علمی که این روز‌ها در خدمت ثروت است

علم بهتر است یا ثروت. سال‌ها این موضوع انشای بچه‌ها در مدرسه بود. بسیاری از ما در این‌باره نوشتیم؛ خصوصاً در مدح علم. اصلاً افت داشت اگر بنویسیم ثروت بهتر است. حتی اگر چنین چیزی را باور داشتیم و می‌نوشتیم معلم اخم‌هایش را در هم می‌کشید، یعنی چطور در مدرسه، در کانون علم و تحصیل، ثروت را بهتر می‌خوانیم، اما امروز همین کانون علم و تحصیل چنان در خدمت ثروت است که اگر کسی در مدح علم بگوید او را به سخره می‌گیرند. 
باوری که روزی اگر معدود دانش‌آموزانی داشتند از خجالت پنهانش می‌کردند، این روز‌ها اکثریت جامعه، رک و پوست‌کنده بیانش می‌کنند، آن هم با قیافه‌ای کاملاً حق به جانب. به گونه‌ای که اندک طرفداران علم که هنوز آن را ثروتی بالاتر از ثروت مادیات می‌دانند از خجالت مهر سکوت بر لب می‌زنند، چراکه هیچ حامی در جامعه ندارد. 
در ظاهر آقایان مسئول این‌گونه نگاهی ندارند، اما این فقط ظاهر ماجراست و باطن آن به گونه‌ای کاملاً متفاوت است، به طوری که این روز‌ها آنچه در خصوص تحصیلات با کیفیت دانش‌آموزان حرف اول و آخر را می‌زند، پول است و پول است و پول! به همین راحتی و البته کاملاً عیان، بی‌آنکه هیچ مانعی وجود داشته‌باشد. بحث تنها مدارس غیرانتفاعی نیست، بحث پولکی شدن آموزش است حتی در مدارس دولتی. 
پرواضح بود با این نوع نگاه اوضاع روز به روز بغرنج‌تر هم خواهد شد، به گونه‌ای که حالا عده‌ای از افراد متمول جامعه خوش ندارند فرزندانشان در کنار دیگران پشت میز و نیمکت مدرسه بنشینند و تحصیل کنند، آنها ترجیح می‌دهند فرزندشان در خانه و در مبل راحتی مدرسه لم داده و به صورت آنلاین آموزش ببیند، در نهایت تنها چند ساعت را صرف دادن امتحان پشت میز و نیمکت مدرسه کنند. پولش را می‌دهند! همین اندازه از خود متشکر؛ یعنی در واقع تعیین‌تکلیف برای آموزش و پرورش یک کشور، صرف داشتن پول بیشتر. 
بند را آب دادند، آقایان مسئولی که وظیفه اداره آموزش و پرورش یک کشور را داشتند، درست زمانی که برق پول چشمانشان را کور کرد و شیرینی طعم آن را زیر دندان خود حس کردند. زمانی که مجوز مدارس غیرانتفاعی را دادند که بیشتر شبیه به هتل‌های پنج ستاره است؛ به همان اندازه راحت و به همان اندازه گران. همان زمان باید می‌دانستند متمولان جامعه به این هم قناعت نخواهند کرد و هر روز سازی متفاوت را کوک خواهند کرد. حال با جامعه‌ای مواجه هستیم که آموزش آن ما را به یاد آموزش در دوران‌های بسیار دور می‌اندازد، درست زمانی که تحصیل مختص ثروتمندان بود و خانواده‌های درباری. امروز هم کار دارد به همان جا می‌کشد، چراکه با این اوصاف فرزندان افراد عادی جامعه هر اندازه که تلاش کنند نمی‌توانند در این نبرد ناعادلانه پیروزی هر چند اندک از آن خود کنند و این نتیجه حضور افرادی در رأس کار است که باور داشتند، ثروت بهتر از علم است، اما در ظاهر علم را بهتر از ثروت می‌خواندند. پرواضح است که این تفکر و رویه نادرستی که آقایان در پیش گرفتند چه ضربه مهلکی می‌تواند به پیکره یک جامعه و آموزش و پرورش آن بزند؛ ضربه‌ای که اگر امروز جلوی آن گرفته نشود، بدون شک نمی‌توان جبرانش کرد.