روزهاي سرد و سخت چراغي خاموش كنيم!

جعفر گلابي
دنياي عجيبي است! گاهي كسي يا گروهي يا كشوري از هر سو دچار انواع مشكلات مي‌شوند چندان كه گويي آسمان سخت گرفته و مقصودي را دنبال مي‌كند! در اوج مشكلات دروني و بيروني هواي سرد و يخبندان مهمان‌مان شده و مصرف گاز را به رقم‌هاي بي‌سابقه كشانده است. با كمبود گاز و سوخت نيروگاه‌ها نمي‌توانند با تمام ظرفيت كار كنند و مشكل خاموشي‌های برقی همه را آزار مي‌دهد. يكي از مشكلات اساسي اقتصادهاي دولتي همين جا خود را نشان مي‌دهد و يارانه‌هاي پنهان كه اغلب نصيب اغنيا مي‌شود امكان مديريت درست منابع را مي‌گيرد. واقعيت آن است كه همه سوخت‌هاي مصرفي در كشور ما ارزان هستند و ما در استفاده از آنها اقتصادي رفتار نمي‌كنيم. اگر دولت مي‌توانست با يك مديريت علمي و كارآمد از طريق اصلاح ساختاري، حقوق و درآمدهاي مردم را به سازوكار بازار بسپارد و با فراهم كردن زمينه سرمايه‌گذاري‌هاي گسترده مشكل اشتغال را حل كند و سطح دستمزدها خود به خود بالا مي‌رفت، امكان آزاد كردن قيمت حامل‌هاي انرژي وجود داشت و از اين ناحيه نه‌تنها فشاري به بودجه عمومي نمي‌آمد بلكه درآمد دولت هم به تناسب تامين مي‌شد. اما تا آن زمان كه اين مهم انجام نشود امكان چنداني براي واقعي كردن قيمت حامل‌هاي انرژي وجود ندارد و دولت بايد با ساز و كارهاي معيوب كنوني به مديريت اوضاع بپردازد. 
اينكه مسوولان مرتبا از مردم مي‌خواهند در مصرف برق و گاز صرفه‌جويی كنند تا در زمستان با مشكل بزرگي در اين زمينه مواجه نشويم، واقعا تامل برانگيز و محل توجه است. همه تقاضاي مطرح شده اين است كه مردم با صرفه‌جويي در مصرف برق و گاز فقط 2 درجه از گرماي خانه‌هاي خود بكاهند و در عوض مثل بسياري از كشورها در خانه‌ها از لباس گرم استفاده كنند. نفع و ضرر اين تقاضا متوجه خود ما و خصوصا مردمي است كه در نقاط سردسير زندگي مي‌كنند و قطع برق و گاز براي آنها بعضا غيرقابل تحمل است.
همه انتقادها به مديريت‌هاي غلط وارد است. در دولت اصلاحات با سازوكاري علمي و واقع‌بينانه راه واقعي كردن تدريجي قيمت حامل‌هاي انرژي باز شد و اتفاقا بدون تنش در جامعه، مردم ضمن پذيرش افزايش معقول اين ثروت‌هاي عمومي به آن خو گرفته، فشار اقتصادي خاصي هم متوجه اقشار مختلف نشده بود. ولي با روي كار آمدن مجلس هفتم و به اسم تثبيت قيمت‌ها جلوي آن روند درست و حياتي گرفته شد و حالا قيمت همه‌ چيز با جهش‌هاي نجومي روبه‌رو شده جز اساسي‌ترين كالاهايي كه نقش كليدي در اقتصاد دارند و قاچاق آنها بعضا مشكل سوخت برخي از كشورهاي همسايه را برطرف مي‌كند! كيست كه از توقف قيمت برق و آب و گاز و بنزين راضي و خوشحال نباشد ولي همان زمان كه با طرح‌هاي پوپوليستي اين كار صورت گرفت، صداي كارشناسان متعهد همواره بلند بود كه اين ظاهر داستان است اما واقع ماجرا سنگي است كه در چاه افكنده شده كه بعدها هزار عاقل و مدير و مدبر هم نخواهند توانست آن را بيرون بياورند! آري به همين سادگي منافع جناحي و سياسي زمينه بحران‌هاي بزرگ را فراهم كرد و ديديم كه هنگام سهميه‌بندي قيمت بنزين در سال 98 چه بلوايي به پا خاست و مردم چه خسارت‌ها ديدند! گره‌اي كه خدا مي‌داند چه زماني و با چه هزينه سنگيني گشوده شود. جالب اينكه بانيان اين خسارت عظيم هيچگاه حقيقت را به مردم نگفتند و از آنان عذر نخواستند و مورد بازخواست هم قرار نگرفتند. به هر حال اكنون ما در روزهاي سرد و سختي قرار داريم و هيچ اهرمي جز آگاهي و احساس مسووليت و همدلي مردم نمي‌تواند ايران عزيز را از تنگناهاي پيش رو عبور بدهد و رنج‌ها را از سر جامعه دور كند. تاكنون و طي تاريخي پر فراز و نشيب آنكه ايران را حفظ كرده و هويتش را زنده نگه داشته، مردم بوده‌اند. حالا در همه زمينه‌ها از درون خانه‌ها تا لب مرزها تا جنگل‌ها و كوه‌ها و دشت‌ها و آب‌ها و جزيره‌ها و اقتصاد و سياست و فرهنگ، باز هم ايران عزيز نيازمند آگاهي، صبر و حوصله، گذشت و ايمان و احساس مسووليت مردم است. ما به ايران ايمان داريم و ايران به ما نيازمند است. ما قطعا مي‌توانيم با همت و اراده و دانش خود، ايران را حفظ كنيم و از هر تهديد دروني و بيروني رهايش‌ سازيم. بياييم هرجا كه مي‌توانيم براي ايران كاري بكنيم. كتاب بخوانيم، لب دريا و جنگل‌ها را پاكيزه كنيم، همديگر را دوست بداريم، قدر دانشمندان‌مان را بدانيم و به رهنمودهای‌شان گوش فرا بدهيم، از سياستمداران بازخواست كنيم، با فقرا رفيق و دستگيرشان شويم، نيروهاي مسلح را براي حفظ ميهن گرامي بداريم و ثابت كنيم كه در وراي همه اختلاف‌ها مواظب ايران هستيم. چراغي خاموش كنيم تا شعله فروزان ايران هميشه روشن بماند. با وجود همه كاستي‌ها و انتقادهاي بجا صرفه‌جويي يك فرهنگ توسعه‌گرا است. هيچ كشوري به رفاه و آسايش نرسيده مگر اينكه از منابع خدادادي خود حفاظت همه‌جانبه به عمل آورده است. سرانه مصرف ما در بسياري از كالاها از برخي كشورهاي توسعه‌يافته هم بالاتر است. ديروز از جلوی يك مغازه ميوه‌فروشي عبور مي‌كردم؛ كل مغازه از 20 متر هم تجاوز نمي‌كرد ولي شمردم كه 30 لامپ بزرگ روشن كرده بود در حالي كه با 5 چراغ روشنايي كافي مغازه‌اش را فرا مي گرفت. چرا بايد در اين سرماي سخت برخي ويلاهاي شخصي استخر بزرگ آب گرم داشته باشند و صاحبان‌شان به فكرشان نيايد كه ممكن است با همين كار برق و گاز روستاهاي پر از برف اردبيل و همدان و شهركرد و خوي و طالقان و... قطع شود و هموطنان عزيز و محرومي از سرما بلرزند؟ نكند يك روستايي محروم با خود زمزمه كند: 
 ...و گر دست  محبت سوي كس يازي، 
به اكراه آورد دست از بغل بيرون؛ 


كه سرما سخت سوزان است...
نفس، كز گرمگاه سينه مي‌آيد برون، ابري شود تاريك
چو ديوار ايستد در پيش چشمانت .
نفس كاين است، پس ديگر چه داري چشم
ز چشم دوستان دور يا نزديك؟
 مسيحاي جوانمرد من!‌ اي ترساي پير پيرهن چركين!
هوا بس ناجوانمردانه سرد است...
سایر اخبار این روزنامه