حامی کارآمدی «بازدارندگی هسته‌ای» مقابل ایران در پنتاگون ترامپ

البریج کولبی که در دولت اول ترامپ در جایگاه سیاستگذاری‌های پنتاگون قرار داشت و از مدافعان تقویت دارایی‌های نظامی و بازدارندگی، به عنوان راهی برای اجتناب امریکا از جنگ‌ها - به ویژه با چین - است، به تازگی به عنوان معاون سیاستگذاری وزیر دفاع آینده امریکا معرفی شده است. کولبی با سال‌ها تجربه در دولت، حامی توسعه رویکرد فکری «صلح از طریق قدرت» است. معرفی او به رغم انتقاد‌های مکرر هفته‌های اخیر برخی «منابع ناشناس» انجام شده که ظاهراً مدعی‌اند کولبی مقابل ایران نرم است و تلویحاً می‌گویند که به اندازه کافی طرفدار اسرائیل نیست. نقشی که کولبی به عهده گرفته، و بعضی‌ها او را «مغز متفکر سیاست خارجی ترامپ» می‌نامند، جایگاه مهمی است و رئالیست‌ها و خیلی از حامیان بازدارندگی، از اینکه او می‌تواند نماینده رویکرد رئالیستی در سیاست خارجی باشد، خوشحالند. کولبی آشکارا گفته که با جنگ عراق و هر درگیری یا مداخله خارجی که امریکا از زمان جنگ عراق انجام داده، مخالف است و از منتقدان سرسخت جنگ نیابتی ایالات متحده علیه روسیه در اوکراین است. او البته از کمپین اوکراین برای دفاع از خود حمایت می‌کند، اما معتقد است که جنگ، اولویت اول ایالات متحده نیست و هشدار داده که ادامه کمک‌های نظامی و تسلیحاتی واشینگتن با سرعت کنونی، در حالی که منابع امریکا را تلف می‌کند، تحول خاصی ایجاد نمی‌کند. رید اسمیت، معاون سیاست خارجی در سازمان Stand Together، بریج کولبی را «یک رئالیست محافظه‌کار پیشرو در دفاع و سیاست خارجی امریکا» می‌خواند که متعلق به «سنت فکری است که دولتمردانی مانند جیمز بیکر و برنت اسکوکرافت» حامی آن هستند؛ سنتی که «قدرت و عمل‌گرایی را بر اخلاقی‌سازی مبهم یا ایدئولوژی سفت و سخت ترجیح دادند» و با آگاهی از محدودیت‌ها از گذشته درس می‌گیرند. کولبی معتقد است منافع امنیتی بنیادین ایالات متحده، تمرکز روی چین است و تأکید دارد که واشینگتن باید تسلیحات خود را حفظ کند و انرژی و تمرکز خود را برای تسریع تولید صنعتی دفاعی به سمت چین معطوف کند. او در حالی که می‌خواهد از جنگ اجتناب کند، معتقد است چینی‌ها دارند «فعالانه برای درگیری آماده می‌شوند» و البته تأکید دارد که امریکا نیز باید جلوی «تسلط آنها را بر آسیا بدون جنگ» بگیرد. به نظر او «تن‌ها راه محتاطانه این است که آماده جنگ باشیم تا به پکن نشان دهیم با شروع درگیری چیزی به دست نمی‌آید.» البته رئالیست‌ها معتقدند که «میل چین به تسلط بر آسیا» به خودی خود برای چین یک رویکرد رئالیستی است که امریکا را تهدید نمی‌کند، بنابراین نیازی به قدرت نمایی امریکا که ممکن است محرک جنگ باشد، نیست. 
تنها مخالفان جدی کولبی طی هفته‌های اخیر، طرفداران اسرائیل هستند که می‌گویند او در مورد ایران «بیش از حد سهل‌گیر» است. کولبی در چارچوب تمرکز روی چین، چندان حامی تمرکز روی ایران نیست و استدلال کرده است که حتی مقابل یک ایران هسته‌ای هم می‌توان بازدارندگی ایجاد و آن را مهار کرد، بنابراین، ایالات متحده نیازی به تهدید به جنگ با ایران به خاطر جلوگیری از هسته‌ای شدن آن ندارد. جالب اینکه او همانطور که امکان مهار و بازدارندگی ایران را می‌پذیرد، با هسته‌ای شدن کره جنوبی هم مشکلی ندارد، کشوری که کولبی استدلال کرده که خودش «باید مسئولیت اصلی دفاع از خود در برابر کره شمالی را بر عهده بگیرد» و «نیرو‌های امریکایی در شبه جزیره (کره) نباید گروگان برخورد با مشکل کره شمالی باشند»؛ جمله‌ای که البته او ظاهراً جرئت ابراز آن را درباره اسرائیل ندارد. کولبی در دوره اول ترامپ نیز به او توصیه کرده بود محتاط باشد به سمت جنگ با ایران نلغزد، هرچند ترامپ با ترور قاسم سلیمانی، فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در اوایل سال ۲۰۲۰، به این حرف گوش نداد. یک منبع ناشناس در انتقاد از سمتی که به تازگی به کولبی داده‌اند، می‌گوید: «نمی‌دانم چطور آدمی را که می‌گوید با داشتن سلاح هسته‌ای ایران مشکلی ندارد، می‌توانید مسئول هر کار دفاعی یا امنیت ملی بدانید». آنها به یادداشتی از کولبی مربوط به سال ۲۰۱۲ اشاره می‌کنند که موضوعش حمله ایالات متحده به جمهوری اسلامی است: «مهم‌ترین استدلال مخالف حمله به ایران کمتر مورد توجه قرار می‌گیرد. هیچ یک از طرفداران حمله نمی‌توانند پاسخ معقولی به این سؤال ژنرال دیوید پترائوس بدهند که او در آغاز جنگ عراق مطرح کرد: «این (جنگ) چگونه به پایان می‌رسد؟» (متیو) کرونیگ و سایر حامیان جنگ، راست می‌گویند که حمله به ایران می‌تواند آسیب قابل‌توجهی به برنامه (هسته‌ای) آن وارد کند. اما آنها نمی‌توانند توضیح دهند که (بعد از حمله) چطور ایالات متحده از راه‌اندازی مجدد برنامه ایران، که این بار جدی‌تر شده، جلوگیری خواهد کرد.»
کولبی حامی کمتر شدن ردپای امریکا درخاورمیانه است ولی حامی قاطع اسرائیل نیز هست. او معتقد است که منافع امریکا را می‌توان از طریق رویکردی بسیار محدودتر و معتدل‌تر از آنچه که ایالات متحده در طول نسل گذشته دنبال کرده است، به ویژه از طریق «دستور کار آزادی» و در عین حال، از طریق تلاش‌ها برای ایجاد ثبات گسترده در خاورمیانه تأمین کرد. او معتقد است ایالات متحده باید تعامل و حضور نظامی خود را در منطقه کاهش دهد و بار آن را تا حد امکان روی دوش سایر بازیگران منطقه بگذارد که این هدف را می‌توان با حمایت و تقویت توانایی‌های اسرائیل و کشور‌های منطقه مانند امارات متحده عربی، عربستان سعودی، اردن و مصر که منافع آنها در موضوعات کلیدی به طور گسترده با ایالات متحده همسو است، به بهترین وجه دنبال کرد. 
برگرفته از: Responsible Statecraft, Dec. ۲۳,۲۰۲۴ , Cato Ins. , Nov. ۱۵, ۲۰۲۴، Hankyoreh, Dec. ۲۴,۲۰۲۴