانه مديراني نه از جنس بدنه اين خبرگزاري بلكه برآمده از نهادهاي دولتي، نتوانست به بالندگي خود ادامه دهد و آنچه كه مي‌توانست به ابزار قدرتمندي براي دولت‌ها تبديل شود، كارايي خود را از دست داد و عملا به روابط عمومي دولت تبديل شد و ظرفيتي كه مي‌توانست قدرت و ضريب نفوذ دولت در جامعه را افزايش دهد ناديده گرفته شد. آشفتگي در سياست‌هاي اطلاع‌رساني دولت‌هاي بعدي و استفاده از افراد نامرتبط با اين حوزه، مزيد بر علت شد تا مشاركت اجتماعي و سياسي در بين مردم كاهش پيدا كند و رسانه‌هاي خارج نشين از اين ظرفيت خالي براي هدايت افكار عمومي و جريان‌سازي استفاده كنند كه نمونه‌هاي متعدد آن را به خاطر داريم.  ايسنا در سال‌هاي گذشته عملا مرجعيت خبري را از دست داد و خلاقيتي كه برآمده از روح خلاق دانشجويي بود جاي خود را به خبرهاي دريافتي داد و حتي در مقاطعي كار به جايي رسيد كه از روايت اخبار رسمي نيز جا ماند.  با استقرار دولت دكتر پزشكيان و با توجه به شعار استفاده از كارشناسان در هر حوزه، انتظار مي‌رفت نظام حكمراني رسانه‌اي نيز دستخوش تغييرات شود و رويكردهاي دولت اصلاحات مجددا احيا شود اما بعد از گذشت بيش از صد روز از آغار به كار دولت، عملكرد شوراي اطلاع‌رساني دولت، نگاه به روابط عمومي‌ها و حتي انتصاب مديران خبرگزاري‌هايي همچون ايسنا استمرار روال گذشته را خبر مي‌دهد به ويژه اينكه انتظار مي‌رفت ايسنا نيز دستخوش تحولات شده و مديري از جنس ايسنا بر آن تكيه زند تا همچنان كور سوي اميد به شعار ايران به روايت ايران زنده شود.  دولت وفاق ملي بايد بتواند نظام حكمراني شكست خورده رسانه‌اي را مجددا بازسازي و احيا كند تا هم صداي بي‌صدايان باشد و هم مسيري مطمئن و در معرض عموم را براي تعامل بيشتر با مردم و شنيدن صداي نقد مصلحانه كارشناسان در تمام عرصه‌ها فراهم نمايند. دوري از اين مسير، قطعا به ضرر دولت خواهد بود و بازطراحي گفتمان نوين رسانه‌اي يك ضرورت اجتناب‌ناپذير است.  سرآغاز اين نظم نوين رسانه‌اي مي‌تواند با الگو گرفتن از تجارب گذشته در حمايت از روزنامه‌نگاران و روزنامه‌هاي مستقل، اعتماد به دانشگاه و دانشجويان به عنوان بستر پويايي و نشاط جامعه براي نقد مصلحانه و همچنين به‌كارگيري نيروهاي خلاق و جسور در تيم رسانه‌اي دولت و همچنين نيروهاي كارآمد در اين عرصه باشد.دبير خبر سابق ايسنا