پاسخ به نقدهايي به «بازگشت به سنت بنيانگذار» (۵)

جمهوري اسلامي حكومت طبقه روحاني نيست
اما در مورد حضور روحانيون در ساير مشاغل، اين مشاغل يا انتخابي است كه صنوف مختلف از جمله روحانيون واجد شرايط براي اين مناصب داوطلب مي‌شوند و با راي مردم در مناصب مذكور قرار مي‌گيرند يا غيرانتخابي است كه در مواردي هم مقامات نظام از بين گزينه‌هاي مختلف، روحانيون واجد شرايط را براي آن سمت منصوب مي‌كنند. نكته قابل ذكر اينكه همواره دچار نوعي افراط و تفريط در اين زمينه بوده‌ايم، در سال‌هاي نخستين انقلاب به دليل نقش محوري روحانيون در راهبري انقلاب و خوش‌بيني مردم نسبت به اين صنف، اغلب منتخبين مردم روحانيون مبارز و برخي معممين بدون سابقه مبارزه بوده‌اند و در انتصاب‌ها نيز همين رويه حاكم بود. اما به مرور اين روند تغيير كرد و در مواردي هم رويكرد مردم عكس رويكرد صدر انقلاب شد. و سوءتدبيرها و حتي سوءاستفاده‌هاي بخشي از روحانيون حاكم يا منتسبين آنها و شيطنت بدخواهان تا آنجا اثر گذاشت كه توهين و تحقير معممين فارغ از نسبت آنها با قدرت، بخشي از شعائر سياسي تغيير طلبان و عدم حضور نامزد روحاني در فهرست انتخاباتي نشانه روشنفكري تلقي شده است! نه آن افراط و نه اين تفريط كه هر دو نشانه جهل است. به هر حال به‌رغم حضور موثر روحانيون در مناصب حكومتي از اين حضور مفهوم حكومت طبقه روحاني استنباط نمي‌شود. ضمن اينكه بناي بنيانگذار اين بود كه در صورت تحقق اهداف انقلاب توسط افراد ديگر، روحانيون نقش ديگري داشته باشند چنانكه در پاسخ خبرنگاران در پاريس درباره حكومت اسلامي و نقش روحانيون در حكومت، بارها اعلام كردند: «روحانيون در حكومت آينده، نقش ارشاد و هدايت دولت را دارا هستند.» (صحيفه نور، ج 4، ص 180) حدود يك‌سال پس از پيروزي انقلاب اسلامي، در پاسخ به پرسش مشابه مي‌فرمايد: «اينكه شما سوال كرديد آيا روحاني مي‌خواهد به دولت منضم بشود يا چي؟ نه، نمي‌خواهد دولت باشد، اما خارج از دولت نيست. نه دولت است، نه خارج از دولت. 
دولت نيست؛ يعني نمي‌خواهد برود در كاخ نخست وزيري بنشيند و كارهاي نخست وزيري را بكند. غير دولت نيست، براي اينكه نخست وزير اگر پايش را كنار بگذارد، اين جلويش را مي‌گيرد، مي‌تواند بگيرد، بنابر اين، نقش دارد و نقش ندارد.» (صحيفه نور، ج 11، ص 134) اما تحولات بعدي، ضرورت حضور فعال‌تر روحانيون را در بخش‌هاي مختلف حكومت نشان داد. امام در بيان علت حضور روحانيون در مناصب حكومتي فرمود: «ما تجربه كرديم و ديديم اشخاصي كه در راس واقع شدند و از روحانيون نبودند، در عين حالي كه بعضي‌شان هم متدين بودند، از باب اينكه آن راهي كه ما مي‌خواهيم برويم...با سليقه آنها موافق نبود...ما آن روز خيال مي‌كرديم كه در اين قشرهاي تحصيلكرده و متدين و صاحب افكار، افرادي هستند كه بتوانند اين مملكت را به آن جوري كه خدا مي‌خواهد، ببرند؛ آن‌طور اداره كنند. وقتي ديديم كه نه، ما اشتباه كرديم.» (صحيفه نور، ج 16، ص 211) 
به نظر مي‌رسد حضور روحانيون در مسووليت‌هاي حكومتي از ديدگاه امام بيشتر جنبه ارشادي و انجام وظيفه ترويج دين و جلوگيري از انحراف نظام داشته و با شناختي كه از روحيه تحول‌خواهي امام وجود دارد، اگر اين حضور موجب نقض غرض شود بايد حكم ديگري بر اساس مبناي ايشان صادر شود. (برداشت  از بيان امام در صحيفه  امام ، ج ۱۶) 
از سوي ديگر امام‌ در تبيين جايگاه و خدمات روحانيت (منشور روحانيت) از همه روحانيان دفاع نمي‌كند، بلكه معتقد است روحانيان وابسته و تحجرگرا هم كم نيستند و در حوزه‌هاي علميه هستند افرادي كه با قيافه مقدس‌مآبي تيشه به ريشه دين و انقلاب مي‌زنند. ايشان با اشاره به خطر تحجرگرايان در حوزه‌هاي علميه آنان را مروج اسلام امريكايي و دشمن رسول‌الله‌ (ص) معرفي كرده و به طلاب توصيه مي‌كند كه لحظه‌اي از فكر اين مارهاي خوش خط و خال كوتاهي نكنند. ايشان تاكيد مي‌كند تهمت وابستگي و بي‌ديني را تنها بيگانگان به روحانيت نزده‌اند، بلكه ضربات روحانيتِ ناآگاه و آگاهِ وابسته، به ‌مراتب كاري‌تر از ديگران بوده است و با اشاره به خون دل‌هايي كه خود از اين دسته متحجر خورده و هرگز از فشارها و سختي‌هاي ديگران نخورده، يادآور شده است در آغاز مبارزات اسلامي عده‌اي مقدس‌نماي واپسگرا با اين توجيه كه محمدرضا پهلوي شيعه است، با مبارزه با رژيم پهلوي مخالف بودند و همه ‌چيز را حرام مي‌دانستند و به عنوان نمونه ياد گرفتن زبان خارجي كفر و فلسفه و عرفان، گناه و شرك به ‌شمار مي‌رفت و هيچ ‌كس قدرت اين را نداشت كه در برابر آنان بايستد و نتيجه مي‌گيرد كه بدون ترديد اگر همين روند ادامه مي‌يافت، وضع روحانيت و حوزه‌ها، وضع كليساهاي قرون وسطا  مي‌شد.