اعتراض و اعتراف در سنگر سینما!

 [شهروند] این روزها هجدهمین دوره جشنواره «سینماحقیقت» در پردیس چارسو در حال برگزاری است. جشنواره‌ای که به‌رغم آسیب‌های بزرگی مانند توجه بیش از حد به قرائت‌ها و روایت‌های نهادهای رسمی از رویدادهای اجتماعی و سیاسی؛ استقبال همیشگی از آثار فیلمسازان متعلق به یک طیف فکری و ایدئولوژیکی خاص؛ و تک‌بعدی و تک‌ساحتی بودن مضمونی اغلب فیلم‌های پذیرفته‌شده- البته تاکنون؛ ولی به همراه جشنواره فیلم کوتاه تهران تنها جشنواره‌های نسبتا موفق ایران در سطح بین‌المللی بوده‌اند.
با این حال در همین جشنواره نیز مرواریدهای درشت- البته- متفاوتی را در هر دوره می‌توان صید کرد. این مطلب درباره مرواریدهای این دوره جاری است- که تا 25 آذرماه ادامه خواهد داشت. فیلم‌هایی که کوشیده‌اند نگاهی متفاوت به رویدادها، شخصیت‌ها و موضوعاتی حساس یا کنجکاوی‌برانگیز داشته باشند...

برای افراد معترض!
خبرگزاری ایسنا درباره فیلم مستند «سنگر هفت‌تپه» نوشته که «این فیلم روایتی مستند از اعتراضات کارگران کارخانه شکر هفت‌تپه است که نشان می‌دهد برای گرفتن حق و احیای یک موضوع چگونه باید رفتار کرد». فیلمی درباره اعتصاب‌های صدها تن از کارگران شرکت کشت و صنعت نیشکر هفت‌تپه در آذر ۱۳۹۶ در اعتراض به پرداخت‌نشدن طولانی‌مدت دستمزدهایشان؛ که در نهایت به نتیجه می‌رسد و این کارخانه نجات
پیدا می‌کند.



... و حالا در هجدهمین جشنواره بین‌المللی «سینماحقیقت» با فیلم مستند «سنگر هفت‌تپه»  چرایی این اعتراضات و مدل اعتراض کارگران هفت‌تپه به نمایش درآمده است. اعتراضاتی که بعد از واگذاری این شرکت- که تقریبا در نیم قرن اخیر نیاز کشور در مورد شکر را تامین کرده- به بخش خصوصی و وضعیت نابسامان اقتصادی متعاقب آن آغاز؛ و در ادامه نیز به گفته علی زهیری، کارگردان این مستند «از این رو که در این اعتراضات هیچ برخورد خشونت‌آمیزی اتفاق نمی‌افتد و اجازه موج‌سواری به رسانه‌های معاند هم داده نمی‌شود، به نوعی تبدیل به سرمشق و الگویی برای احقاق حق در جمهوری اسلامی می‌شود»!

 تنها خان زن!
«عظمت‌خانم فولادلو» مستندی است به کارگردانی سولماز علیزاده درباره تنها خان زن ایران در زمان قاجار؛ و در کنار معرفی این شخصیت به سیر اتفاقات تاریخی، اجتماعی و سیاسی ایران در برهه‌ای از زمان کنشگری عظمت‌خانم در زمان قاجار و ابتدای پهلوی اول در خطه آذربایجان و در دل رویدادهای مربوط به ایل شاهسون اردبیل می‌پردازد. سولماز علیزاده درباره فیلمی که جلوی دوربین برده؛ گفته که هدفش از تولید این مستند یادآوری نام زنی بوده که در زمانه‌ای که بسیار جفاها بر زنان همواره پرده‌نشین می‌رفت، از پرده برون آمده و اتفاقات مهمی مانند حمایت از نهضت جنگل و میرزاکوچک خان جنگلی را رقم زده بود.
سولماز علیزاده، کارگردان مستند «عظمت‌خانم فولادلو» درباره روند ساخت این فیلم هم گفته: «اسم عظمت‌خانم را به عنوان یک شخصیت بسیار منفور در اردبیل بسیار شنیده بودم و همین ضد قهرمان بودنش بود که برای من جذاب بود. اما در مرحله تحقیق چیزی در موردش پیدا نتوانستم بکنم و تنها منبعی که وجود داشت کتابی انگلیسی از ریچارد تاپر بود. برای همین هم پژوهش و تولید این مستند نزدیک به 6 سال طول کشید و در این سال‌ها توانستیم تاریخ خاک‌خورده و بکری را از دوره عظمت این خانم به ثبت برسانیم که بر همگان پوشیده بود و ما با پژوهش‌های میدانی روستا به روستا و از دل سینه‌ها به این مهم دست پیدا کردیم».

زندگی یک ضدقهرمان
«ضد قهرمان» به کارگردانی عارف افشار به عقیده خبرگزاری مهر «روایتی صریح از زندگی صادق خلخالی» است. یکی از مهم‌ترین و کنجکاوی‌برانگیزترین شخصیت‌های چند سال اول بعد از انقلاب که به گفته عارف افشار کارگردان این مستند؛ «پس از ۴۵ سال هنوز کسی دوست ندارد به صورت شفاف، مستند و صریح درباره او صحبت کند؛ آن‌هم در حالی که تقریبا تمام اسناد و روایت‌های تاریخی آن زمان موجود هستند و حتی کتاب زندگینامه خودنوشت آقای خلخالی نیز هست- که او تمام زندگی خودش را بدون روتوش در این کتاب روایت کرده است».
عارف افشار درباره مستند «ضدقهرمان» می‌گوید که «این مستند درباره تقابل ۲ تفکر است که از شروع انقلاب تا سال ۶۰ اوج نمود و ظهور خودشان را طی کردند. ۲ جریانی که یک طرف آن صادق خلخالی و بنی صدر و در طرف مقابل شهید بهشتی و شهید قدوسی حضور داشتند و اوج درگیری این ۲ جریان فکری نیز مربوط به سال‌های ۵۸ - ۵۹ بود که در نهایت در سال ۶۰ این تقابل منجر به شهادت آقای بهشتی می‌شود. کانسپتی که ما در این مستند دنبال کرده‌ایم این است که آقای خلخالی با تمام مسائل و بحث‌هایی که داشت؛ با این که در زمان وقوع و اوایل انقلاب برای خیلی‌ها قهرمان بوده است، اما باید به این موضوع توجه داشت که او قهرمان چه کسانی بوده و با چه ضدقهرمان‌هایی (شهید بهشتی و شهید قدوسی) مقابله داشته است- که در نهایت هم در طول تاریخ جای این ۲ جریان عوض می‌شود و صادق خلخالی کاملاً تبدیل به یک ضدقهرمان فراموش‌شده می‌شود».

زمستان طولانی یک مرد
مستند «زمستان طولانی» به کارگردانی حسن جعفری درباره پیرمردی ۷۸ ساله اهل یکی از روستاهای شمال کشور است که به‌رغم مرگ و مهاجرت همه نزدیکانش هنوز در روستای زادگاهش مانده و عقیده دارد که اگر از آن‌جا برود، می‌میرد. مستندی درباره مهاجرت- یا به‌طور دقیق‌تر: مهاجرت از روستاها- که به این بهانه زندگی او را در یک زمستان طولانی به تماشا نشسته‌ایم؛ در روستایی که تقریباً خالی و متروک شده و او حالا تنها فرد ساکن در این روستاست. نکته جذاب این مستند اما این است که کارگردان ضمن نزدیک کردن دوربین‌اش به زندگی این پیرمرد و چالش‌هایی که او برای ماندن در روستا باید از سر بگذراند؛ به مساله کلان‌تر مهاجرت و حتی مهاجرت ساکنان مناطق دیگر ایران به روستاهای مازندران و گیلان نیز می‌پردازد.
حسن جعفری درباره نقطه آغاز مستند «زمستان طولانی» در ذهنش می‌گوید: «من به طور اتفاقی با این مرد آشنا شدم؛ او فردی تنهاست که همه اطرافیانش یا فوت کرده‌اند یا مهاجرت کرده‌اند و به نظرم رسید که شخصیت جذابی باشد. در برخورد اولی که دیدمش با وجود اینکه ما را نمی‌شناخت، طوری صحبت می‌کرد که انگار سال‌ها با هم رفیق بوده‌ایم و این باعث جذابیت بیشتر او شد. به خصوص که زندگی این پیرمرد داستان‌های مختلفی داشت و آخرین فرزندش نیز در حال مهاجرت بود و این موضوع الهام‌بخش این موضوع شد که با خالی شدن روستا، بیشتر خوش‌نشین‌ها به شهرها آمده‌اند و دیگر اثری از افراد پیر در روستا نیست»...

جنگ با باورهای غلط
مستند «کیمیا» درباره خشونت خانگی است و باورهای غلط؛ یا به بیانی دیگر درباره دختر جوانی که در کودکی دچار خشونت خانگی شده و اتفاقاتی برایش رقم خورده که در زندگی‌اش تاثیر زیادی گذاشته‌اند؛ این دختر اما با وجود آسیب‌های زیادی که دیده، یک جا ننشسته و به تکاپوهایش ادامه داده و زندگی‌اش را تغییر می‌دهد.
زهره احمدزاده ، کارگردان مستند «کیمیا» با اشاره به این‌که زنان باید نسبت به حقوق خودشان آگاه باشند؛ درباره فیلمش می‌گوید که «این مستند درباره دختری است که با تفکرات غلط جامعه سنتی مقابله کرده است. تفکرات و باورهای نادرستی که تصور می‌کنند با تسلط بر یک زن می‌توانند او را کنترل کنند و جلوی رشد و پیشرفت او را بگیرند».
احمدزاده درباره جذابیت‌های این مستند می‌گوید: «مستند «کیمیا» بسیار فضای زنانه‌ای دارد و داستان سه نسل از زنان را روایت می‌کند؛ اما نکته مهم این است که این مستند می‌تواند برای چند نوع مخاطب جذاب باشد- که اولین گروه دخترانی هستند که حتی یک بار هم تجربه آسیب اجتماعی نداشته‌اند، دومی مردانی که در این جامعه زندگی می‌کنند و گاهی دانسته یا ندانسته مخالف یا موافق این تصورات هستند؛ و سومین گروه هم دخترانی مثل خود کیمیا هستند که تجربه رشد خوبی در این نوع خانواده‌ها نداشته‌اند. در کل می‌توانم بگویم که این فیلم مناسب خانواده‌هاست و تماشای آن ذهن و چشم خانواده‌ها را برای مراقبت بیشتر از دختران و تربیت پسران‌شان
روشن می‌کند».