عمق استراتژيك ايران تامين مطالبات مردم است

گروه سياسي
عمق استراتژيك ايران در كدامين نقطه و كدام قلمرو قرار دارد؟ پاسخ به اين پرسش از زاويه ديد افراد و گروه‌هاي مختلف سياسي، پاسخ‌هاي گوناگوني دارد. اغلب چهره‌ها و جريانات اصولگرا در تمام طول سال‌هاي گذشته، سوريه، عراق، لبنان و ساير كشورهاي منطقه‌اي را عمق استراتژيك ايران قلمداد كرده و سرمايه‌گذاري و حضور ايران را براي حفاظت از اين عمق استراتژيك را طبيعي مي‌دانستند. در برابر اين طيف و اين گروه از تحليلگران اما قرائت ديگري نيز در ميان تحليلگران اصلاح‌طلب و مستقل وجود دارد كه بر اساس آن اعلام مي‌شود، عمق استراتژيك واقعي ايران نه در دوردست‌ها و قلمروهاي بيروني، بلكه در درون كشور و در پاسخگويي به مطالبات، نيازها و خواسته‌هاي مردم قرار دارد.
بر اساس اين قرائت هر اندازه كه سيستم توجه بيشتري به خواسته‌ها و نيازها و معيشت مردم خود داشته باشد و انسجام اجتماعي و مشاركت عمومي را افزايش دهد به همان ميزان نيز عمق استراتژيك خود را قوام بخشيده و حفاظت كرده است. نمونه برجسته ايجاد يك چنين قوام استراتژيكي را ايران در دوران اصلاحات و در كشاكش رخدادهاي پس از 11سپتامبر تجربه كرده است. دوره‌اي كه در آن نئوكان‌هاي جمهوري‌خواه ايالات متحده به رهبري جرج بوش پسر مانند امروز از نظم نوين در خاورميانه و جهان صحبت مي‌كردند و به بهانه 11سپتامبر، سوداي حمله به كشورهاي منطقه را در سر مي‌پروراندند. اما عاملي كه باعث شد، ايران از ليست كشورهاي هدف حمله امريكا و غرب خارج شود، نه ظرفيت‌هاي نظامي و ادوات و تجهيزات جنگي ايران بلكه انسجام اجتماعي گسترده‌اي بود كه در اثر حماسه دوم خرداد و مشاركت بيش از 70درصدي ايرانيان در انتخابات رياست‌جمهوري شكل گرفته بود. مبتني بر اين تجربيات عيني است كه چهره‌هايي مانند الهه كولايي استاد دانشگاه و تحليلگر حوزه سياست خارجي زماني كه با پرسش‌هايي درباره عمق استراتژيك ايران مواجه مي‌شوند بلافاصله بر اين نكته پافشاري مي‌كنند كه: « عمق استراتژيك ايران در داخل كشور و در تامين رضايت و برآورده كردن نيازها و خواسته‌هاي مردم ايران است.» گفت‌وگو با الهه كولايي در خصوص رخدادهاي سوريه از ريشه‌هاي بروز اين تحولات آغاز شد و به دورنماي آينده و نقشي كه ايران بايد در مواجهه با اين تحولات ايفا كند به پايان رسيد. از منظر كولايي يكي از دلايل سقوط اسد اين بود كه به جاي ايجاد رضايتمندي در مردم سوريه، تلاش‌ كرد كمك‌هاي قدرت‌هاي خارجي مانند روسيه و ايران را جلب كند.
 


‌ريشه‌هاي وقوع بحران سوريه به نظر شما شامل كدام موارد هستند؟ در واقع مسيري كه اين كشور پيمود تا دچار يك چنين از هم گسيختگي شود چه مسيري است؟
ريشه رخدادهاي اخير سوريه، به شرايط داخلي اين كشور، گوناگوني‌هاي بسيار زياد قومي و مذهبي از يكسو و مداخله‌ها و نفوذهاي خارجي از سوي ديگر مربوط مي‌شود، از سال ۲۰۱۱ كه موج انقلاب‌هاي عربي، در غرب آسيا و شمال آفريقا بر سوريه هم تاثير گذاشت. حكومت اسد براي ماندگاري، جلب كمك‌هاي خارجي را به جاي تامين رضايت مردم كشور خود مورد توجه قرار داد. در طول ۱۳ سال گذشته، اين كشور به ورطه جنگ داخلي افتاد. جنگي بسيار پرهزينه كه آواره شدن ميليون‌ها تن از مردم سوريه و نابودي بسياري ديگر از آنان را به همراه داشت. ريشه‌هاي بحران را به‌طور كلي مي‌توان يك چنين مواردي دانست.
‌پس از رخدادهاي اخير كه باعث سرنگوني اسد و حضور طيف‌هاي مختلف از جمله هيات تحرير‌الشام در فضاي سياسي اين كشور شد، سوريه به چه سمت و سويي حركت خواهد كرد؟ آيا بايد منتظر ثبات و آرامش در اين كشور باشيم يا اين‌ كه رخدادها به سمت بي‌ثباتي و چالش سوق پيدا مي‌كند؟
با سقوط اسد و با پيروزي گروه‌هاي اسلام‌گرا با گرايش‌هاي تكفيري و در حالي كه آنها مي‌كوشند خود را تحول يافته و دور از گرايش‌هاي افراطي گذشته در پيوند با خلافت اسلامي شامات نشان دهند، تركيه و امريكا جايگاه خود را در شكل دادن به آينده اين كشور تحكيم كرده‌اند. آنان مخالفت خود را با حضور ايران مورد تاكيد قرار داده‌اند، در حالي كه روسيه هم با وجود ده‌ها سال حضور و نفوذ در سوريه و پايگاه‌هاي نظامي، پيشبرد جنگ در اوكراين را در اولويت قرار داده است. موضوع كردها كه براي تركيه اهميت ويژه‌اي دارد، اين كشور را با امريكا در سوريه همسو ساخته، در همان حال كه در مورد آينده آن اختلاف نظر هم دارند. بخشي از گروه‌هاي سياسي گوناگون در سوريه، كه ضديت آنان با جمعيت كمتر از ۱۵ درصدي شيعه و علوي روشن است، با جريان‌هاي تندروي اسلامي خارج از سوريه، كه پيشتر در دوره خلافت اسلامي داعش در سوريه و عراق با آنان همكاري مي‌كردند، ارتباط دارند. برخي از اين گروه‌ها از تندروهاي اسلام‌گرا در قفقاز، آسياي مركزي و نيز اسلام‌گرايان اويغور با عنوان « جنبش اسلامي تركستان شرقي » تشكيل شده‌اند. به اين ترتيب سوريه مي‌تواند بستري مناسب براي فعاليت اين گروه‌ها، در شرايط تشكيل نشدن دولت ملي باشد.
‌در كشاكش رخدادهاي اخير امريكا و ساير كشورهاي غربي از نظم نوين منطقه‌اي سخن مي‌گويند. اين نظم ياد شده از منظر امريكا و غرب واجد چه شاخصه‌ها و ويژگي‌هايي است؟
امريكا همراهي با اسراييل، در پي رخدادهاي مهر سال گذشته، نابودي همه نيروهاي مخالف را هدف قرار داده است. تلاش گسترده و همه‌جانبه اسراييل با نقض آشكار مقررات و حقوق بين‌الملل در مورد حقوق مردم فلسطين، با حمايت كامل امريكا در نابود كردن حماس، حزب‌الله و كوتاه كردن عرصه‌هاي حضور و نفوذ ايران در غرب آسيا، با پيروزي ترامپ در انتخابات امريكا شدت بيشتري يافته است. نظم مورد نظر امريكا، پايان دادن به هرگونه ناامني و اختلال در اجراي برنامه‌هايي است كه بر گسترش داد و ستد جهاني تاثيرگذار است. تامين امنيت در غرب آسيا در اين زمينه از اولويت برخوردار است. ولي محور اصلي سياست خارجي امريكا، چين است.
‌همواره مسوولان ايراني از سوريه به عنوان عمق استراتژيك ايران نام مي‌بردند. پس از تحولات اخير عمق استراتژيك ايران در منطقه چه وضعيتي پيدا كرده و در دورنماي آينده چه تحولاتي ممكن است در اثر اين تحولات ظهور و بروز يابد؟
تحولات سوريه بار ديگر نشان داد، عمق استراتژيك ايران در داخل كشور و در تامين رضايت و برآورده كردن نيازها و خواسته‌هاي مردم ايران قرار گرفته است‌. در مورد ايران به ويژه اين موضوع از اهميت ويژه‌اي برخوردار است، زيرا كشور ما به گونه‌اي «تنهايي استراتژيك » دچار است، كه اهميت اراده و خواسته‌هاي مردم را برجسته‌تر مي‌سازد.
‌تحولات اخير سوريه در صف‌كشي نيروها در لبنان و دورنماي پيش روي مقاومت چه اثراتي خواهد داشت؟ آيا سقوط اسد به معناي ضربه وارد آمدن به مقاومت است يا اينكه تحولات در آينده ممكن است دچار تغيير به نفع مقاومت شود؟
اين موضوع بارها مورد تاكيد قرار گرفته است. اهميت ژئوپليتيكي سوريه در تحولات لبنان و نيز فلسطين، در متن مبارزه با اسراييل، سقوط بشار اسد را به رخدادي تاثيرگذار در اين منطقه تبديل كرده است. اين سقوط مي‌تواند مجموعه‌اي از رخدادهاي ديگر را نيز به همراه داشته باشد. زيرا در كنار عوامل داخلي اين دگرگوني، تاثير معادلات قدرت در سطح بازيگران منطقه‌اي و جهاني نيز بسيار قابل توجه است. درواقع كنارگذاشتن ايران از دادوستدهاي ارزشمند جهاني به گونه‌اي پايدار در بيش از سه دهه كه از فروپاشي اتحاد شوروي مي‌گذرد، دنبال شده است. تركيه با بهره‌گيري از شرايط منطقه و جهان، مي‌كوشد محدوديت‌هاي بيشتري را براي ايران در مرزهاي شمال غربي آن ايجاد كند. پيش از اين در مورد سياست ناكارآمد ايران در قفقاز جنوبي، بسيار نوشته شده است...