تعابير من‌درآوردي و هزينه‌هاي گزاف

يكي از دردسرهاي علوم انساني كه فكر مي‌كنم به ايران هم اختصاص نداشته باشد، فقدان متر و معيار دقيق و مشخص مثل علوم پايه و تجربي است. علوم انساني به دليل ماهيت و سرشت‌شان طوري هستند كه تشخيص سره از ناسره در آنها دشوار است. در علوم پايه و علوم تجربي حرف روي هوا زدن كار ساده‌اي نيست. يعني وقتي يكي ادعاي تازه‌اي مطرح مي‌كند، هزار و يك روش وجود دارد كه به وسيله آن بتوان نشان داد، حرف او از نظر علمي بي‌معنا و فاقد ارزش است. اما در علوم انساني چنين ملاك‌هاي دقيقي وجود ندارد، به ويژه در جوامعي كه علوم انساني جديد در آنها ريشه نداشته باشد و اين علوم در آن سرزمين‌ها «وارداتي» تلقي شود. قاعدتا در اين جوامع چيزهايي ما به ازاي فلسفه و جامعه‌شناسي و روان‌شناسي و تاريخ‌شناسي و علم سياست و... از قبل وجود داشته.
 حالا فرض كنيد فرد يا افرادي در اين جوامع مدعي شوند كه ما با علوم انساني جديد كه خاستگاهش جوامع غربي است، مخالفيم و خودمان فلسفه و اقتصاد و جامعه‌شناسي و روان‌شناسي و علوم سياسي و... داريم. با چنين ادعاهايي چه مي‌شود كرد؟ البته مي‌توان گفت كه علوم انساني مثل ساير علوم، اما به شيوه خودشان متر و معيارهاي مشخصي دارند و هر كسي ادعايي دارد، بايد آن را به صورت روشمند و دقيق بيان كند. اما در وهله نخست مثلا يك صاحب‌نظر علوم اجتماعي در آلمان نمي‌تواند و به خودش اجازه نمي‌دهد كه صريح و مستقيم به كسي كه مدعي است علوم اجتماعي ژاپني وجود دارد، بگويد كه حرف تو دقيق نيست و ترجيح مي‌دهد به او بگويد، قبول، شما درست مي‌گوييد، برويد علوم اجتماعي ژاپني‌تان را پديد بياوريد و حاصل را به جامعه جهاني عرضه كنيد، شايد شما درست مي‌گفتيد، ما كه بخيل نيستيم. 
البته ممكن است كساني در همان ژاپن پيدا شوند و به آن افراد مدعي بگويند، علوم انساني در همه جاي جهان، روش‌ها و مفاهيم و اصول مشخصي دارند، اما اگر سنبه مدعيان پر زور باشد، چاره‌اي جز پذيرش ندارند و نتيجه آن مي‌شود كه هزينه‌ها و بودجه‌هاي هنگفتي صرف توليد علوم انساني ژاپني مي‌شود. عين همين اتفاق در كشور ما تحت عنوان علوم انساني اسلامي رخ داد. يعني عده‌اي مدعي شدند كه علوم انساني در اصل رگ و ريشه غربي دارد و ما بايد به سمت علوم انساني اسلامي برويم. هر چه هم پژوهشگران شناخته شده علوم انساني به آنها گفتند كه اين حرف‌ها دقيق و درست نيست، به خرج‌شان نرفت و مخالفان را ناآگاه يا فريب خورده يا غربزده يا مغرض تلقي كردند. 
اخيرا حجت‌الاسلام رضا غلامي مطالبي نوشته كه بسيار حائز اهميت است. ايشان يكي از بنيانگذاران و مدافعان سرسخت علوم انساني اسلامي بوده و در اين زمينه كارهاي فراواني كرده است از جمله بنيانگذاري مركز پژوهش‌هاي علوم انساني اسلامي صدرا و ارايه گفتارها و نوشتارهاي فراوان مثل كتاب «معنا و مبناي علوم انساني اسلامي» در دفاع از اين مفهوم. با اين سابقه قابل‌ توجه در طرح اين مفهوم، حجت‌الاسلام به تازگي در توضيح مصاحبه‌اش با ويژه نامه آبان ماه فرهيختگان نوشته: «در اين مصاحبه مطرح كردم كه چيزي به نام علوم انساني و اجتماعي «تجربي» ديني يا غيرديني وجود ندارد. تجربه، تجربه است و نمي‌توان آن را با صفاتي همچون ديني يا غيرديني توصيف كرد... طرح مفهومي به نام علوم انساني اسلامي يا غيراسلامي، بحثي بي‌ثمر و بي‌نتيجه خواهد بود... درنهايت بايد اذعان كنيم كه افزودن وصف «اسلامي» به علوم انساني، از ابتدا خطايي معرفتي بود. ما به دليل شناخت ناقص از ذات علم و تاريخ آن، گمان كرديم كه علوم انساني تجربي را مي‌توان ديني كرد. اما اكنون روشن است كه اين مسير، از اساس نادرست بوده است.»


قبل از هر چيز بايد گفت اين سخنان صادقانه بسيار خوب است و طرح آنها از جانب حجت‌الاسلام غلامي جاي تحسين دارد، مخصوصا كه به مصداق جلوي ضرر را هر وقت بگيري، منفعت است. در واقع قاطبه اهالي علوم انساني احتمالا با خواندن يا شنيدن اين حرف‌ها مي‌گويند، احسنت، مرحبا، جانا سخن از زبان ما مي‌گويي. 
اما سخنان حجت‌الاسلام غلامي از جنبه‌اي ديگر عبرت‌آموز است. براي توضيح آن اجازه بدهيد به يك ماجراي مشابه ديگر اشاره كنم. چندي پيش خبر آمد كه موسسه حكمت پژوهي علوم دانشگاه تهران در محل يا در كنار محل ساختمان موسسه باستان‌شناسي دانشگاه تهران تاسيس شده. رياستش را هم به حجت‌الاسلام حميد پارسانيا سپردند كه از قضا از چهره‌هاي اصلي مدافع مفاهيمي مثل علوم انساني اسلامي مخصوصا علوم اجتماعي اسلامي بوده و هست. او در مراسم افتتاحيه اين موسسه مباحثي از سنخ «علوم انساني اسلامي» مطرح كرد و گفت: «ارتباط اسلام با علوم كه به مدت ۲۰۰ سال به تاخير افتاده بود، اميد است با افتتاح اين مجموعه اين ارتباط برقرار شود.»
اما بعد از تاسيس اين موسسه جديد سوال‌هاي زيادي پديد آمد، مثل اينكه چرا اين كار در ساختمان موسسه باستان‌شناسي دانشگاه تهران رخ داده؟ «حكمت پژوهي علوم» ديگر چه صيغه‌اي است؟ آيا شبيه علوم اجتماعي اسلامي است يا خير؟ آيا كشورهاي ديگر موسسه حكمت پژوهي علوم دارند؟ روشن است كه كسي به اين سوال‌ها وقعي نگذاشت. چندي پيش از خيابان پورسينا مي‌گذشتم، ديدم تابلوي موسسه حكمت پژوهي را برداشته‌اند. احتمالا منحل شده يا به جاي ديگري منتقل شده، در هر صورت خبري از اين تغيير و تحولات نيامد.
 اين اتفاقات عبرت‌آموز است براي آيندگان. راه‌هاي توسعه و پيشرفت و گسترش علم مشخص است، روش‌ها و اصول آنها هم معلوم. جعل تعابير و اصطلاحات «من در آوردي» هيچ فايده‌اي ندارد، جز اينكه هزينه‌هايي را از جيب بيت‌المال يا نهادهاي خصوصي به باد مي‌دهد و در‌نهايت هم يكي مي‌گويد راهي كه رفته از اساس غلط بوده!