معمار ستون‌هاي موسيقي معاصر ايران

گروه هنر و ادبيات
ابوالحسن صبا يكي از بزرگ‌ترين موسيقيدانان معاصر ايران به شمار مي‌رود. موسيقيداني كه به واسطه هنر و مرتبه‌اش شاگرداني را تربيت كرد كه هر كدام قله‌اي از موسيقي شدند. در اينجا خاصه به نقش او در موضوع ويولن ايراني تمركز داريم. محمود خوشنام در سال 1386 در بخشي از مطلبي به موضوع ويولن ايراني و تاثير صبا بر شناخته شدن اين ساز پرداخته و نوشته است: «ويولن صبا ديگر نه بيگانه مغرب زمين است و نه همزاد كمانچه شرقي. ويولن او شناسنامه ايراني گرفته و به تابعيت فرهنگ موسيقي ملي ايران درآمده است. صبا با دقت در حفظ ظرايف و ريزه‌كاري‌هاي موسيقي سنتي، زبان هنر سنت‌گرايان مخالف حضور ويولن را مي‌بست و بر اين نظر منطقي صحه مي‌گذاشت كه ساز، وسيله است نه هدف. شيوه به كار‌گيري وسيله است كه اهميت پيدا مي‌كند.» به اين مناسبت منصور آزادفكر، بابك شهركي و بابك بختياري درباره ويژگي‌هاي شيوه آموزشي و جايگاه هنري ابوالحسن صبا نوشته‌اند؛ آزادفكر از محضر اسدالله ملك، بختياري از محضر پرويز ياحقي و همچنين شهركي نزد همايون خرم بهره برده‌اند. در اين گزارش شاگردان اساتيد ملك، خرم و ياحقي از استادِ استادان خود صحبت كرده‌اند، ويژگي‌هاي هنري او را برشمرده‌اند و همچنين به نقل خاطرات كوتاهي از صحبت‌هاي اساتيدشان درباره صبا پرداخته‌اند كه در ادامه خواهيد خواند.
 
پيوند هنر و زندگي، ميراث جاودان صبا


منصور آزادفكر
ابوالحسن صبا، يكي از درخشان‌ترين ستارگان موسيقي ايران، با زندگي كوتاه، اما پربار خود ردپايي جاودانه در هنر اين سرزمين برجاي گذاشت. او در سال ۱۲۸۱ خورشيدي در تهران ديده به جهان گشود و از همان كودكي شور و عشقي بي‌پايان به موسيقي داشت. پدرش، ابوالقاسم كمال‌السلطنه، پزشكي اهل هنر بود كه نخستين جرقه‌هاي عشق به موسيقي را در دل صبا روشن كرد. اين علاقه، به مرور به هدفي مقدس تبديل شد و او را به آموختن نزد بزرگاني چون ميرزا عبدالله، درويش خان و علينقي وزيري كشاند.
صبا در نوازندگي ويولن، انقلابي به پا كرد. او اين ساز غربي را با روح و جان موسيقي ايراني درآميخت و صدايي خلق كرد كه گويي زبان دل مردم ايران است. سبك نوازندگي او سرشار از ظرافت، عمق و احساسي بود كه شنونده را به دنيايي ديگر مي‌برد. هر نت از ساز او حكايتي از رنج‌ها، شادي‌ها و خاطرات اين سرزمين داشت. صبا توانست ويولن را از يك ساز بيگانه به بخشي جدانشدني از موسيقي سنتي ايراني بدل كرده و آن را با روحيه‌اي اصيل و ملي به جهانيان معرفي كند.
ابوالحسن صبا تنها يك نوازنده نبود؛ او معلم، آهنگساز، پژوهشگر و عاشق واقعي موسيقي ايران بود. او ميراث كهن موسيقي ايراني را با تمام شور و توان خود حفظ كرد و در قالب كتاب‌هاي رديف و قطعاتي جاودان آن را به نسل‌هاي آينده سپرد. آثاري چون «زرد مليجه»، «زنگ شتر، ساماني، به زندان» و «صدها اثر جاودان» نه تنها گوش‌نواز، بلكه حامل روح تاريخ و فرهنگ ايران هستند. صبا با ضبط و گردآوري نغمه‌هاي محلي، تنوع فرهنگي و غناي موسيقي ايراني را به نمايش گذاشت و از زوال اين گنجينه‌هاي بي‌بديل جلوگيري كرد.
صبا شخصيتي عميقا انساني و متواضع داشت. او هنرمندي بود كه شهرت و افتخارات هيچ‌گاه او را از مسير عشق به مردم و هنر منحرف نكرد. ساده‌زيستي، اخلاق والا و تعهد بي‌مانندش به موسيقي، او را نه تنها در ميان هنرمندان، بلكه در دل مردم نيز به شخصيتي محبوب تبديل كرده بود. او موسيقي را نه صرفا هنر، بلكه راهي براي بيان حقيقت، زيبايي و عمق احساسات انسان مي‌دانست. شاگردان صبا، همچون اسدالله ملك، علي تجويدي، پرويز ياحقي، همايون خرم، حبيب‌الله بديعي و رحمت‌الله بديعي، هر يك به ‌نوعي بازتابي از سبك و تفكر استاد خود بودند. اين شاگردان، ميراث صبا را نه تنها در نوازندگي، بلكه در انديشه و نگاه عميق به موسيقي ادامه دادند و موسيقي ايراني را به اوج‌هاي جديدي رساندند. ابوالحسن صبا در سال ۱۳۳۶ خورشيدي، در اوج فعاليت هنري خود، چشم از جهان فروبست. اما هرگز از قلب موسيقي ايران نرفت. نام او امروز نه تنها يادآور نوازندگي بي‌مانند، بلكه نماد تعهد، عشق و خدمت به هنر است. آثار و تعاليم او همچنان در گوشه‌گوشه ايران شنيده مي‌شوند و مانند چراغي روشن، راه نسل‌هاي آينده را روشن مي‌كنند.
ابوالحسن صبا، فراتر از يك موسيقيدان، اسطوره‌اي بود كه هنر را به زندگي و زندگي را به هنر پيوند زد. او ثابت كرد كه موسيقي، زباني فراتر از مرزها، زمان‌ها و اختلاف‌هاست؛ زباني كه از دل برمي‌آيد و بر دل مي‌نشيند.
 
صبا، استاد استادان 
بابك شهركي
در روزگاري كه موسيقي ايراني در بستري مناسب در حال رشد و تحول بود، كيمياگري به نام ابوالحسن صبا در تهران شناخته شد كه جامع‌الشرايط مرجعيت موسيقي از هر حيث بود‌. وي كه از كودكي از محضر اساتيدي چون ميرزاعبدالله، درويش خان و حسين خان اسماعيل‌زاده بهره‌مند بود، در جواني نيز ساز ويولن را نزد حسين هنگ‌آفرين فرا گرفت و در مدرسه عالي موسيقي تحت نظر كلنل وزيري با نوازندگي پيانو و تئوري موسيقي غربي و سلفژ آشنا شد. وجه تمايز وي نسبت به ساير موسيقيدانان زمان خودش، همين آموزش چندوجهي و بي‌تعصب وي بود كه در نهايت صبا را به صبا تبديل كرد. اين موسيقيدان، آهنگساز و نوازنده بزرگ، داراي تاليفات بسياري از جمله رديف‌هاي مختلف در كوك‌هاي مختلف براي ساز ويولن و سنتور است. گفتني‌ها در مورد اين استاد فرزانه بسيار است، ولي پرورش شاگرد به نظر من نقطه‌ طلايي كارنامه‌ هنري صباست؛ زيرا توانسته بود شاگردان ممتازي در گرايش و سبك‌هاي متفاوت تربيت كند كه هر يك ستون‌هاي موسيقي فعلي ايران هستند. نام‌هاي بزرگي همچون حسين تهراني، غلامحسين بنان، لطف‌الله مفخم‌پايان، حسين دهلوي، همايون خرم، حسن كسايي، علي تجويدي، فرامرز پايور، حبيب‌الله بديعي، رحمت‌الله بديعي، فرهاد فخرالديني، ابراهيم قنبري‌مهر و غيره. هوش سرشار صبا، حتي در اينكه كدام‌ يك از اين شاگردانش، در كدام مسير موفق‌تر هستند، زبانزد بود. به عنوان مثال فرامرز پايور و ابراهيم قنبري‌مهر در ابتدا شاگرد ويولن صبا بودند و در نهايت به توصيه ايشان به مسيري پيوستند كه مي‌بايست. اين روايت در مورد بزرگي صبا بس كه همزمان با داشتن اين رزومه هنري و پرورش اين شاگردان مبرز، همچنان از آموختن غافل نبود و در سال‌هاي آخر همچنان در حال يادگيري ويولن كلاسيك بود و ثمره‌اش اين است كه همچنان بالاترين سطح تكنيك در ويولن ايراني را در كتب استاد صبا مي‌يابيم. استاد عزيزم استاد همايون خرم مي‌گفت مكتب صبا كلاس درس نبود، مكتب عاشقی بود. استاد همزمان با شاگردانش جمله به جمله مي‌نواخت ابتدا انگشت‌گذاری، آرشه‌كشی بعد درس تكيه‌ها و چند پيش درآمد ساده، آنگاه رديف اول شروع مي‌شد. شيوه اعجاب‌انگيز رديف‌های صبا بيش از هفتاد سال پس از مرگ او هنوز تدريس مي‌شوند و هنوز از اهميت خاصی برخوردار هستند.
«درخت تو‌ گر بار دانش بگيرد/ به زير آوري چرخ نيلوفري را» اين ره، پررهرو باد.
 
ايجاد سبكی نوين برای ويولن 
بابك بختياری
اولين‌بار و هر زمانی كه در اواخر دهه شصت و اوايل دهه هفتاد به منزل صبا در خيابان ظهيرالاسلام مي‌رفتم روی پله‌های حياط و در سالن منزل مي‌نشستم و در عالم نوجوانی شايد ساعتی به فكر فرو مي‌رفتم كه صبا در فضای اين حياط و اين در و ديوارها نفس كشيده؛ چه روزهايی كه ساز زده، نوشته و تدريس كرده. روی سنگفرش‌های حياط خيره نگاه مي‌كردم كه چه كسانی در عالم موسيقی از اين خانه متولد شده‌اند و قدم روی اين پله‌ها و سنگفرش‌ها گذاشته‌اند. از مهدی خالدی، دكتر لطف‌الله مفخم‌پايان، همايون خرم، پرويز ياحقی، حبيب‌الله بديعی، علی تجويدی، ابراهيم قنبری‌مهر و الی آخر... امروز وقتی قلم به دست گرفتم ياد استاد عزيزتر از جانم، سرشت زندگی من استاد پرويز ياحقی افتادم كه مي‌گفت وقتي دوازده ساله بوده اواسط دهه بيست روزی سر خيابان سنگلج منزل حسين صبا نوازنده سنتور همه جمع بودند و پرويز ياحقي هم همراه دايی‌اش رفته بود و صبا كه بيماری تنگی عروق قلبی داشت، داروی روزانه خود را در خانه‌اش جا گذاشته بود و پرويز را صدا كرد تا دارويش را بياورد...
هميشه از پرويز ياحقی به بهانه‌ای مي‌خواستم از شيوه تدريس صبا و خاطراتش برايم بگويد، مي‌گفت: «اولين جلسه‌ای كه خدمتش رسيدم اول درس تكيه‌ها و بعد نحوه صحيح آرشه‌ها را با من قبل از شروع رديف‌هايش آغاز كرد. از استاد همايون خرم، استاد قنبری و استاد تجويدی هم بسيار شنيدم؛ آنچه نكته قابل بحث در مورد ويولن كه ساز تخصصی صباست، اين است كه تا قبل از تاسيس مدرسه وزيری و صبا، ويولن به سبك كمانچه نواخته مي‌شد تغيير پوزيسيون كه آن روزها بهش مي‌گفتند اصلا مرسوم نبود، تكيه‌ها را به صورت تريل يا لرز مي‌نواختند، جمله‌ها پيوسته كشش كم و سكوت بين جملات بی‌معنا و تكرار جملات در انقياد و حصار رديف و قلت نغمات ضربی يكنواخت بود. كوك بين‌المللی می لا ر سل خيلی كم استفاده مي‌شد. پوزيسيون معلوم نبود فقط در مواردی از پوزيسيون اول به چهارم مي‌رفتند. از سيم‌های بم خيلی كم استفاده مي‌شد؛ سی كرن انگشت دوم روی سيم چهارم يا فا سری انگشت دوم روی سيم سوم خيلی به ندرت استفاده مي‌شد و بيشتر از سيم‌های زير استفاده مي‌كردند. چپ كوك می لا می لا و راست كوك ر لا ر لا آن هم يك و دو پرده پايين‌تر از دياپازون كوك مي‌شد و همچنين تا قبل از صبا بيشتر از آرشه‌های كوتاه و پيوسته استفاده مي‌شد. صبا با اصلاح و تدوين انواع آرشه‌ها و ساختن قطعات و گردآوری آرشه‌های استيكاتو و اسپيكاتو و به اصطلاح آرشه پرانی بر اساس سازهای مضرابی تار و سه تار، بنياد اساسی آرشه‌كشی كه روح ويولن است را در موسيقی ايران ايجاد كرد. استفاده از پيتزيكاتو در اجرا و ساختن قطعات كه البته استاد حسين ياحقی هم در بداهه‌نوازی و ساختن چهار مضراب‌های مختلف بسيار استفاده مي‌كرد. صبا با نوشتن سه دوره رديف برای ويولن در موسيقی ايرانی اصول و تكنيك صحيح آن را بنياد و به همه شاگردانش تفهيم كرد كه نواختن ويولن كاملا از كمانچه جداست.
ويولن به خاطر وسعت قدرت سونوريته و فضای ميدانی صدا و آرشه به خاطر اينكه زير چانه قرار مي‌گيرد و مانند كمانچه روی پايه نيست كه حول محور در دستان نوازنده بچرخد، ثابت زير چانه نوازنده به او به مراتب قدرت اجرايی زياد مي‌دهد كه در پوزيسيون‌های مختلف كار كند. آرشه ويولن بلندتر از كمانچه است و خرك آن روی چوب است مثل كمانچه روی پوست نيست كه بر اثر تغيير هوا دچار تغيير كوك شود و در نهايت صبا و حسين ياحقی هر دو دريافتند صدای صاف زنگ‌دار وسيع و تكنيك نوازندگی ويولن به مراتب كامل‌تر از كمانچه است و هر كدام يعنی ابوالحسن صبا، حسين ياحقی و رضا محجوبی سبكی نوين برای ويولن در صحنه موسيقی ايران به ارمغان آوردند. آخرين ضبط صبا و حضورش در راديو در گلهای ١٧٢ بود كه پرويز ياحقی مي‌گفت: «صبا با آرشه روی پوپيتر زد و همه را دعوت به سكوت كرد و رو به من كرد و گفت پسرم آهنگ رو خودت ساختی، خودت هم اركستر رو رهبری كن، اين آخرين باری بود كه صبا را ديدم يك هفته بعد درگذشت.» بعد از آن اثر جاودان استاد مهدی خالدی به ياد صبا با صدای بنان و كلام نواب صفا در سه‌گاه در شب هفت آن بزرگ مرد موسيقی ايران از راديو پخش شد. روح‌شان شاد و نام‌شان تا ابد ماندگار.
منصور آزادفكر: 
او ميراث كهن موسيقي ايراني را با شور و توان حفظ كرد و در قالب كتاب‌هاي رديف و قطعاتي جاودان به نسل‌هاي آينده سپرد. آثاري چون «زرد مليجه»، «زنگ شتر، ساماني، به زندان» و «صدها اثر جاودان» نه تنها گوش‌نواز، بلكه حامل روح تاريخ و فرهنگ ايران هستند.
بابك بختياري: 
صبا با اصلاح و تدوين انواع آرشه‌ها و ساختن قطعات و گردآوري آرشه‌هاي استيكاتو و اسپيكاتو و به اصطلاح آرشه‌پراني بر اساس سازهاي مضرابي تار و سه تار، بنياد اساسي آرشه‌كشي را كه روح ويولن است در موسيقي ايران ايجاد كرد.
بابك شهركي: 
در روزگاري كه موسيقي ايراني در بستري مناسب در حال رشد و تحول بود، كيمياگري به نام ابوالحسن صبا در تهران شناخته شد كه جامع‌الشرايط مرجعيت موسيقي از هر حيث بود‌. وجه تمايز او نسبت به ساير موسيقيدانان زمان خودش، همين آموزش چندوجهي و بي‌تعصبش بود.