تلخ و شیرین 15 سال امدادگری

  [ سیما فراهانی ]   کارنامه درخشانی در هلال‌احمر دارد. از 15 سال پیش که با این جمعیت آشنا شد، تصمیم گرفت خدمات انسان‌دوستانه را در زندگی‌اش در پیش بگیرد. او داوطلبانه عضو جمعیت هلال‌احمر شد و هیچ مساله‌ای باعث نشد که حتی وقفه‌ای در خدماتش داشته باشد. سر شیفت بود که گزارش یک تصادف را به او دادند و او تیم نجاتگران را سرصحنه حادثه فرستاد. اما نمی‌دانست که این صحنه تصادف پسر نوجوان خودش است. این امدادگر که حالا به درجه ایثارگری نیز رسیده است، حتی با مرگ تلخ پسرش هم از پا نایستاد و بیش از گذشته به خدمات داوطلبانه‌اش ادامه داد. این ورزشکار حتی مدال‌های بین‌المللی مسابقات دوی خود را فروخت تا بتواند برای مردمش ماسک تهیه کند.

به هلال‌احمر افتخار می‌کنم
هادی رنجبر نسب، در گفت‌وگو با خبرنگار «شهروند» روایتی از سال‌ها خدمات داوطلبانه‌اش ارائه می‌دهد و می‌گوید: «حدودا 15 سال پیش، از سال 87 به واسطه مسابقه دوستانه فوتسال با جمعیت آشنا شدم. راستش ماجرا به کمی عقب‌تر برمی‌گردد. آن روز شوم 5 دی ماه سال 82 که زلزله بم رخ داد. آن روز من در خدمت سربازی بودم. بعد از دو روز که به شهرم رسیدم و وضعیت را دیدم، شوکه شدم. همشهریانم را از دست داده بودم. چند نفر از بستگانم فوت کرده بودند. خانه و زندگی برایمان نمانده بود. چند روز حالم بد بود. نتوانستم به کسی کمک کنم. دچار بحران روحی و روانی شدم.با گذشت زمان وقتی حال روحی‌ام بهتر شد، عذاب وجدان به سراغم آمد که چرا در آن روزها اصلا به کسی کمک نکردم. تا اینکه سال 87 استخدام رسمی دانشگاه آزاد بم شدم. یک مسابقه دوستانه بین دانشگاه آزاد و هلال‌احمر برگزار شد. من هم که ورزشکار بودم، آنجا از من خواستند در عرصه ورزش در هلال‌احمر فعالیت کنم. به من گفتند هم کار انسان دوستانه انجام می دهم و هم می‌توانم ورزش کنم و ورزش را یاد بدهم. این برایم تلنگری شد که بتوانم به نحوی کارهایی که در زلزله نکردم، را جبران کنم. بنابراین عضو جمعیت هلال‌احمر شدم و از همان زمان تا الان به این عضویت افتخار می‌کنم.»

به یاد پسرم، به مردم خدمت می‌کنم
نجاتگر هلال‌احمر کرمان، در ادامه صحبت‌هایش می‌گوید: «درحال حاضر عضو تیم واکنش سریع استان کرمان هستم. همزمان دانشجوی دکترای مکانیک هستم. کار و درس را جلو بردم و به خاطر این دو مساله، فعالیتم در هلال‌احمر را کم نکردم. از زمان استراحتم زدم که بتوانم در هلال‌احمر خدمت کنم. تمام دوره‌ها را گذراندم و درجه ایثار گرفتم. عضو تیم امداد کوهستان و امدادهوایی کرمان هم هستم. در سیل سیستان و بلوچستان و حادثه متروپل شرکت کردم. ما در این سال‌ها در کرمان بلایای طبیعی و غیرطبیعی زیادی داشتیم. در حادثه گلزار شهدا کنار مردم بودم و آنها را به آرامش دعوت کردم. از هیچ کمکی برای خدمت به مردم، دریغ نکردم. خاطره‌ای که خیلی مرا متاثر کرد، دقیقا دی سال گذشته رخ داد. در هلال‌احمر شیفت بودم که تماس گرفتند و گفتند یک واژگونی خودرو در محور بم -کرمان رخ داده که نیاز به رهاسازی دارند. طبق پروتکل، تیم را به محل اعزام کردم. خودم هم باید می‌رفتم سرکار در دانشگاه آزاد. زمانیکه رسیدم به محل کارم، با من تماس گرفتند و گفتند پسر شما تصادف کرده و در بیمارستان است. وقتی خودم را رساندم، فهمیدم، دقیقا همان صحنه تصادفی که خودم تیم فرستادم تصادف پسرم بود. آن روز پسر 17 ساله‌ام را از دست دادم. از آن زمان به بعد، خدمت در هلال‌احمر برایم مقدس‌تر شده است. بیشتر فعالیت می‌کنم. می‌خواهم به یاد پسرم، به مردم خدمت کنم.»

فروش مدال برای تهیه ماسک
رنجبر نسب ادامه می‌دهد: «من دار و ندارم را از دست دادم. پسرم سنگ‌نوردی می‌کرد و داشت برای اردوی تیم ملی آماده می‌شد. وقتی برای آزادی زندانیان می‌رفتم، علی شانه به شانه همراهم بود. در بیشتر فعالیت‌های بشردوستانه کنارم بود و مرا تشویق می‌کرد. برای همین روز سوم پسرم شیفتم را تحویل گرفتم و فعالیت‌هایم را شروع کردم. فروردین امسال پدرم را هم از دست دادم. حالا به یاد آنها خدمت می‌کنم. همان یک دعای خیر برای پدرم و پسرم، برایم کافی است. می‌خواهم به خاطر پسرم یک عمر انسان باشم و کار خیر کنم. یادم می‌آید سال 99 بود و اوج همه‌گیری کرونا؛ می‌خواستم کاری یا خدمتی برای مردمم انجام دهم. آن زمان، تنها چیزی که داشتم مدال های بین‌المللی بود که آنها را استوری کردم و برای فروش گذاشتم. یک خانم دونده ژاپنی در ایران بود، او هماهنگ کرد و از ژاپن برای ما 11 هزار ماسک ارسال کرد. این ماسک‌ها، در بین 400 خانوار مناطق حاشیه نشین توزیع شد.»