شكل‌گيري‌ نظريه جغرافياي‌ سياسي

مريم مهدوي اصل
اشاره: يك‌دهه پيش ‌از اينكه ناصرالدين‌شاه قاجار مبادرت به انعقاد امتيازات متعدد اقتصادي، سياسي، فرهنگي و نظامي با روسيه‌تزاري، انگلستان، فرانسه و... كند، در انديشه افسران‌ اطلاعاتي و فرماندهان‌‌ نظامي اروپا براي تغيير مرزهاي‌جغرافيايي آسيا چه مي‌گذشت؟ ترسيم نقشه«جغرافياي‌سياسي»آسيا كه مبتني ‌بر رقابت كشورهاي ‌اروپايي براي شكل‌دادن به مرزهاي‌تازه، براساس منافع اقتصادي و به دست‌آوردن بيشترين بازار براي فروش كالاهاي‌تجاري و صنعتي آنان بود، درحالي درميان ميليون‌ها اسناد دارالخلافه قاجاريه و در آرشيو وزارت امورخارجه مشاهده مي‌شود كه اكنون اين اسناد مي‌تواند معرف چرايي و چگونگي شكل‌گرفتن نظريه‌هاي «جغرافياي‌سياسي» از سوي صاحب‌نظران غربي باشد. اما براساس سفرنامه‌هاي ‌‌اروپايي، شايد نيت اوليه اين تقسيم‌بندي جغرافياي‌سياسي به كمتراز صدسال پيش ‌‌‌از ‌تأسيس امپراتوري ‌‌صفويه در ايران برگردد. ازهمين‌روي، دراين‌شماره روزنامه «اعتماد» به‌بخشي ‌‌از گزارش نويسنده نظامي‌‌ فرانسوي كه احتمالا در روزنامه «ورميا» روسيه‌تزاري در ۳۰مه ۱۸۸۵ميلادي (۱۳۰۲ ق.) بازنشر يا شايد از منابع ديگر استخراج و سپس به ‌شكل مقاله منتشرشده و درنهايت در دارالخلافه براي شخص ناصرالدين‌شاه ترجمه‌‌شده، مي‌پردازيم. درعين‌حال، به‌بخشي از سندآرشيو وزارت خارجه بريتانيا، ۳۵سال پس‌از اين گزارش مطبوعاتي روسي ـ فرانسوي اشاره مي‌كنيم كه توسط چرچيل و به ‌هنگامي كه كارشناس مربوط به ‌مسائل ايران بوده، به‌نگارش درآمده است.
 
اختلافات روس‌ و ‌انگليس سرمايه‌‌ مداخله جرقه‌هاي‌ پليطيكي [پولتيكي] و نظامي ‌اروپ [اروپا] مغربي ‌شد در مُنشآت ‌‌جديده ارتيكلهاي [مقالات] بسياري‌كه [اين‌مطلب] را ازهرطرف حل مينمايد بظهورمي‌رسد ازآنجمله ما در ذيل‌ لايحه ژان بلامبه اوس نويسنده نظامي فرانسويرا مي‌نگاريم ازقراري‌كه معلوم مي‌شود اين نويسنده اطلاعات كاملي در مساله ‌آسيايي و نوشتجات اينباب حاصل نموده است.


فصل اول
آسيا در زمان‌قديم حتي اواسط قرن‌هاي‌وُسطي زيادتي اهالي خود را براي استيلاي اروپ مي‌فرستاد اين زيادتي اهل آسيا با جماعي هيولا و وحشي فصل‌بفصل باروپ ميرختند و در سر راه‌ خود به‌رمكاني كه مي‌رسيدند خراب مي‌كردند لكن درين اواخر اروپ با آسيا بناي تبديل اين‌عمل و عادت را گذاشته‌اند و از زماني كه وسعت و[ناخوانا] رييس خيالات پليطيكي (كرانول) و (كلبِر) و (پطركبير) سرمايه [ميل] اهل اروپ باستيلاي آسيا شده است اينگونه رفتار روزبروز واضح‌ترمي‌شود.
۱- اول انگليس و فرانسه بعد روس‌ها و كنون نمسه[اتريش] و ايتاليا برقابت يكديگر سعي‌ تامي مي‌كند كه بدائره تاثيرات خود در شرق وسعت بدهند... اولويت درشرق و تصرف ممالك حاصل‌خيز آفتابي و تحصيل بازار براي رواج امتعه خود بلكه هم تصرف كل‌ آسيا و رام‌‌نمودن هفتصدمليون [ميليون] اهالي او را... اما مطلب در او است كه اين‌‌ بهره چگونه درميان ملل‌‌‌ رقيب اروپايي تقسيم خواهد شد و كدام‌يك اميد پيش‌‌برد درين‌ مبارزه خواهند داشت اصل حالت حاليه اين‌ رقيبان اين ‌ است.
(۱) اول روسيه كه بتوسط دِيپلُماسي و مملكت روماني سدي در دهنه دانوب براي حركت رو باسلامبول مشاهده مينمايد درعوض بتصرف قفقاز است كه يكميدان[يك‌‌ ميدان] جنگ بسياراعلايي مثل ارمنستان دارد زيرا اين ميدان روسيه مي‌تواند ازيكطرف بسمت اسكندرون حركت نمايد ازطرف‌ديگر بسمت بصره و از اراضي كم‌‌‌پهن مثل گيلان و مازندران رو ببحر محيط هند راه دارد حركت كشتي در درياي ‌سياه و بحرخزر و همچنين راه‌آهن قفقاز و تركستان مراوده سمت جنوب‌شرقي مملكت را با نقطه مكاني سهل‌و‌‌آسان كرده است در آسياي‌‌‌وسطي جيحون و سيحون مي‌توانند خط حركت بسيار اعلايي باشند.
(۲) انگليس متصرف جزيره[شيپر] است تاثيركلي درمصر دارد و درعهده گرفته است براي سلطان (اناطولي) را محافظت نمايد و ميل‌ دارد بتسلط خود در دشت فرات بيفزايد گذشته ‌از اين انگليس نقاط‌زيادي در[درياها] متصرف است كه اسباب سهولت مراوده پاي‌تخت [پايتخت] او با هند شده است
(۳) ژرمانيا هنوز بروشنايي درست واردنشده بخيال افتاده بهره از زيادتي اهالي خود ببرد و بدينواسطه مهاجرت اهالي كه تاحال ناپيدا بود بنظم بياورد كنگره برلن را نويسنده بناي تدارك اتحاد دول‌ بالكان برياست اطريش ميشمارد و بجهه ثبوت صحت اين‌ عقيده شهودزيادي مي‌آورد ازآنجمله ۱- ‌سعي دولت‌اطريش كه سِربي قره‌داغ و يونان را بتحت حمايت خود درآورد ۲- ‌و مداخله در طرفداري‌يونان وقتي‌كه اين‌دولت مدعي برما سه[ناخوانا] شده‌بود ۳- سياحت آخري وليعهدبرودلف ببالكان ۴- ‌ابرازيكه درنوامبر۱۸۸۴مسيو[كالنُكي يا كاكنُلي] درمجلس مبعوثين‌مجاري نمود كه محاوره دولت ‌اطريش با يونان[ناخوانا] معاهده‌تجارتي ممكن ‌است كه تبديل باتحادديپلماتيك بين اين‌‌دو دولت‌ بشود ۵- ابراز مسيو[تِركوپيس] در مجلس‌‌ شوراي منتخبين يونان بعينه همان مضمون‌است ۶- طغيان مهاجرت نمسه رو بسالوتيك و اسلامبول و همچنين بعضي اتفاقات درينزمان[دراين‌زمان] اخير دليل‌كافي است كه ثابت‌شود كه برهنمايي[شانسيله] آهني (يعني بزمارك) ديپلماسيه اطريش بالكان را بسعي‌تمام آماده رياست خانواده هاپزبورك مينمايد و باوجوداين‌ هجوم عناصرالماني برآنجا و افزودن براثر الماني نه‌اينكه خود بالكان مي‌تواند مال نمسه بشود بلكه قسمتي‌از خود اناطولي[آناتولي] نيز درآتيه مي‌تواند گرفتار اين‌فقره بوده ‌باشد.
2- فرانسه هرچند ممالك هندوچين او روزبروز وسعت مي‌يابد لهذا برخلاف رسم‌قديم خود بسياركم سعي‌‌دارد كه اثرقدرت خود را در مصر و سوريه و ايران محكم نمايد... زيراكه آنچه راه بحري براي مراوده اروپ و آسيا است بالاستثنا در يد انگليس است و عنقريب‌ است كه همه راه‌خشكي منحصر به‌روس يا انگليس بشود
بعدكه نويسنده مقصود آخري هجوم ايندولت[اين‌دولت] را بآسيا ملاحظه مينمايد و اقتداري كه آنها[ناخوانا] تصديق مي‌كند كه براي روسيه طبيعي و لازم و ملزوم است كه در درون آسيا پيش‌‌رود تااينكه ديگر در سر راه خود بمردمان وحشي راست نيايد يا اينكه بيك سرحدّ محكم مثل دريا يا كوه‌هاي‌سخت برسد جهه خاطرجمعي حمله پيش‌رفتن در ممالكي مثل آسياي‌وسطي لازم است كه تكيه برعناصر ايلياتي انمملكت[آن‌مملكت] نمايد و بدين‌سبب آنجاها كه[ايل] نيست مجبوراً بايد ايجادكند زيراكه اين‌‌‌‌ شرطي‌است كه[ناخوانا] نمي‌شود در طوايف‌ايلياتي هركه مي‌تواند اسلحه بلند كند جزو جنگي شمرده مي‌شود آنها اموال غيرمتحرك ندارند جايهاي خود را هرجا بخواهند برپا مي‌كنند همآنقدركه براي مال چراگاهي باشد همه درجنگ رشيد و ابداً به دست نمي‌افتند و تا عادت بسكون نكنند غيرممكن است كه آنها را كسي باطاعت خود درآورد برخلاف ساكنين اهالي درجايهاي مشخص زندگاني مي‌كنند و بدينجهه خانه و اموال آنها ضمانت اطاعت آنها را مينمايد رفتار آنها بسته بحركات ايلات و ميل دولت منظم است كه برآنها تسلط بيايد در زمان‌قديم اسكندر ذوالقرنين وقتي‌كه مهاجرت يونان را اختياركرد پيروي اينگونه پليطيك را مينمود و حال نيز روسها بهمين‌طرز رفتارمينمايند كه سعي‌كلي دارند كه ايلات را [متاسفانه متن‌صفحه‌هاي ۱۰ و۱۱ موجود نيست]... يا وقتي‌كه اين‌ تابعين بشورند حالت انگليس بسيارمشكل بلكه بنزع خواهدكشيد آيا به تدريج وسعت‌يافتن بتصرف روس در آسياي‌‌وسطي اينقدر آوازهاي مشوش از انگليس بلندكرده است درآتيه سرمايه استيلاهاي‌ بزرگ‌تر از اين خواهدشد يا نه نويسنده مي‌گويد كه نه لكن مي‌گويد كه روسها بسيارعاقلانه خواهندكرد اگر تا چندمدتي اصل مقصود اينحركت به‌پيش را مخفي بداند تا انگليسها در تصورامكان اينگونه استيلا باقي‌‌‌باشند و تصوركنند كه روسها بشرايط لازمه هروقت بخواهند مي‌توانند درينفقره [دراين‌‌فقره] اقدام نمايند گذشته‌ازاين همآنقدري‌‌كه روسها در تصورانگليس واهمه اينگونه استيلا را نگاهداري نمايند براي آنها اسباب پيشرفت پليطيك اروپايي آنها خواهدشد براي اين‌فقره كفايت مي‌كند كه بعضي يادآوري از سفرهاي نادرشاه بكنند مثلاً حركت نادرشاه از عشق‌آباد بين‌‌ راه ازيكطرف ازطرف‌ديگر حركت او بمشهد و هرات و قندهار و تاراج (دلي) [دهلي] و جنگهاي احمدخان بامر اينها همه اين اتفاقات هنوز در ياد افغانستان تازه و تاثيركلي دارد اينگونه سفرها درآتيه نيز ممكن‌است س [سئوال] درين اقدام روسيه چه‌كم خواهدكرد مگر انتخاب وقت‌ و‌ مكان ‌و‌ طرح‌حمله از روسيه نيست ج [جواب] همانقدركافي‌است كه روسيه ايلات آسياي‌وسطي را رو بهند[به‌هند] كه مشهور بداشتن بهره‌زيادي درتاراج شده است روانه ‌نمايد تا انگليس را بخطر گُم‌كردن جميع ‌هند بيندازد اگر علماً ملاحظه نماييم فراردادن بانگليس از هند جزو مطالب غيرممكن نيست زيراكه بمحض نزديك‌شدن قشون روس بمملكت كه دويست‌وپنجاه‌مليون نفس [جمعيت] شاكي از انگليس دارد البته حفظ چنين مملكتي با شصت‌هزارنفر سربازانگليسي به جز لب‌خند ثمر ديگري نخواهد بخشيد طرح‌‌ پطركبير طرح‌استيلاي ‌هندپل‌اول طرح ‌ناپليون‌اول و الكساندراول كه در تيلزيت ريخته شده‌بود تجسسات دقيقي‌كه نتيجه اين‌‌طرح بود ازآنجمله حركت كردان لايحه ژنرال كرُلِف زمان جنگ قِرِم رفتار ژنرال اسكوبلف و همچنين سرگذشتهاي ديگر بعقيده نويسنده بلاشك چندين‌دفعه از ملاحظه اركان دولت‌روس گذشته و انها را از شيوه استيلاي‌هند مطلع نموده است
فصل دويم
واهمه انگليس تنها باستيلاي هند نيست بلكه از همسايگي هر دولت تربيت شده ميترسد زيراكه تصورمي‌كند كه آسودگي و بيخطري مملكت هندوستان بسته بجدايي او است بنظر انگليسها چنان ميرسد كه همسايگي هر دولت رقيبي بهند اغتشاش در خيالات تابعين‌آسيايي او خواهدانداخت و آنها را وادار بتصورات بيصرفه براي انگليس خواهد نمود حقيقتاً درنظر اهل‌آسيا روسيه اعتباركاملي دارد زيراكه آنها دولت‌روس را دولتي ميشمارند عامل و با اقتدار و متصرف بدون‌سنگيني با وجوديكه انگليس درنظر آنها دولت‌منفعل است و متصل درجست‌وجوي بهره درينصورت اگر مملكتي‌روس درآسيا متصل بمملكت انگليس باشد البته سرمايه تبديلات دراصل‌ اصول‌زندگاني و رسم آداب‌قديمي انگليس خواهدشد آنوقت سربازگرفتن عمومي لازم و نگاهداشتن قشون‌‌ كافي ملت انگليس در هندوستان اجباري خواهندبود همسايه‌‌‌دادن بانگليس يعني ملت‌انگليس را[مسلح] ساختن است آنوقت دولت انگليس امتياز دولت منفصل جزيره كه آنقدر دخيل امورپليطيك اروپايي و آسيايي او بوده ديگر نداشته يكي‌از ممالك‌برّي محسوب خواهدشد زيراكه آنوقت انگليس سرحدّي خواهد داشت و براي حفظ اين‌ سرحدّي حتي براي حفظ هستي خود مثل سايرممالك برّي بايد بكوشد اين‌است تغئير[تغيير] حالتي‌كه همسايگي دولت متمدني بانگليس خواهدداد درينجا نيز سئوالي بروزمي‌كند كه آيا دولت‌ روس بهمسايگي اكتفا خواهدكرد يا نه و آنوقت هندوستان ازمدعاي روسها محفوظ خواهدماند يا نه نگارنده بموجب اسبابيكه حالا براي امكان موازنه مقصود حقيقي روسيه در آسيا فراهم است مي‌گويد بلي ‌كه دولتي مثل انگليس و روس قبل‌از‌انكه بناي مبارزه درميان اهالي كه مجبوراً اطاعت برآورده‌اند بگذارند بايد فكر زيادي بكنند اگر روسيه در[داخل‌از] يا [افكار] اهالي ممالك آسيا از فرصت و اعتبار اروپايي[ناخوانا] درآنها بكاهد خود نيز واهمه بلرزه برآوردن بلكه بكلي نيست‌كردن تسلط خود را درآسيا خواهدداشت اروپاييها هم براي منافع ‌شخصي خود و هم باسم مدنيت و ترقي بايد درمقابل وحشيها اتفاق و يگانگي داشته‌‌ باشند اين‌است كه عقل ازپيش خواهدبرد و هر دو اين ‌دول [ناخوانا] خواهندپرداخت و هريك منظور ترقي خود را پيروي نموده بدوستي در همسايگي برقرار خواهند بود
درمساله حاليه بقول ژان بُلُمدوس هرات نزديكترين نقطه جنگ است كه روسها طالب تصرف او هستند هرات عمده كره [مركز] مملكت و نقطه وسطي مراوده تركمن و هزاره و اوزبك و سايرطوايف است همه تجار كه با هند و افغان تجارت دارند در انجا مكث مي‌كنند هرات بدرجه حاصل‌خيز است كه مشهور بآذوقه‌خانه افغانستان شده است درهيچ‌جاي آسيا مگر ايران مملكت نيست كه باين آساني آذوقه بقشون برساند گذشته‌ازاين هرات مسلط است بدروازه[ناخوانا] كه جريان هري‌رود[هريرود] ساخته است و در زمان قديم راه مراوده ايران و توران شده است و حال قلعه‌ايست كه لازم و ملزوم رسيدن بدرياي آزاد شده است روس‌ها همين‌كه متصرف هرات شدند البته سعي خواهندكرد كه از خط حركت جنگي خود شقّه راه‌آهن بسمت رود هند بكشند تا وصل شود براه‌آهني كه انگليسها تا[سليب] كشيده‌اند لكن اين را مخصوصاً براي مراوده بلاواسطه تجارتي با هند نه براي سهولت حركت جنگي خواهدبود زيرا در اصل خط حركت جنگي روس درين سمت نيست و وقت زيادي براي ساختن منازل و نقاط‌ تيكه‌گاه و انبار و غيره لازم دارد
گرفتن هرات براي روسها تصرف راه‌هايي‌‌ است كه ازآنجا بمشهد و آشوراده و سمت جنوب بحرخزر يعني ولايات حاصل‌خيز مازندران و گيلان و ازآنجا به‌تبريز و قفقاز ميرود لكن بگفته نگارنده تحصيل اينراه‌ها [اين‌راه‌ها] نه دليل استيلا و نه دليل تقسيم مملكت ايران خواهدبود زيراكه براي رسيدن بدين مقصود روسها كافي‌است كه يكمازندراني[يك مازندراني] را تصرف نمايند و براي دولت ايران سلطنت آزاد مقتدره بمازندران هم ممكن است راست‌ است كه ولايت خراسان براي حركت مابعد بواسطه دولت و آباداني مي‌توانست بنيان خوبي باشد لكن براي اين‌‌جزييات لازم نيست كه او را تصرف نمايند همانقدركافي ‌است كه با ايران قراردادي بگذارند كه بموجب آن قرارداد دولت ايران در وقت لزوم همه استطاعت خراسان را بروس واگذارد. روسها بعد‌ازانكه امنيت[ناخوانا] خود را باتحاد با ايران و ميسره خود را بجريان رودهاي درياي آرلُ و قلب را با مراوده دوستي با تركمن و تكه مروي تحصيل نمودند آنوقت بآسودگي مي‌توانند بطرف دريا حركت نمايند درينصورت راه حركت روسها ازكدام سمت خواهدبود بنظرنگارنده اينطورميرسد كه وقتي روسها بسواحل ايلمند رسيدند عقاب آنها بسمت كلات يا آنكه يكراست رو[بمبئي] و ازآنجا به[سُنميان] و هوادار كه كنار دريا در مغرب دهنه رود هند واقع شده‌اند پرواز خواهدنمود درينجا سئوالي مي‌شود كه آيا بچه‌‌اندازه شرايط پليطيك يخ‌كرده بلوچستان مي‌تواند درينحركت [دراين‌حركت] روس بسمت دريا ممانعت‌كرد درحالت‌‌حاليه [در‌حال‌حاضر] ايندولت ابدا [ناخوانا] ندارد زيراكه رييس آنجا نيست مگر تابعي‌از فرمان‌فرماي هند كه باو سالي دويست‌و‌پنجاه‌ هزارفرانك مي‌دهند انگليسها دركاچي[هنداوه] كه در جلگه رود[امنه] واقع است و درياي كتّه ‌بالاي‌كوه كه ازآنجا مواظب قندهار و كلات هستند قشون ساخلوي نگاهداشته‌اند در كتّه انگليسها رييس مقيم دارند كه تسلط او بمكان بلوچستان بي‌نهايت‌ است و آخرالامر بندرات بلوچستان عبارت‌از مهاجرين‌هند است با وجود ‌‌اين قسمتي ‌از‌ اين مملكت كه در غرب كوه‌هاي هم‌قرينه كه از كوه‌هاي‌سليماني رو بجنوب بسمت دريا ميروند و بهترين سرحدّطبيعي ميان داغستان بلوچ و جلگه‌هاي رود سند هستند هيچ‌وقت در اداره تاثير انگليس نبوده‌اند حتي تصرف بنادريكه درينمكان[دراين‌مكان] واقع شده است جواب‌كرده‌اند
پس معلوم مي‌شود كه اگر روسها اينمكان[اين‌مكان] را تصرف نمايند درنظر انگليس اين‌‌تصرف بسبب جنگ شمرده نخواهد شد اما در فقره بنادر سابق‌الذكر كه در آتيه بايد بتصرفي روس باشند[سُنميان] بندري است در ولايت ‌لاس انگليسها در اوايل مي‌خواستند آنجا را به دست ‌آورده نقطه‌ آخري تجارت ترانزيستي خود نمايند لكن در اواخر بندر[غره‌چي] را كه نزديكي رود هند واقع است بر او ترجيح دادند بندر هوادار كه حقيقتاً پاي‌تخت[پايتخت] طوايف نيم‌وحشي اطراف است بناهاي فرد اكمل و دو لنگرگاه بسياراعلا بهميئت نيم‌دائره وصل بهم دارد اهالي درين لنگرگاه‌ها تا سي‌فروند سفينه‌هاي[ناخوانا] بلند و با آنها مشغول تجارت با مسقط و [غره‌چي] و بمبايي و مالايارهستند و امتعه [كالا] كه داخل اين بندر مي‌شود مال فطوره[ناخوانا] ساختماني و برنج و قند است و امتعه‌خارجي پشم و پنبه و روغن و خرما است در تصرفات‌ آسيايي عثماني نيز منافع روس و انگليس بهم وصل و درآتيه دير يا زود مي‌تواند سرمايه نقار و[ناخوانا] بين اين دو دولت بشود دربار[ناخوانا] سعي دارد كه اسكندروني را بواسطه راه‌آهن با خليج‌فارس وصل‌ كند احتمال ميرود كه اصل خيال آن‌تبار وصل اينراه با شقه راه هندوستان از سواحل دريا باشد لكن مجراي اين‌طرح بسيارمغاير منافع روس خواهدبود آنوقت بگفته نگارنده روسها مجبورند كه خواهي‌نخواهي بقوه جريان‌اتفاقات دير يا زود ازيكطرف اسكندرون را تصرف نمايند ازطرف‌ديگر بندرهاي بحرمحيط هند را به دست بياورند و آخرالامر متصرف بصره و دهنه شط‌العرب بشوند همه آتيه روسيه بسته بتحصيل راه‌ خروج بدرياي آزاد است اگر روسيه بهر وسيله باشد نتواند اسلامبول را تصرف نمايد يا اينكه اين‌تصرف بسته بزحمت و مخارج زياد باشد آنوقت براي‌ آنكه در[ناخوانا] در دولت درجه اول محسوب شود بايد اسكندرون و[سُمينان] و هوادار را حتماً تحصيل‌‌ كند اگرچه هم اين‌تحصيل ممكن نشود مگر با خراج سلطنت انگليس از هند بازهم اين‌نقاط مال‌ روسيه خواهندشد زيراكه[ناخوانا] هيچكسي جلوي روسيه را درينحركت [دراين‌حركت] ناچاري بآنصفحات [به‌‌آن‌‌صفحات] نمي‌تواند بگيرد روسيه بسيارخوب ميداند كه درينحركت ازطرف اتفاق ‌اروپايي ممانعتي نخواهد ديد اين فقره ابداً دخل باروپ [به‌اروپا] ندارد تنها منافع انگليس دركار است و آنها تنها بايد دفاع خود را بكنند اين‌‌است كه منفصل‌شدن انگليسها سرمايه قدرت روسها شده مانع است كه روسها بتصرف انگليس اسكندرون را داخل شوند و بگذارند كه انگليس در دشت فرات جابه‌جا شده متصل[بهمينه] مرواده روس[ناخوانا] خطر برساند نگارنده درنتيجه لايحه خود مي‌گويد كه منافع روس و فرانسه در اين ‌است كه ايندو دولت در آسيا حالا دست به دست داده پيش بروند بعقيده نگارنده عهدنامه برلين جوابي‌است كه ژرمانيا بمداخله هزار و هشتصد و هشتاد و پنج‌[۱۸۸۵] روس در مراوده با فرانسه داده است اين‌امر گذشته اين‌دو دولت را بهم متفق نموده است لكن درآتيه وقتي خواهدرسيد كه روسيه تاثيرات خود را رو بجنوب رواج داده بفرانسه راست خواهدآمد و فرانسه را براي حفظ منافع‌‌شرقي خود مجبور باتفاق با انگليس خواهدنمود بدينمنوال پليطيك شرق‌داري رهنماي پليطيك كل اروپا خواهد شد. (ترجمه خانزاد احمد)
روزنامه‌نگار و پژوهشگر