تحليل اجتماعي حادثه فرودگاه

اغلب ترجيح مي‌دهم كه درباره مسائل اجتماعي بنويسم. ولي مسائل سياسي چنان مهم و سرنوشت‌ساز شده است كه گريزي از پرداختن به آنها نيست. اكنون دو خبر مهم در روزهاي گذشته پيش آمده كه فرصتي مناسب را براي طرح مسائل اجتماعي فراهم كرده است، هر چند در نهايت نتايج آنها نيز سياسي است. اولين خبر مربوط به گروگان گرفته شدن يك خانواده ۹ نفره در منزل خودشان به وسيله دو مرد و يك زن براي مدت ۲۹ ماه و ديگري انتشار فيلمي از يك خانم در فرودگاه كه عمامه يك روحاني را برداشته و به عنوان شال روي سر خود مي‌اندازد. درباره حادثه اول مهم‌ترين چيزي كه مي‌توان گفت اين است كه چگونه چنين اتفاقي مي‌تواند رخ دهد؟ و چرا اكنون پس از گذشت ۶ ماه خبر آن منتشر مي‌شود؟‌گر چه قصد ندارم كه بگويم كه اجزاي خبر رسمي نادرست و خلاف واقع است، ولي پذيرفتن اين خبر با اين حد از توضيحات، نمي‌تواند معقول باشد و عقل سليم آن را نمي‌پذيرد. اگر درست باشد، با جامعه‌اي به‌شدت ضعيف و ناتوان و منفعل مواجه هستيم كه چنين اتفاق بسيار عجيبي در آن رخ مي‌دهد. چرا اين خبر پذيرفتني نيست؟ به اين دليل ساده كه نظام اطلاع‌رساني مستقلي نداريم كه در اين باره خبررساني كنند. اطلاع‌رساني مقامات رسمي‌ گرچه محترم است ولي از نظر مخاطبان تنها هنگامي پذيرفتني است كه با گزارش‌هاي معتبر همراه شود. گزارش‌هايي كه از سوي روزنامه‌نگاران مستقل تهيه و توليد شود و تمام جوانب واقعه را بكاود و همه پرسش‌هاي ممكن را پاسخ دهد. چون چنين گزارش‌هايي در دسترس نيست، تا اطلاع ثانوي از پذيرش روايت رسمي بايد معذور بود. زيرا روايت رسمي و اجزاي آن با ابهامات فراواني مواجه است. 
ابهاماتي كه براي رفع هر كدام بايد توضيحات و تحليل‌هاي مفصلي ارائه كرد و اگر اين روايت درست باشد، بايد نتيجه بگيريم كه با يك وضعيت ناهنجار و نابسامان شديد اجتماعي و اداري مواجه هستيم كه براي‌مان قابل تصور نبوده است. فقدان رسانه معتبر و مستقل و دسترسي آزاد به اطلاعات موجب بحران‌هاي عميق شده  است.
ولي اتفاق دوم آشكارتر و تا حدودي ابعاد آن روشن‌تر است. ابتدا يك فيلم از نحوه برخورد يك خانم با فرد روحاني را مي‌بينيم، فيلمي كه شهروندان گرفته‌اند. ولي فيلم رسمي از دوربين ثابت فرودگاه نشان مي‌دهد كه اين خانم قبل از اين مرحله روسري داشته، و با شوهرش دعوا كرده و يك سيلي سختي هم خورده، كنار آن فرد روحاني نشسته و آقاي روحاني بدون هيچ گفت‌وگويي آنجا را ترك كرده و رفته است و در ادامه با وجود پرش فيلم ديده مي‌شود كه  اين خانم عمامه را برداشته و روي سر خود  انداخته  است.
روايت اوليه دنبال طرح مساله حجاب و پوشش زنان بود ولي فيلم كامل نشان مي‌دهد كه حداقل اين مساله وجود ندارد يا در فيلم چنين چيزي ديده نمي‌شود. نكته ديگر اينكه ظاهرا آقاي روحاني به كلي خارج از ماجرا است. پس علت رفتار اين خانم چيست؟ گفته مي‌شود مشكلات روحي و رواني داشته است. فرض كنيم كه اين‌گونه بوده، پس چرا عمامه آن روحاني را برداشته است؟ چرا روسري و شال خودش را نگذاشته است؟ يا چرا روسري يك نفر ديگر را برنداشته؟ يا اصلا چرا مي‌خواسته چيزي را روي سر  خود  بيندازد؟
جالب‌ترين بخش ماجرا اين است كه آقاي روحاني كاملا ساكت بود و بدون هيچ واكنشي از كنار آن خانم رفت، بعد هم كه عمامه او را برداشت، حتي كوشش نكرد آن را بگيرد. برخورد مردم يا افكار عمومي و حتي نظام اطلاع‌رساني رسمي نيز جالب است. براي نفي روايت غيررسمي، فيلم رويداد (البته نه خيلي كامل) را پخش كردند تا ثابت كنند آقاي روحاني هيچ نقشي در اين ماجرا نداشته است. چرا فوري به صلح و سازش و عدم شكايت منتهي مي‌شود؟ حداقل بخشي از اقدامات آن خانم جزو جرايم عمومي است، اگر هم دچار پريشاني رواني بوده، اين را بايد دادگاه تشخيص بدهد، چگونه همه‌چيز به يك باره حل شد؟


روايت غير رسمي اوليه از يك نظر قابل انتظارتر بود. اينكه مساله حجاب بوده و احتمالا مربوط به آن فرود روحاني است، ولي روايت رسمي كه فيلم نشان مي‌دهد و مقرون به صحت است، ابعاد مهم‌تري از واقعيت اجتماعي در ايران و جايگاه روحانيت را نشان مي‌دهد. وجود مشكل رواني يا عصبانيت آن خانم يا شوهرش يك مساله است، به ويژه اينكه در محيط فرودگاه و به‌شكل عجيبي با شوهرش دعوا كرده و حتي سيلي مي‌خورد كه نشان مي‌دهد مشكل جدي بوده ولي نحوه بروز آن عليه يك روحاني بحث ديگر و مهمي است كه بايد پاسخي به اين مورد داشت. اين وضعيت حال و آينده قشري است كه يك زمان در خط اول تظاهرات بودند. همان اندازه كه متمايز بودن آنان در انقلاب نقطه قوت آن حركت سياسي بود، اكنون كه وضعيت متفاوت و معكوس شده، به نقطه ضعف آنان تبديل شده است و به نحو ديگري ديده مي‌شوند. نحوه واكنش آقاي روحاني نيز  بسيار  جالب  است.
چه آن را اخلاقي بدانيم و چه سياسي و از موضع ضعف، فرقي نمي‌كند؛ اين نحوه پاسخ دادن يا ندادن نشانه جايگاه سياسي و قدرت اجتماعي آنان در جامعه است. آنان به درستي مي‌دانند، ارزش‌هايي كه منتسب به آن هستند در فضاي عمومي با استقبال مواجه نمي‌شود و كم‌نفوذ است. اين رفتارها پاسخي اجتماعي است به سياست‌هاي رسمي از جمله گشت ارشاد. گشت ارشاد و نيز برخوردهايي كه همچنان ادامه دارد، بذرهايي است كه كاشته مي‌شود و در زماني كه تصور نمي‌كنند، ثمره آن را بايد درو كنند. يك لحظه فكر كنيد كه آن روحاني بر رفتار خودش مسلط نبود و برخورد مي‌كرد. احتمالا روايت رسمي مجبور مي‌شد خط ديگري را طي كند و پاي دست‌هاي خارجي به ميان آورده مي‌شد. آيا با اين حد از ضعف در مواجهه با مسائل مي‌توان سياست‌هاي مورد نظر رسمي از جمله مصوبه متوقف شده حجاب را اجرايي كرد؟ به آن نزديك هم نمي‌توان شد چه رسد به اينكه  اجرا  كرد  و  ادامه  داد.