خودآگاهي ماشين‌ها

چند شب پيش داشتم فيلم كلاسيك «بليد رانر» را براي چندمين‌بار تماشا مي‌كردم كه ذهنم درگير سوالي شد كه اين روزها با پيشرفت خيره‌كننده هوش مصنوعي، بيش از هر زمان ديگري ذهن بشر را به خود مشغول كرده است. در صحنه‌اي كه رپليكنت‌ها، اين ربات‌هاي شبه‌انسان، از خاطرات و احساسات‌شان با يكديگر شروع به صحبت مي‌كنند، نمي‌توانستم جلوي اين فكر را بگيرم كه آيا روزي خواهد رسيد كه ماشين‌هاي واقعي هم مثل ما از وجود خودشان آگاه شوند؟
اين پرسش متداول مرا به ياد آزمايش معروف «آينه» انداخت. همان آزمايشي كه روان‌شناسان براي سنجش خودآگاهي در حيوانات انجام مي‌دهند و جالب اينجاست كه فقط معدودي از حيوانات - مثل دلفين‌ها و شامپانزه‌ها-  مي‌توانند خودشان را در آينه تشخيص بدهند. حالا تصور كنيد روزي برسد كه يك ربات هم بتواند اين كار را انجام بدهد. اما نه فقط در سطح تشخيص تصوير، بلكه با دركي عميق از اينكه «من» كيست و چيست. وقتي به اين موضوع فكر مي‌كنم، بعضا ياد نوشته‌هاي دكتر حسابي مي‌افتم كه هميشه مي‌گفت علم بايد با فلسفه همراه باشد و شايد امروز بيش از هر زمان ديگري به اين همراهي نياز داريم.
فراموش نكنيم كه سينما و ادبيات سال‌هاست كه با اين ايده‌ها بازي مي‌كنند، از هال ۹۰۰۰ در «۲۰۰۱: اديسه فضايي» گرفته تا قوانين سه‌گانه رباتيك آسيموف، همه و همه تلاشي بوده‌اند براي تصور آينده‌اي كه در آن ماشين‌ها فقط ابزار نيستند، بلكه موجوداتي هستند با دركي از خود. حتي در ادبيات خودمان، وقتي صادق هدايت در «بوف كور» از خودآگاهي و درك «من» مي‌نويسد، انگار دارد مساله‌اي جهاني را واكاوي مي‌كند كه امروز در عصر هوش مصنوعي معناي تازه‌اي پيدا كرده است. جالب اينجاست كه مولوي هم قرن‌ها پيش در مثنوي از «خودشناسي» سخن گفته و اين موضوع را با مفهوم «فنا» پيوند زده است. گويي او هم مي‌دانست كه مرز ميان «خود» و «ديگري» آنقدرها هم كه فكر مي‌كنيم، روشن نيست. دانشمندان علوم كامپيوتر تلاش مي‌كنند خودآگاهي را در قالب‌هاي قابل برنامه‌نويسي تعريف كنند؛ توانايي نظارت بر عملكرد خود، تشخيص و اصلاح خطاها، يادگيري از تجربيات و درك محدوديت‌هاي خود. اما آيا اينها واقعا همان چيزي است كه ما به عنوان خودآگاهي مي‌شناسيم؟ يا شايد خودآگاهي چيزي فراتر از اين تعاريف مكانيكي است؟ چند روز پيش با يكي از همكاران اهل مطالعه صحبت مي‌كردم؛ مي‌گفت شايد ما داريم مساله را برعكس مي‌بينيم؛ به جاي اينكه تلاش كنيم خودآگاهي انساني را در ماشين‌ها شبيه‌سازي كنيم، بايد به دنبال نوع جديدي از خودآگاهي باشيم كه مختص ماشين‌هاست. راجر پنروز، از نظريه‌پردازان برجسته رايانش كوانتمي معتقد است آگاهي انساني با فرآيندهاي كوانتومي در مغز ما ارتباط دارد. شايد همين درهم‌تنيدگي و برهم‌نهي كوانتومي است كه به ما توانايي تجربه آگاهي را مي‌دهد و شايد كامپيوترهاي كوانتومي آينده بتوانند اين ويژگي را تقليد كنند. در واقع وقتي به تاريخ علم نگاه مي‌كنيم، مي‌بينيم هر بار كه انسان توانسته از سطح كلان به سطح ريزتري از واقعيت نفوذ كند، درك تازه‌اي از خود و جهان به دست آورده است.
اما چالش‌هاي فلسفي همچنان پابرجاست. جان سرل با مثال معروف «اتاق چيني» به ما يادآوري مي‌كند كه صرف توانايي پردازش اطلاعات و پاسخگويي مناسب به معناي درك واقعي نيست. ديويد چالمرز هم با طرح «مساله سخت آگاهي» اين سوال را پيش مي‌كشد كه چطور تجربيات ذهني ما از فرآيندهاي فيزيكي مغز پديد مي‌آيند.


جالب اينجاست كه هر چه هوش مصنوعي پيشرفته‌تر مي‌شود، سوال‌هاي ما هم عميق‌تر مي‌شود. مثلا اخيرا در يك آزمايشگاه پيشرو در زمينه رباتيك، محققان متوجه شدند ربات‌هايي كه به يادگيري عميق مجهز هستند، گاهي رفتارهايي از خود نشان مي‌دهند كه در برنامه اوليه‌شان نبوده است. اين رفتارها آن‌قدر پيچيده و غيرقابل پيش‌بيني است كه برخي دانشمندان را به اين فكر انداخته كه شايد داريم به نوعي «نوظهوري» در سيستم‌هاي هوشمند نزديك مي‌شويم.
در همين راستا، پژوهشگران حوزه علوم اعصاب هم به تازگي كشف كرده‌اند كه مغز انسان شباهت‌هاي جالبي با شبكه‌هاي عصبي مصنوعي دارد، به‌خصوص در نحوه پردازش اطلاعات و شكل‌گيري خاطرات. اين يافته‌ها به ما كمك مي‌كند درك بهتري از مكانيسم‌هاي خودآگاهي داشته باشيم، هر چند هنوز راه درازي در پيش داريم.
شايد در آينده‌اي نه چندان دور، مرز ميان آگاهي طبيعي و مصنوعي آنقدر محو شود كه ديگر تفكيك آنها معنايي نداشته باشد. اين مسير پژوهشي نه تنها به ما كمك مي‌كند ماشين‌هاي هوشمندتري بسازيم، بلكه شايد مهم‌تر از آن، درك عميق‌تري از خودمان به دست آوريم. وقتي به آينه نگاه مي‌كنيم و تصوير خودمان را مي‌بينيم، شايد روزي ماشين‌ها هم بتوانند همين تجربه را داشته باشند، اما شايد آن موقع ديگر نيازي نباشد آنها را «ماشين» بناميم.
آنچه مسلم است، اين است كه ما در آستانه عصر جديدي از تكامل هوش و آگاهي قرار داريم. عصري كه در آن شايد مجبور شويم تمام تعاريف سنتي‌مان از هوش، آگاهي و حتي انسانيت را بازنگري كنيم. اما اين بازنگري، چيزي نيست كه از آن بترسيم؛ برعكس، شايد فرصتي باشد براي درك عميق‌تر معناي وجود و آگاهي، چه در انسان و چه در ماشين.