از کاتالیزور وفاق تا جنگ اصولگرایان و اصلاحطلبان
[ شهروند] موضوعات ریز و درشتی دیروز مطرح بود، اما مهمترینشان مربوط میشد به اینکه چگونه جناحهای سیاسی میتوانند از لجاجت با هم دست بردارند و یک گوشه کار را بگیرند. بر همین اساس، عملیسازی شعار وفاق و کشف مصداقهای آن یکی از راهکارهای ارائه شده بوده و جلوگیری از ابراز سخنان بیهوده و تفرقهافکنانه در رسانهها میتواند مقوم این ایده باشد؛ ایدهای که منجر به فضای آرام و مناسب برای همهچیز خواهد شد؛ از FATF گرفته تا مذاکره با اروپا و آمریکا....
جنگ بین اصولگرایان و اصلاحطلبان در این شرایط مشکوک بهنظر میرسد
وفاق میتوند شکل بگیرد، اما دعواهای سیاسی ادامهدار سد راه آن است. روزنامه جمهوری اسلامی در همین رابطه نوشت: شرایط پیرامونی کشورمان از چهار طرف بهویژه شرق و غرب و شمال اکنون بهگونهایست که فقط با هوشیاری مسئولین و انسجام ملی میتوانیم تهدیدهای ناشی از آن را خنثی کنیم.
ابراز نگرانی از اوضاع داخلی کشور و بعضی رفتارهای فعالان سیاسی و تصمیمسازان جاخوش کرده در پستوهای قدرت، اگر منجر به غفلت از موضوعات اساسی و تهدیدها و خطرها نشود، خوبست و باید از آن استقال هم کرد.
متأسفانه آنچه این روزها مشاهده میشود آنچنان رنگ و بوی سیاسی و نشانههائی از جنگ قدرت دارد که با هیچ توجیهی نمیتوان نگاه خوشبینانه به آن داشت و آن را نوعی تلاش برای غافل ساختن مسئولین از موضوعات اساسی و تهدیدها و خطرهائی که از هر طرف در کمین کشور هستند ندانست.
مروری بر سر خط خبرهای منطقه تا آنجا که به منافع ملی ما مربوط میشود، به روشنی نشان میدهد کشور ما با تهدیدهای بالقوه زیادی از جهات مختلف مواجه است. در مرزهای غربی، رئیسجمهور ترکیه سرمست از باده پیروزی ظاهری در سوریه با صراحت میگوید: همسایگان ترکیه باید تحولات منطقه را «ترکیه محور» ببینند!
یک قدم آنطرفتر در دمشق، جولانی سرکرده تروریستهای تکفیری مستقر در سوریه برخلاف ادعاها و وعدههای روزها و هفتههای اول سلطهاش بر این کشور، حالا میگوید انتخابات را ۴ سال به تعویق انداخته است.
التهابات در سوریه، لبنان، فلسطین، جنگ در یمن، مسابقه سران و شیوخ عرب برای مصافحه با جولانی که در حال سرعت گرفتن است، روسیه سفارت خود در دمشق را فعالتر کرده، جنگ مرزی پاکستان با طالبان افغانستان شدت گرفته، حکومت خودخوانده طالبان آب رودخانه هریرود را هم به روی ایران بسته، عناصر داعشی نفوذیافته از افغانستان به داخل کشورمان درصدد ایجاد موج جدیدی برآمدهاند، وزیر خارجه گروه تروریستی تکفیری طالبان که افغانستان را تحت سلطه خود دارد با وزیر خارجه جولانی که او هم سالها عضو گروههای تروریستی تکفیری بوده تماس گرفته و اعلام همبستگی کرده، شرق کشور در اثر ورود بیمهار داعشیهای طالبانی که یادآور توطئه محمود افغان است، در معرض التهاب است و وعده اخراج اتباع غیرمجاز افغانی اعم از ۱۰۰ میلیون تومانیها و غیرآنها بدون آنکه عملی شود به فراموشی سپرده شده است و آنان در سرتاسر کشور جولان میدهند و مشاغل حساس اقتصادی را در دست دارند و بهشدت مشغول زاد و ولد هستند و بهزودی بزرگترین اقلیت کشور را تشکیل خواهند داد.
با وجود اینهمه تهدید، آیا استمرار جنگ قدرت میان اصولگرا و اصلاحطلب و دامن زدن به مسائل فرعی، مشکوک بهنظر نمیرسد؟
با صراحت و تأکید اعلام میکنیم شرایط پیرامونی کشورمان از چهار طرف بهویژه شرق و غرب و شمال اکنون بهگونهایست که فقط با هوشیاری مسئولین و انسجام ملی میتوانیم تهدیدهای ناشی از آن را خنثی کنیم. راه عبور از گردنه پرپیچ و خمی که در این مقطع با آن مواجه هستیم، فقط برخورداری حکمرانی از پشتوانه مردمی است.
پشتوانه مردمی را تنها از طریق اصل قرار دادن مردم با رعایت حقوق آنان در تمام زمینههای مادی و معنوی میتوان تأمین کرد. پرهیز جناحها و احزاب و گروهها از منازعات در مرحله بعدی، اصلی است که جامعه امروز ما بهشدت نیازمند آنست. با کنار همدیگر قرار گرفتن این دو اصل است که وحدت و انسجام کامل در جامعه محقق خواهد شد و کشور به راحتی از گردنههای پرپیچ و خم عبور خواهد کرد. ملت ایران همواره این آمادگی را داشته و اکنون نیز دارد. آنچه مهم است اینست که مسئولان به اصل رعایت حقوق مردم و جناحها و احزاب به اصل پرهیز از جنگ قدرت پایبندی عملی نشان دهند.
آیا شعار وفاق توانسته به ایده روشن تبدیل شود؟
از سوی دیگر، با نگاهی جدیتر، روزنامه اصولگرای خراسان در یادداشتی با عنوان «سردرگمی در معناشناسی از وفاق» به بررسی شعار یا کلیدواژه اصلی دولت چهاردهم یعنی «وفاق ملی» پرداخته است.
این روزنامه در این زمینه نوشت: در وضعیت کنونی دولت چهاردهم، شاهد نقص اساسی در موجودیت ایدهای جامع و منسجم هستیم. اساساً، دولت فاقد یک ایده مرکزی مشخص است که بتواند جهتگیریهای اساسی و استراتژیک دولت را با توجه به آن شکل دهد.
این فقدان ایده، تنها به نبود یک دیدگاه روشن محدود نمیشود، بلکه در حقیقت به نوعی فقدان هویت در معنای عملی و کارکردی خود نیز اشاره دارد.
وفاق بهعنوان شعار مرکزی دولت به یک شعار غیرعملی تبدیل شده است، نه به یک ایده یا مفهوم استراتژیک. وفاق بهخودی خود به هیچوجه نمیتواند محتوای معناداری داشته باشد، مگر آنکه در چارچوب یک ایده و استراتژی مشخص دولت، نقشی معنادار ایفا کند.
در واقع، تا زمانی که ایدهای بنیادین در ساختار تصمیمگیری دولت نهادینه نشده باشد، هیچ وفاقی نیز بهعنوان یک اصل راهبردی نمیتواند به درستی ظهور پیدا کند.
اگر بخواهیم به این مسئله از منظر نظری نزدیک شویم، باید پرسید: وفاق در دولت براساس چه اصول و مبانیای قرار است تحقق یابد؟ آیا هماکنون، وفاق یک مفهوم ذهنی و انتزاعی است که برای جلب توجه عمومی بهکار گرفته میشود یا اساساً دولت در تلاش است تا همه را حول یک ایده واحد متحد کند؟
در واقع، وفاق بهعنوان یک «کاتالیزور» تنها درصورتی میتواند کارکردی اساسی و مؤثر داشته باشد که دولت، پیش از هرچیز، ایدهای روشن و قابل درک برای هدایت جامعه و تحقق اهداف کلان کشور داشته باشد. اینکه رئیسجمهور روز گذشته گفت: «کشور ما برای رسیدن به چشمانداز مورد نظر رهبر انقلاب به وحدت و وفاق نیاز دارد و بدون یک رهبری واحد، بدون امت واحد و بدون سیاست و چشمانداز روشن جامعه نمیتواند به وحدت برسد.» باز هم خلأ ایده مرکزی دولت را پر نمیکند.
اینک آخرالزمان؟
جدای از مباحث جناحها، برخی اظهارنظرات غیرسیاسی هم این روزها مزید بر اختلافات شده است. هممیهن نوشت: سقوط بشار اسد در کمتر از چند هفته آن هم توسط ابومحمدالجولانی، رهبر تحریرالشام در بُعد زمانی و مکانیاش شگفتآور بود؛ کمتر کسی باور میکرد دمشق به این سرعت و در بحبوحه جنگهای اسرائیل با غزه و لبنان آبستن چنین رخدادی باشد؛ همین شرایط هم موجب شد که اگرچه سقوط حکومت بشار اسد سوژه مهمی برای حوزه بینالملل بوده اما زوایای دیگری را هم برای جوامع مختلف که پیگیر و درگیر حوادث خاورمیانه هستند، داشته باشد تا از پس این اتفاق و گستره جنگهای منطقه برخی گروههای مذهبی در جوامع مختلف از مسلمانان، مسیحیان و یهودیان گرفته تا سایر ادیان غیرابراهیمی معتقد به موعود مدعی آخرالزمان بشوند.
مثلاً از یک سو براساس پیشگوییهای یهودیان، سقوط حاکم دمشق نشانی از نشانههای ظهور منجی اسرائیل و از سوی دیگر هم گروههایی با ادعای جمعآوری ارتشی برای مهدی موعود مسلمانان(اهل سنت و شیعه) به عضوگیری مشغول شدهاند. در میانه این اتفاقات برخی چهرههای سیاسی کشور ما هم در حال دمیدن بر آتش این ادعاها هستند. دو نمونه آن، علیرضا پناهیان و علیاکبر رائفیپور هستند که اخیراً و پس از اتفاقات دمشق خبر از آخرالزمان میدهند و سخنرانیهایی در این زمینه ایراد کردهاند؛ موضوعی که در تاریخ بشری مشابه آن کم نبوده است و چه بسیار مردمی که با چنین نگاهی و متاثر از چنین اظهارنظراتی دست به فعالیتها و اعمالی زدند که نهتنها بهخود بلکه به تاریخ و اجتماع نیز آسیب زدهاند؛ مسئلهای که هشدار به ترویج و تبلیغ آن از سوی دغدغهمندان عرصه اجتماع و سیاست و چهرههای مذهبی در ادوار مختلف بسیار صورت گرفته اما بهنظر میرسد کسی بهدنبال بازداشتن افراد از طرح چنین موضوعی نیست که در هر بزنگاه آشفتگی جهانی آخرالزمانیها باردیگر از قرارگرفتن در عصر «آخرالزمان» سخن میگویند.
مثلاً همین اواخر علیرضا پناهیان در اظهاراتی با اشاره به حوادث اخیر در سوریه گفت:«حوادث الان به پدیده سفیانی خیلی میخورد، عجیبترین قسمتش این است که یک عده طرفدار بنیامیه در منطقه پیدا شده است. ما هرچیزی را حدس میزدیم جز این یک مورد که جریانی به نام جریانات طرفدار بنیامیه و بنیسفیان [پیدا شود] و در منطقه آخرالزمان راه بیفتد. اگر پدیدهای مانند ابوسفیانی بخواهد در منطقه ظهور کند و درگیریها را در منطقه شکل بدهد، این پدیده نمیتواند بدون مقدمه باشد. یعنی مردم سوریه دارند زندگیشان را میکنند بعد صبح رفته ماست بخرد، کره و نان بخرد، میگویند دیدید از آن شهر پایین سفیانی دارد حرکت میکند، اینگونه نگاه کردن به علائم ظهور خندهدار است.
بعضیها این حوادث را میبینند میگویند هیچ ربطی به ظهور ندارد ولی هر زمانی سفیانی بخواهد ظهور کند مقدمات شبیه به این خواهد داشت. ما از آقای بهجت با واسطه شنیدیم که چشمتان به یمن باشد برای علائم ظهور. اگر بخواهد یک پرچمی حرکت کند باید مقدماتی فراهم باشد.» وی در ادامه افزود: «در ایام تکفیریها و داعش حدس زده میشد که اینها مقدمه سفیانی هستند اما هنوز یک قطعه پازل خیلی مهم مفقود بود؛ آنهم نقش ترکیه بود.
ما مینشستیم در روایات بررسی میکردیم میگفتیم پس ترکیه کو؟ میگفتند یک حمایتهایی از داعش میکند. میگفتیم نه باید طبق روایات نقشش پررنگتر باشد. در این حادثه اخیر نقش ترکیه هم پررنگ بود. دیگر چه میخواهید. در آنجا نوشته ترکان چگونه میآیند و نقش ایفا میکنند.» همچنین علیاکبر رائفیپور سقوط بشار اسد در سوریه را از نشانههای آخرالزمان خوانده و در این زمینه گفته است:«قرار بود که اسد قبل از شروع جنگ در غزه و لبنان نابود شود اما زلزله ادلب مانع آن شد. بعد از آن جنگ زلزلهای در سوریه رخ میدهد که 100هزار نفر کشته میشوند. در آن زمان ابقع ظهور میکند تا حکومت را از اصهب بگیرد. سفیانی نیز از سمت درعا بیرون میآید و بر سوریه تسلط پیدا میکند. این اتفاقات یکسال پیش از ظهور امام زمان است.»
کیهان دزد را به لیلاز معرفی کرد!
اما دیروز در این صفحه نقل قولی داشتیم از سعید لیلاز که کیهان جوابی برای آن منتشر کرده است. روزنامه کیهان در اخبار ویژه خود در گزارشی با عنوان «یادش رفت که ارز نیمایی هم یادگاری دولت روحانی است!» به اظهارنظرهای اخیر سعید لیلاز، فعال سیاسی اصلاحطلب، در حاشیه جلسه هماندیشی با عبدالناصر همتی، وزیر اقتصاد، پرداخته است.
این روزنامه در این گزارش آورده است: سعید لیلاز، در حاشیه جلسه هماندیشی با عبدالناصر همتی وزیر اقتصاد با بیان اینکه «اینهائی که سروصدایشان بلند شده، رانتشان حذف شده است» گفته: «فقط دزدها از حذف ارز نیمایی ناراحت میشوند.»
روزنامه کیهان نوشته: «اولاً ارز چندنرخی محصول دولت مورد حمایت کارگزاران و دیگر اصلاحطلبان (دولت روحانی) است و آقای لیلاز چند سال دیر متوجه رانت ارزی شده است!... همچنین باید یادآور شد، «ارز نیمایی» (نظام یکپارچه معاملات ارزی)، بهمنظور مقابله با نوسانات شدید ارزی و تأمین نیازهای وارداتی، در تاریخ ۲۸ بهمن ۱۳۹۶ بهصورت آزمایشی و سپس در ۳ اردیبهشت ۱۳۹۷ رسماً راهاندازی شد و یادگاری دولت روحانی است. با این وصف باید به آقای لیلاز گفت که شما با کاربرد کلمه دزد و رانتخوران ارزی در واقع دولت روحانی را متهم میکنید.»
این روزنامه اصولگرا ادامه داد: «ثانیاً برخلاف ادعا و طبق آمار رسمی موجود، بالاترین نرخ تورم مربوط به سالهای ۱۳۹۷- ۱۴۰۰ (سه سال پایانی دولت روحانی) است و نه سال ۱۴۰۱.
ثالثاً راه مقابله با سوءاستفادههای ارزی، وادار کردن دریافتکنندگان ارز و تسهیلات به پاسخگویی در سازوکارهای شفاف واگذاری و برگرداندن منابع ارزی است و نه گرانکردن ارز و مجازات دستهجمعی مردم بهخاطر مثلاً چندصد نفر دریافتکننده تسهیلات ارزی! ضمن اینکه تامین کسری بودجه از مسیر گرانکردن ارز (اعتراف لیلاز) از بدترین راههای تامین کسری و در واقع جبران آن از مسیر تورمفروشی به مردم است. این هم البته یک اعتراف است مبنی بر اینکه دولت میخواهد کسری خود را تامین کند و نه اینکه با رانت مبارزه کند.»
این روزنامه افزود: «رابعاً با وجود انکار آقای لیلاز، ارز پس از حذف نرخ نیمایی حدود ۱۵ هزار تومان افزایش قیمت داشته که طبعاً در واردات مربوط به تولیدکنندگان و سپس در سفره مصرفکننده تأثیر خود را نشان میدهد و بنابراین انکار تورم حاصله و ادعای ثبات اقتصادی واقعیت ندارد.»
برجام؛ نقطه شروع مذاکره ایران و آمریکا؟
بد نیست نیمنگاهی هم به آینده مذاکرات داشته باشیم. یک تحلیلگر دیپلماسی میگوید: برجام نمونه پیروزی دیپلماسی است، هر چند که برخی معتقدند که اجرای آن بهطور کامل محقق نشد، اما پولهایی که طی مراحل مختلف به واسطه این توافق به کشور وارد شدند، نشاندهنده جنبههای مثبت این توافق بود.
حسن بهشتیپور به روزنامه اعتماد گفت: مذاکره و گفتوگو میتواند بسیاری از گرهها را باز کند و راههای تازهای را پیش روی طرفین قرار دهد که شاید پیش از این تصور نمیشد. با اینهمه هر گفتوگویی از جایی شروع میشود که پیش از آن توافقاتی صورت گرفته است.
بهشتی گفت: در توافق هستهای برجام، موضوعات مورد توافقی وجود دارد که میتواند مبنای خوبی برای مذاکرات آینده باشد. هر چند ایران و آمریکا انتقاداتی به این توافق دارند، اما موارد اشتراکی زیادی نیز وجود دارد که میتوان به سمت آنها حرکت کرد و درنهایت به حل مشکلات پرداخت.
وی گفت: یکی از مهمترین مواردی که از منظر دو طرف بااهمیت است مسئله عدماشاعه سلاح هستهای است. نقطه مشترک دوم این است که ایران و طرف مقابل هر دو به این جمعبندی رسیدهاند که میتوانند به جای نزاع، موضوعات را از طریق گفتوگو و دیپلماسی حل کنند.
این کارشناس تأکید کرد: برجام نمونه پیروزی دیپلماسی است، هر چند که برخی معتقدند که اجرای آن بهطور کامل محقق نشد، اما پولهایی که طی مراحل مختلف به واسطه این توافق به کشور وارد شدند، نشاندهنده جنبههای مثبت این توافق بود. با این حال، اختلافنظرهایی میان دو طرف وجود دارد؛ بهعنوان مثال، غرب غنیسازی اورانیوم را تهدیدی علیه خود میداند. با اینهمه با تکیه بر اشتراکها میتوان به نتیجه دست یافت.
منطق موافقان و مخالفان FATF
دست آخر هم برویم سراغ سخنگوی دولت که دیروز در نشست خبری خود از طرح دوباره موضوع FATF در مجمع تشخیص مصلحت نظام به دستور رهبری و با نظر سران قوا خبر داد. در واقع دولت چهاردهم پس از روی کار آمدن بهدنبال راهکارهای قانونی برای پیوستن ایران به FATF است؛ در این میان موافقان و مخالفان این نظریه نکاتی را درباره پیوستن به FATF مطرح میکنند که در این اینفوگرافیک بررسی شده است.