عبرت از نُه سقوط! (۱)

گمان نمي‌كردم كه در گذار روزگار در زندگي‌ام در نيم قرن اخير، شاهد ۹ سقوط باشم! هر كدام از اين سقوط‌ها دفتري است معرفت روزگار!
۱- شاه و رژيم سلطنتي در ايران ۱۳۵۷
۲- شوروي و گورباچف
۳- چائوشسكو در روماني


۴- بن علي در تونس
۵- معمر قذافي در ليبي
۶- صدام در عراق
۷-حسني مبارك در مصر
۸- علي عبدالله صالح در يمن
۹- بشار اسد در سوريه
اين روزها ما در فضاي دود و آتش و هيجان ناشي از سقوط اسد هستيم. شاهد روزگار تلخي كه كشور و ملت سوريه در پيش دارند. آن‌قدر تلخ كه به تعبير دانته در سرود نخست دوزخ: «مرگ اندكي از آن تلخ‌تر است!» تلخ‌تر از روزگار كشور و ملت عراق در زمان اشغال عراق و نيز افغانستان. هر سه اشغال هم در درجه اول سنا ریوي امريكاست. البته در اشغال سوريه، اسراييل و تركيه نقش بسيار آشكاري دارند. به دليل رابطه ويژه ايران با سوريه و حكومت اسد اين سقوط بازتاب بيشتري در كشور ما بين مفسران و تحليلگران داشته است. به همين دليل رهبري در سخنراني روز چهارشنبه ۲۱ آذر ماه به «تبيين» و «ترسيم» موقعيت سوريه و ايران پرداختند. به صراحت گفتند كه قصد «تحليل» ندارند. تفكيك بين سه مقوله: تبيين» و «ترسيم» و «تحليل» مي‌تواند به عنوان راهنما در شيوه شناخت و  تفسير پديده‌هاي سياسي به كار آيد. من در اين مقاله به يك نكته از ده‌ها نكته قابل تأمل در تحليل سقوط سوريه و دولت اسد اشاره مي‌كنم. در مقالاتي ديگر به وجوه ديگر اين پديده عبرت‌آموز خواهم پرداخت.
يكم:  نظام سوريه در زمان خانواده اسد با كودتاي حافظ اسد (۲۰۰۰-۱۹۳۰) در سال ۱۹۷۰ آغاز شد. البته كودتاي ۱۹۷۰ خود عليه كودتاي ۱۹۶۳ و نيز كودتاي ۱۹۶۶ بود كه حافظ اسد به رهبري صالح جديد در آن كودتا شركت داشت. كودتاي ۱۹۷۰ عليه صالح جديد بود. در حقيقت كودتاي بخشي از ارتش سوريه به فرماندهي حافظ اسد كه وزير دفاع بود، عليه بخشي ديگر انجام شد. شبيه كودتاي صدام در درون حزب بعث و اعدام بلكه قتل عام مخالفان حزبي خود. مي‌خواهم بگويم اين مبناي حكومت از آغاز منتهاي خود را به همراه دارد. در حقيقت يك جمع امنيتي -نظامي حكومت را در دست مي‌گيرند. صداي مردم شنيده نمي‌شود. هر چند حافظ اسد كوشيد به‌رغم علوي بودن برخي مسووليت‌هاي درجه اول را به اهل سنت واگذار كند. عبدالحليم خدام معاون رييس جمهور و همزمان وزير خارجه، حكمت شهابي رييس ستاد ارتش و ژنرال طلاس وزير دفاع همگي از اهل سنت بودند، اما توده مردم احساس همراهي و همدلي و حمايت و مشاركت نداشتند. نسبت حكومت و مردم مثل نسبت قاعده هرم و راس آن است. تعادل پايدار وقتي است كه هرم بر قاعده‌اش متكي باشد. اگر تكيه هرم بر راس باشد و راس همه كاره باشد؛ چنان‌كه حافظ اسد در دوران حكومت سي ساله‌اش بود، تعادل ناپايدار است. به ناگزير مي‌بايست سازمان‌ها و شبكه‌هاي متعدد و متنوع امنيتي و اطلاعاتي ايجاد كرد. همه بايد يكديگر را شنود كنند و بپايند. حلقه گرگ‌هاست. در چشم هم نگاه مي‌كنند. آرامش مبتني بر ترس و اضطراب است كه بود. اين شيوه حكومت شبيه بيماري سرطان مي‌ماند. ببري در درون پيكره حكومت كمين كرده است. اين ببر مي‌تواند توسط عناصر خارجي تربيت و تهييج شود و ناگاه سر بردارد و همه پيكره را از هم بدرّد و ويران كند كه كرد! 
در سال نخست حكومت بشار اسد در سال ۱۳۸۰ به دمشق رفتم. ملاقاتي با بشار اسد داشتم. درباره اين ديدار براي‌تان خواهم نوشت. به ديدن خانم دكتر نجاح عطار به خانه‌اش رفتم.
نگران سوريه بود. گفت: «جوان عزيزي را كه تجربه سياسي و حكومتي ندارد با تغيير قانون اساسي منصوب كرده‌اند (مطابق قانون اساسي سوريه مي‌بايست رييس‌جمهور حداقل چهل ساله باشد. بشار ۳۶ ساله بود. قانون اساسي را براي او عوض كردند). كار دست حلقه امنيتي‌ها و نظامي‌هاست. شما ديديد كه مراسم تشييع حافظ اسد را چگونه برگزار كردند؟! جسدش را روي توپ حمل كردند!» 
انتخاب بشار اسد در واقع به حكومت علوي‌ها و حزب بعث رنگ خانوادگي داد. آنچه كه در صورت ظاهر به معناي هماهنگي و يكدستي در حكومت تلقي مي‌شد. در واقع حكومت را در ميان مردم در موضع ضعف قرار داد. چنان‌كه در ايران نيز با اشغال كشور و تبعيد رضا شاه، جوان ۲۱ ساله‌اي را به عنوان پادشاه منصوب كردند. اگر نبود تدبير و خردمندي و آينده‌بيني فروغي، كشور ما تكه پاره شده بود.
ادامه دارد
سایر اخبار این روزنامه