هفت مرد باشكوه

به نظر مي‌رسد وقتي در سال 1960 و چهار سال پس از ساخته شدن فيلم درخشان هفت سامورايي، جان استرجس يا ويليام رابرتس، والتر نيومن و والتر برنستاين (فيلمنامه‌نويسان فيلم هفت مرد باشكوه كه در ايران با نام هفت دلاور به نمايش در‌ آمد) براي فيلم اقتباس شده‌شان از اثر ماندگار آكيرا كوراساوا به‌جاي هفت سامورايي، هفت مرد باشكوه را براي فيلم خود انتخاب كردند، درك درستي از شخصيت‌هاي فيلم پيدا كرده بودند، چرا كه شخصيت‌هاي خلق شده توسط كوراساوا و همكاران فيلمنامه‌نويسش (شيمونو هاشيموتو و هيدئو او گوني) در مسير فيلم تبديل به مرداني فراتر از دلاور، شجاع، فداكار و... مي‌شوند. اين تغيير يا بهتر بگويم تكامل در صحنه پاياني فيلم هفت سامورايي به بهترين شكل به تصوير درآمده است . سه سامورايي باقيمانده نگاه‌شان بين كشاورزان در حال كار و نواختن موسيقي و گور چهار سامورايي كشته شده در نبرد با راهزنان در نوسان است . سامورايي كهنه‌كار كه جمع‌آوري و رهبري سامورايي‌ها را برعهده داشته رو به سامورايي ديگر مي‌كند و مي‌گويد: اين‌بار هم شكست خورديم، بنده واقعي اون كشاورزها هستند نه ما! اين پذيرش شكست با آنچه در فيلم ديده مي‌شود نه تنها از آنان مردان ضعيف نمي‌سازد، بلكه آنها را به مرداني باشكوه تبديل مي‌كند كه ماموريت خويش (از بين بردن راهزنان) را به‌درستي انجام داده و حالا هيچ منتي بر سر كسي ندارند . (استرجس و فيلمنامه‌نويسان هفت مرد باشكوه، ترجيح داده‌اند بيننده پيروز واقعي را از كلام بزرگ كشاورزان بشناسد و بداند هفت‌تيركش‌هاي اجير شده حكم باد را داشته‌اند كه بر زمين وزيده و ملخ‌ها را از آن دور كرده‌اند) . منتي كه انگار در عالم واقعي تبديل به گرفتن حق حاكميت بر مردم مي‌شود (جاي دوري نرويم وقايع رخ داده در سوريه و افغانستان و... اين‌طور نشان مي‌دهد) در هر دو فيلم بازماندگان نبرد خونين مي‌پذيرند كه بايد بروند و كشاورزان را به حال خود بگذارند . (جوان عاشق‌پيشه هفت مرد باشكوه هم اگر مي‌ماند، براي حكومت بر كشاورزان نيست به خاطر عشق مي‌ماند) البته آنچه فيلم هفت سامورايي را ماندگار كرده و باعث شده هفتاد سال پس از ساختش هنوز تماشايي باشد فقط‌ اين نگاه و اين پايان نيست . كوراساوا براي تصوير فيلمنامه‌اي خوب از تمام دركش از هنر سينما براي ساخت اثري باشكوه استفاده كرده است .