روزنامه کيهان
1403/10/01
فلسفه حضور ایران در سوریه؛ از نبرد علیه فتنه داعش تا حفظ امنیت مردم
دبیر شورای عالی امنیت ملی گفت: ما با داعش وارد جنگ شدیم و همانطور که در سوریه و عراق با داعش جنگیدیم، امروز هم داعش اگر با همان ویژگیهای قبلی در اطراف ما حضور پیدا کند با او میجنگیم.با سقوط دولت سوریه به دست مهاجمین مسلّح، سؤالات و ابهامات زیادی ایجاد شد. دشمنان محور مقاومت که از سالها پیش، به طور مستمر و سنگین، درباره حضور ایران در سوریه مشغول عملیّات روانی و رسانهای بودند، فضای جدید را برای ورود به مرحله تازهای از این عملیّات روانی و رسانهای مهیّا دیدند و انواع و اقسام شبهات و اکاذیب ریز و درشت را به طور گسترده درباره محور مقاومت، حضور ایران در سوریه، چرایی و چگونگی این سقوط و موضوعات مشابه دیگر مطرح کردند.
رهبر معظّم انقلاب اسلامی در یک سخنرانی مهم درباره وقایع سوریه، «آنچه واقع شده و احیاناً سعی میشود از چشمها مخفی بماند» را تبیین کرده و در ادامه «وضع خودمان، حرکت خودمان، حرکت منطقه، آینده منطقه» را نیز ترسیم کردند.
در همین راستا، رسانه KHAMENEI.IR در گفتوگو با علیاکبر احمدیان، دبیر شورای عالی امنیّت ملّی، به بررسی جزئیتر پرونده حضور مستشاری ایران در سوریه پرداخته است.
منطق حضور و پیششرطهای آن، چرایی کاهش حضور ایران در سوریه پساداعش، تفاوتهای داعش و مسلّحین حاکم بر سوریه، نحوه برخورد ایران با این مسلّحین در سالهای گذشته و نوع نگاه به آنها، چرایی عدم مداخله نظامی ایران در وقایع اخیر سوریه و بالاخره تأثیر این وقایع بر محور مقاومت و پشتیبانی از آن، از جمله موضوعاتی است که در این گفتوگو به آن پرداخته شده است.
* روابط نظامی و امنیّتی ایران و سوریه محدود به یک دهه اخیر نبوده است. فلسفه این روابط و همچنین دلیل حضور ایران در سوریه و بعد، علّت کاهش حضور نظامی ایران چه بوده است؟
- از زمانی که دولت سوریه در زمان حافظ اسد، صادقانه از انقلاب اسلامی حمایت کرد و در جنگ، با وجود آنکه حزب حاکم بر عراق هم حزب بعث بود، باز هم از ما حمایت قاطع کرد، تعاملات رسمی و میدانی را گسترش دادیم. یکی از دلایل نزدیکی سوریه به ایران هم این بود که مصر و اردن با رژیم صهیونیستی سازش کرده بودند، امّا سوریه زیر بار این سازش نرفته بود و لذا احساس نوعی تنهائی و خطر میکرد.
امّا از طرفی نظام حکمرانی در سوریه مثل بقیّه نظامهای عربی منطقه بود. وجه مثبت و متمایز خاندان اسد این بود که انصافاً در برابر همه فشارهای بینالمللی، منطقهای، دوستان، آشنایان، دشمنان، از مسئله مقاومت در برابر اسرائیل و دفاع از حقوق مردم فلسطین کوتاه نیامدند. اگر اندکی کوتاه آمده بودند، با هیچ کدام از این حوادث مواجه نمیشدند و لذا همه آنچه اتّفاق افتاد تاوان آن مقاومت بود. امّا ضمن ضدّصهیونیستی بودن نظام، رفتارهای ناپسندیدهای در بخشی از سیستم موجود در دولت سوریه با مردم آن کشور به چشم میخورد و اینها یک شکافی را بین دولت و بخشی از مردم سوریه به وجود آورده بود.
بخشی از مردم، واقعاً نظام را میخواستند، امّا بخشهایی هم نه؛ نظراتی داشتند، مخالفتهایی داشتند که اینهم باز از دوره حضور جمهوری اسلامی ایران شروع نشده. از طرفی، بین دولت حافظ اسد با بعضی جریانات فکری موجود در جهان اسلام، از جمله اخوانالمسلمین، یک چالش بسیار قدیمی وجود داشت و مجادلاتی با هم داشتند. جمهوری اسلامی ایران از ابتدا، از زمان حافظ اسد، مرتّباً توصیه و تلاشش این بود که آنجا را به سمت همگرایی اجتماعی و مردمی هدایت کند. دلیلش هم این بود که اعتقاد به اینکه مردم یک کشور تعیینکنندهاند، در جمهوری اسلامی همواره وجود داشته.
بعداً یک پدیده سوّمی آنجا پیش آمد و آن ظهور داعش بود؛ فتنه داعش. ما باید رفتار جمهوری اسلامی ایران در دوره داعش را با دوره قبل از آن، کلاً از هم تفکیک کنیم. بله، ما با داعش قاطعانه وارد جنگ شدیم، همانطور که در سوریه و عراق با داعش جنگیدیم. امروز هم داعش اگر با همان مختصّات و ویژگیهای قبلیاش در اطراف ما حضور پیدا کند که بتواند تعدّیای به ما در آینده داشته باشد، طبعاً در همان جا او را سرکوب میکنیم؛ البتّه با رعایت همان شروط بالایی که عرض کردم. امّا داعش چه ویژگیهایی داشت که ما را به این جمعبندی رساند؟
اوّلاً داعش یک جریان سرویسساخته بود. ما مطلع بودیم و میدانستیم اینها را کجا و از کدام زندان آزاد کردند، چه کسی با آنها کار کرد، کجا بردند، چهجوری درستشان کردند و قیافه خیلی موجّه به آنها دادند. اوایل کار، داعش سعی داشت چهرهای موجّه از خود بُروز بدهد و خواستند بدلی بزنند به کلّ جریان انقلاب اسلامی. بنابراین، داعش اصالت هویّتیای از خودش نداشت.
ثانیاً داعش فاقد سرزمین بود؛ یعنی نکته بسیار مهمّ این بود که داعش به هیچ سرزمینی تعلّق نداشت؛ یعنی هیچ جا نبود که بگوییم این کشورِ اینها است، جغرافیای اینها است، مردم این سرزمین هستند و ما در اینجا اینها را به رسمیّت بشناسیم؛ نه، اینها اصلاً فاقد سرزمین بودند؛ یعنی در هر سرزمینی ما با اینها میجنگیدیم، سرزمین آنها نبود.
ثالثاً اینها همه جا را سرزمین خودشان میدانستند؛ یعنی سرزمین دیگران را ملک خودشان میدانستند، بقیّه ممالک اسلامی و کشورهای منطقه را هم متعلّق به خودشان میدانستند. پس معارض همه کشورهای منطقه، از جمله ایران بودند.
رابعاً تفکّر تکفیری نسبت به همه فِرَق اسلامی داشتند. اساس داعش بر تکفیر بنا نهاده شده بود، آنهم نه فقط تکفیر شیعه، بلکه تکفیر همه جز خود.
خامساً ترور جمعی مردمی داشتند. داعش با هر معیاری تروریست بود؛ یعنی اساساً حربه اصلیاش ترور بود، کمااینکه امروز هم همین است. تروریسمِ آن هم علیه مقامات سیاسی یا نظامی نبود، علیه جمعیّت بود، علیه عامّه مردم بود. ماجرای انفجار کرمان را همه به خاطر دارند. داعش اطّلاعیّه داد که مجاهدان شهادتطلب عملیّات موفّق انجام دادند! خودش عنوان کرد. هنوز هم هر روز دنبال همین کارها است. دستگاههای امنیّتی ما به طور مداوم دارند تیمهای مختلفی را که میفرستند داخل کشور دستگیر میکنند و یک جنگ دائمی و پنهان در جریان است؛ گاهی مثلاً بیست گروه از آنها را در کشور دستگیر میکنند.
جریان داعش که پیدا شد، دیگر جای تأمّل نبود. البتّه بعضی از همان معارضین دولت سوریه به ظهور یک چنین جریانی به نوعی کمک کردند یا بعداً با پیوستن به آن، این جریان را تقویت کردند که ما با آنها هم بالاجبار درگیر شدیم. در این داستان البته ما از اوّل، مرز بین داعش و معارضین را تفکیک کردیم. الحمدلله داعش با عملیّاتهای پیدرپی و متر به متر، هم در عراق و هم در سوریه برچیده شد؛ امّا در مورد سایر معارضین ـ که در قضایای حلب، در دمشق، در غوطه شرقی و غربی، در درعا و سویدا در جنوب، عمدتاً همین گروههای معارض بودند ـ جمهوری اسلامی ایران سعی کرد که بین دولت و آنها وساطت کند.
البتّه اگر جایی به ما حمله میشد، از خودمان دفاع میکردیم. در همین جاهایی که برای مقابله با داعش حضور داشتیم، مثلاً ما آن موقع فرودگاه حلب یا مسیرهایی مثل اتوبان حلب ـ دمشق را نیاز داشتیم، آنجا خطّ دفاعی داشتیم، اگر کسی به ما حمله میکرد، بالاجبار باید دفاع میکردیم یا حتّی گاهی کمی آنها را عقب میراندیم. امّا اینکه بنای ما این باشد که اینها را مثل داعش ریشهکن کنیم، هیچگاه چنین نبود. حتّی وقتی در محاصره بودند و قرار شد تخلیه شوند، امنیّت آنها را تأمین کردیم که از این نقاط مختلف به ادلب منتقل شوند.
در حلب، بعضی از دوستان ما جان خودشان را گذاشتند که خانواده همین معارضین را که در بخشی از حلب بودند، منتقل کنند به همین منطقهی ادلب. بعد هم در همه توافقات سیاسی، ما از این موضوع حمایت کردیم که اینها یک جایی داشته باشند برای خودشان، مستقر بشوند، آنجا منطقه رفع تنش باشد و کسی با آنها برخورد نکند.
با پایان یافتن قضیه داعش، منطقه به ارتش سوریه سپرده شد و دیگر حضور کامل ما موضوعیّت نداشت. البتّه، دولت بشّاراسد هم به خاطر حضور ایرانیها تحت فشار شدیدی قرار داشت؛ هم از جانب عربها، هم اسرائیل، هم آمریکا. شانتاژ میکردند که ایران سوریه را فتح کرده است و مانند این حرفها! خب نتیجه این شد که تقریباً عمده قوای ما از آنجا برگشت و فقط آن بخشی باقی ماند که برای مقاومت نیاز بود یا برای کمکهایی که به ارتش سوریه یا دولت سوریه میشد.
سایر اخبار این روزنامه
آغاز نبرد سرنوشتساز بین یمن و رژیم صهیونستی
پیام تسلیت رهبر انقلاب درپی درگذشت آقای حاج سید علاءالدین میر محمد صادقی
اخبار ویژه
چاقوی تحریمها را تیز نکنید!(یادداشت روز)
۵ پیشنهاد پزشکیان در نشست بررسی وضعیت غزه و لبنان
اژهای: دشمنان تلاش دارند کانون خانواده را در جامعه ما مخدوش کنند
سقط جنینهای غیرقانونی با گردش مالی 3 هزار میلیارد تومانی
آمریکا نیروهای نظامی خود را در سوریه 2 برابر کرد
ظرفیتهای گروه «دی8» برای تجارت با ارزهای ملی
باور بفرمائيد شرمآور است!(نکته)
رژیم صهیونیستی در مواجهه با مقاومت اسلامی و حزبالله شکست خورده است
فلسفه حضور ایران در سوریه؛ از نبرد علیه فتنه داعش تا حفظ امنیت مردم
آمریکا تحریمهایی علیه ۳ فرد و نهاد مرتبط با برنامههای پهپادی و موشکی ایران اعمال کرد