سرنوشت گوش‌های امریکا در ایران

جوان آنلاین: فعالیت‌های اطلاعاتی امریکا در ایران فقط ناظر به تحولات داخلی ایران نبود. ایران به‌واسطه همسایگی با رقیب سرسخت امریکا یعنی اتحاد شوروی، محیط مناسبی برای جمع‌آوری اطلاعات از محیط شوروی برای امریکایی‌ها بود. بخش قابل‌توجهی از این اقدامات جاسوسی در قالب چند سایت جمع‌آوری و در مناطق شمالی ایران در هم‌جواری خاک شوروی سابق بود که امریکایی‌ها حتی بعد از انقلاب نیز به دنبال احیا و بهره‌برداری از آنها بودند؛ موضوعی که در اسناد سفارت امریکا در تهران هم قابل‌ردیابی است.      ایستگاه شنود از شوروی در خاک ایران بخشی از روابط ایران و امریکا در دوره پهلوی دوم را باید در چارچوب تحولات دوره «جنگ سرد» تحلیل کرد. زمانه‌ای که دنیا به دو بلوک شرق و غرب تقسیم شده بود و ایران به‌عنوان یک عضو پیمان سنتو تأمین‌کننده منافع غرب در منطقه موسوم به خاورمیانه به شمار می‌آمد. جورج کنان، دیپلمات امریکایی در ۱۹۴۷ میلادی در مقاله‌ای به دولت امریکا پیشنهاد کرد، برای مقابله با شوروی، سیاست سد نفوذ را به دور شوروی به مرحله اجرا بگذارد تا با گذشت زمان، نظام شوروی فروپاشد. پیمان‌های ناتو، سیتو و سنتو برپایه این راهکار به وجود آمدند. پیمان سنتو با حضور ایران، ترکیه و پاکستان بخشی از این دیوار ضدنفوذ امریکا در غرب آسیا علیه شوروی بود.        علاوه بر اینها ایران موقعیت ممتازی در هم‌جواری با خاک شوروی سابق داشت و با توجه به ساختار طبیعی آسیای میانه، فرصت خوبی برای استراق سمع و جمع‌آوری سیگنالی از عمق قلمرو شوروی را برای امریکا فراهم می‌آورد. امریکایی‌ها و ناتو برای تحت کنترل درآوردن فعالیت‌های هسته‌ای شوروی و همچنین، آگاهی از کیفیت، ماهیت و سرعت واکنش قدرت پدافندی ارتش آن کشور نیازمند کسب اطلاعات جدید و به‌روز شده‌ای بودند تا بر اساس آنها قادر باشند تصمیمات لازم را اتخاذ نمایند. بر این اساس بود که در چند نقطه شمال ایران پایگاه‌های شنود احداث شد.  ویلیام سالیوان، آخرین سفیر امریکا در ایران در خاطرات خود می‌گوید: «نصب دستگاه‌های جاسوسی در ایران از موفقیت‌های بزرگ و وصف‌ناشدنی سازمان سیا در این کشور بود، زیرا چنین پایگاه‌هایی این امکان را فراهم می‌کرد تا فعالیت‌های استراتژیک، نظامی و موشکی شوروی را در عمق خاک گسترده این کشور تحت کنترل قرار دهند.»   برای اولین‌بار در سال ۱۳۳۴ امریکا نخستین دستگاه جاسوسی و استراق سمع را در برخی نواحی شمالی ایران مستقر کرد. این سامانه‌ها در مناطقی همچون صفی‌آباد بهشهر، کپکان خراسان و پارس‌آباد مغان قرار گرفت؛ برای مثال سامانه صفی‌آباد بهشهر وظیفه ردیابی پرتاب موشک‌های شوروی را بر عهده داشت. اهمیت این پایگاه جاسوسی زمانی بیشتر درک می‌شود که دریابیم شوروی در زمینه فناوری موشکی قابلیت بسیاری داشت و مسیر تحقیق و توسعه در این زمینه را به‌سرعت می‌پیمود.  در ایران، اداره کل چهارم ساواک وظیفه محافظت و مراقبت از سامانه‌های پیشرفته امریکایی را بر عهده داشت. این سامانه‌ها بسیار پیشرفته بودند و مبالغ بسیاری برای آنها هزینه شده بود و به همین دلیل باید از آنها مراقبت لازم می‌شد. البته در برخی از موارد این شبکه جاسوسی در قالب شرکت‌های تجاری مشغول به فعالیت بود؛ برای مثال شاه باغ شخصی خود را در بهشهر در اختیار مأموران سیا قرار داده بود تا آنها بتوانند فعالیت خود را بهتر انجام دهند. در پارس‌آباد مغان که در ۳ کیلومتری مرز شوروی قرار داشت، دستگاه‌های جاسوسی در قالب یک شرکت ساختمانی مشغول فعالیت بودند. سیستم این شبکه که دارای رادار‌های بسیار قوی بود، شب‌ها شروع به کار می‌کرد. کار این شبکه ثبت و ضبط اطلاعات درباره فعالیت‌های درون خاک شوروی بود.   از طریق همین دستگاه‌های استراق سمع بود که سازمان سیا می‌توانست اطلاعات مربوط به آزمایش‌های موشکی شوروی و دیگر فعالیت‌های نظامی و امنیتی این کشور را که در اطراف مرز‌های ایران انجام می‌شد، به‌دست آورد. افزون بر این، سازمان سیا از طریق همین ایستگاه‌های استراق سمع الکترونیک، اطلاعاتی درباره فعالیت حزب توده کسب می‌کرد و در بسیاری از موارد آن را با رژیم پهلوی و شخص شاه در میان می‌گذاشت. البته به اشتراک گذاشتن این اطلاعات با محمدرضا پهلوی به‌واسطه منافع ایران نبود، بلکه ایالات‌متحده ترس از دست دادن ایران را داشت. درواقع ازآنجاکه در دهه‌های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰، حزب توده یکی از گزینه‌های بدیل رژیم پهلوی به‌شمار می‌آمد، واشینگتن ترس از افتادن ایران به دامان کمونیسم را داشت و به همین دلیل در این زمینه کمال همکاری را با رژیم پهلوی می‌کرد. بر اساس روایت برخی منابع، پایگاه‌هایی که برای فعالیت امریکا در این زمینه اختصاص داده شده بودند به‌قدری بزرگ بودند که از چند کیلومتری دیده می‌شدند. این موضوع به‌ویژه در مورد کپکان و بهشهر مصداق دارد که می‌شد، حتی از ۱۲ کیلومتری این پایگاه‌ها را مشاهده کرد.  پایگاه بهشهر (صفی‌آباد)، به‌نام تکزمن ۱ و پایگاه کپکان به‌نام تکزمن ۲ نامگذاری شده بود. سایت جاسوسی کپکان کوچک‌تر از سایت جاسوسی صفی‌آباد بهشهر بود. اما سایت کپکان، چون نزدیک مرز شوروی بود، اهمیت بیشتری برای سازمان جاسوسی امریکا در ایران پیش از انقلاب داشت. سازمان جاسوسی امریکا در سایت کپکان به‌قدری به فعالیت‌های موشکی شوروی اشراف داشت که می‌توانستند سیگنال‌های با کیفیت بالا را رصد کنند که این سیگنال‌ها در سایت بهشهر قابل‌رؤیت نبود.         پروژه ایبکس ایبکس (IBEX) در لغت یعنی «بز وحشی» و نام یک طرح عظیم جاسوسی فوق‌سری بود که در رژیم شاه با مشارکت ۱۰ شرکت بزرگ امریکایی برای ایران پیش‌بینی‌شده و در دست اجرا بود. این سامانه عظیم که با سرمایه ایران ساخته می‌شد، به دولت امریکا امکان می‌داد که فعالیت‌های دولت شوروی در مورد سلاح‌های راهبردی را مرتباً رصد کند و همچنین، حملات احتمالی دشمن را به‌موقع شناسایی و به مرکز فرماندهی خبر دهد.  ارتشبد حسین فردوست در خاطرات خود می‌گوید: «مدیرکل چهارم ساواک به من گفت که این رادار‌ها به نحوی استقرار یافته‌اند که تمام سطح جنوبی شوروی را می‌پوشاند و برد آنها ۵۰۰۰ کیلومتر است.» وی ادامه می‌دهد: «سرتیپ کنگرلو، مدیرکل چهارم ساواک که مسئول حفاظت رادار‌ها بود، یک‌بار نحوه عمل یک پایگاه رادار را برای من تعریف کرد و بعد‌ها نیز هرگاه احتیاجات حفاظتی بیشتری داشت یا احتیاجات دیگر، پیشنهاد می‌کرد که تصویب کنم، توضیحاتی می‌داد تا در ساواک بودم این رویه ادامه داشت.» همچنین با پرواز‌های برون‌مرزی جنگنده‌های ایرانی در نوار مرزی با شوروی، آنها اقدام به عکس‌برداری از مراکز نظامی و سایت‌های موشکی شوروی در طول نوار مرزی می‌کردند که در بازگشت آنها را در اختیار تحلیلگران امریکایی قرار می‌دادند. از سویی دیگر، به‌محض ورود این هواپیما‌ها به محدوده ممنوعه، سامانه‌های مختلف پدافندی شوروی فعال شده و اقدامات واکنشی آنها را رصد می‌کردند.  بدین‌ترتیب که با شروع به کار تجهیزات و تسلیحات شوروی، سامانه‌های ماهواره‌ای و ایستگاه‌های شنود نصب‌شده در سایت‌های کپکان و صفی‌آباد بهشهر نیز آژیر‌های خطر و فرکانس‌های تولیدشده توسط سایت‌های موشکی یا ارتباطات رادیویی برج‌های مراقبت شوروی با جنگنده‌های عملیات واکنش سریع آن کشور را رصد نموده و ضمن مشخص نمودن جای ایستگاه‌ها و سامانه‌های پدافندی، زمان انجام واکنش‌ها را هم ارزیابی کرده و از موقعیت جغرافیایی سایت‌های موشکی مخفی یا فرودگاه‌های نظامی شوروی مطلع می‌شدند. طرح IBEX در اوایل سال ۱۹۷۰ توسط سازمان ارتباطات و الکترونیک ارتش امریکا (C. E. O) در ایران ارائه شد و هدف آن جمع‌آوری اطلاعات از برون مرزها، سیستم خبرگیری، سیستم جمع‌آوری و ارسال علائم، کنترل مرز‌ها و کنترل و خبردهی سریع از تجاوز به مرزهاست و بالاخره استفاده از تمامی مسائل اطلاعاتی که بشود به طریق الکترونیکی متمرکز نموده و در یک کانال اطلاعاتی مستقیم مورد بهره‌برداری قرار داد. در این طرح به‌وسیله پایگاه‌های اطلاعاتی الکترونیکی، دریایی، هوایی و زمینی و هواپیما‌های «رادار پرنده» نظیر آواکس و هواپیما‌های عکاس، اطلاعات ردوبدل می‌شود. طرح IBEX در چهار مرحله طرح‌ریزی‌شده و هزینه پروژه در بلندمدت ۳/۱ میلیارد دلار بود که اجرای طرح و همچنین هدایت و کنترل آن تماماً به‌وسیله مستشاران امریکایی بوده است.  مسئول این طرح قبل از انقلاب ژنرال هوایی، گُست، بوده است. این پروژه به‌وسیله چند کمپانی امریکایی طراحی و اجرا شد که عبارتند از: شرکت‌های راک ول (Rockwell)، پان آم (PANAM)، فورد (Ford)، واکینگ تامسون (Walking- Tomson)،‌ای سیستم (E- System)،‌ای تک (ITeek)، سیلتچ (Syltech)، کوست (Quest)، تاچ رأس (Touch - Russ).         انقلاب و سرنوشت ایبکس با وقوع انقلاب‌اسلامی سرنوشت پروژه ایبکس و پایگاه‌های شنود امریکایی در خاک ایران در هاله‌ای از ابهام قرار گرفت. در واقع شاه رفته بود، اما جنگ سرد که پایان نیافته بود و امریکا به جاسوسی از رقیب جهانی خود همچنان محتاج بود.  استنسفیلد ترنر، رئیس سیا در کمیته اطلاعاتی سنا اذعان کرد که در صورت احیا نشدن پایگاه‌های ایران، امریکا تا حدود پنج سال از رهگیری فعالیت‌های مخفی شوروی محروم می‌ماند. هارولد بروان، وزیر دفاع نیز زمانی مشابه همین را برآورد می‌کرد.  نکته مهم این بود که با هوشمندی امریکایی‌ها این طرح از جیب و خاک ایرانیان و برای تأمین منافع امریکایی‌ها انجام می‌گرفت. مطلوب واشینگتن آن بود که این پروژه با همین سیاق ادامه یابد و بدون پرداخت هزینه‌ها از آن بهره‌برداری کنند؛ لذا صورتحساب‌هایی برای مسئولان دولت موقت ارسال می‌شود.  در این شرایط آنها تقاضای پرداخت بقیه صورتحساب‌های خود و نیز تعیین تکلیف طرح را دارند و دولت امریکا به‌وسیله ژنرال گُست بعد از انقلاب کوشیده است با مقامات ایرانی راجع به این طرح به توافق برسد که موفق نمی‌شود. بعد از انقلاب تهدید‌هایی توسط سایروس ونس به دولت ایران می‌شود که در صورت عدم پرداخت هزینه‌ها و عدم تعیین تکلیف طرح، امریکا دو هواپیمای خریداری‌شده ۷۰۷ و نیز سامانه‌های رایانه‌ای هواپیما‌های ۷۰۷ را نخواهد داد. همچنین در ملاقات‌هایی که با دولت ایران بعد از انقلاب از طرف وزارت دفاع امریکا شده است، امریکایی‌ها پیش‌بینی کرده بودند که مقامات ایرانی حتماً خواهند پرسید که ارتباط IBEX با CIA چیست و به مستشاران گفته بودند: «شما بگویید که هیچ ارتباطی ندارد.» نگرانی و انکار ناشیانه واشینگتن در این خصوص معانی زیادی دارد. بعد از انقلاب یک هیئت پنج‌نفره به سرپرستی سرهنگ چارلز دبلیو اسکات به ایران می‌آیند تا به‌عنوان هیئت مستشاری امریکا در ایران فعالیت کنند. پوشش این پنج نفر مأمور دفتر دفاعی امریکا (که با مسئولیت برآورد و تهیه قطعات یدکی) بود، ولی یادداشت‌هایی که بعداً از سرهنگ اسکات به دست آمد، نشان داد که یکی از مأموریت‌های آن احیا و پیشبرد وضع IBEX بوده است. وی و چهار دستیارش بعد از ۱۳ آبان توسط دانشجویان خط امام توقیف شدند.     امید به احیای سایت‌های جاسوسی وزارت امور خارجه امریکا در تاریخ ۵ سپتامبر ۱۹۷۹ [۱۴ شهریور ۱۳۵۸]یادداشتی توجیهی با طبقه‌بندی سری با موضوع «سیاست (امریکا) در مورد ایران» برای سفارت ارسال می‌کند که در پاسخ به این سؤال که «ما برای فعالیت مجدد سایت‌های اطلاعاتی تکزمن چه می‌توانیم انجام دهیم؟» پاسخ‌داده شده که: «ایرانی‌ها امکان بازگشایی مجدد سایت‌ها در آینده نامشخص را مسدود ننموده‌اند. ولی این یک تصمیم مشکل سیاسی خواهد بود. مدیریت و کنترل توسط ایرانیان و رضایت شوروی شرایط قبلی هستند.... ما با مقاطعه‌کاران همکاری می‌کنیم که پروژه نظارت اطلاعاتی ایبکس را در سطحی پایین‌تر شروع کنیم، با این ایده که وظایف تاشمان (Tashman) ممکن است نهایتاً در آن عملیات (ایبکس) گنجانده شود.»  در ادامه همین سند توصیه شده است که: «به دنبال کردن موضوع ایبکس ادامه دهید و به‌طور ضمنی و با احتیاط نظر دولت موقت ایران را بخواهید (برای مثال، ملاقات وزیر خارجه (امریکا) با یزدی در مجمع عمومی سازمان ملل متحد) ولی تا زمانی که یک دولت جدید انتخاب شده و در مکان خودش قرار گیرد هیچ تقاضایی نکنید.»  یک هفته بعد و در ۱۳ سپتامبر ۱۹۷۹ [۲۲ شهریور ۱۳۵۸]مجدداً واشینگتن به سفارت یادآور می‌شود که: «ما هنوز به باقی ماندن سایت‌های خبری برای تحقیقات سالت و سودی که این موضوع برای صلح جهانی دارد علاقه مندیم.»  بدین‌ترتیب در شهریورماه ۱۳۵۸، مذاکرات با مقامات ایرانی برای احیای سایت‌های شنود آغاز شد. وابسته دفاعی امریکا در دیدار با رئیس ستاد و نیز معاون فرماندهی لجستیک نیروی هوایی جمهوری اسلامی طرح موضوع کرد و جرج کیو نیز در دیدار عباس امیرانتظام در استکهلم همین مسئله را گشود. امیرانتظام با سفر به تهران پیشنهاد امریکایی‌ها را منتقل کرد و کیو پیشنهاد کرد برای ترغیب مسئولان ایرانی باید قابلیت استفاده این سامانه‌ها علیه عراق و افغانستان نیز مطرح شود.         آخرین تلاش بااین‌حال ایستگاه تهران چندان به این مسیر امیدوار نبود. رئیس ایستگاه در یادداشتی در ۷ آبان ۱۳۵۸ برای رئیس سیا در واشینگتن خبر از طرحی جایگزین می‌دهد که در واقع احداث ایستگاه مخفی جدیدی در کوهستان‌های ایران است. او گزارش می‌دهد که: «امکانات ازسرگیری فعالیت هیچ‌کدام از دو سایت تکزمن به‌نحوی‌که راجع به آزمایش‌های موشکی شوروی تله‌متری در اختیار بگذارد، دلگرم‌کننده نیست. دلیلش این است که این کار تا حدی مستلزم مشارکت امریکایی‌هاست و ایرانی‌ها احتمالاً آن را از لحاظ سیاسی قابل‌قبول نمی‌دانند؛ لذا ما مشغول پیش بردن عملیاتی هستیم که بنابر آن تله‌متری به‌طور مخفی برای ما تهیه می‌شود؛ این کار خوب جلو می‌رود و با کمی توفیق می‌تواند حدوداً در اوایل سال ۱۹۸۰ [زمستان ۱۳۵۸]فعالیت خود را شروع کند.» البته این طرح نیز ناکام ماند، چراکه کمتر از یک هفته بعد، سفارت و ایستگاه تهران به دست دانشجویان خط امام افتاد و جاپای اطلاعاتی امریکا در ایران برای همیشه از میان رفت.  ادامه دارد...  منابع در دفتر روزنامه موجود است.