گمشده «ناتور دشت» را می‌شناسید؟

جوان آنلاین: «ناتور دشت»، عنوانی نام‌آشناست که این‌بار نه برای اشاره به رمان مشهور سلینجر که برای نام بردن از فیلمی با همین اسم در فجر ۴۳ از آن استفاده می‌شود و همین عنوان‌بندی کنجکاوی‌برانگیز است، اینکه این «ناتور دشت» ایرانی چه کم و کیفی دارد و در پی روایت چیست. 
«ناتور دشت»، دارای فیلمنامه‌ای قرص و محکم است و رومتن داستان که ناپدید شدن یک دختر بچه را به تصویر می‌کشد با زیرمتن آن که هر یک از شخصیت‌ها به دنبال گمشده‌ای در درون خود هستند منطبق است، تطبیقی که خارج از تعلیق در مواقعی آزاردهنده فیلم، جهان داستان را بدون هیچ جغرافیای خاص و دقیقی به جهان درونی مخاطب گره می‌زند. 
اما اگر از فیلم سینمایی «ناتور دشت» تازه‌ترین محصول سازمان سینمایی سوره بخواهید بدانید، فیلمنامه آن را سیدمحمدرضا خردمندان و حمید اکبری‌خامنه با الهام از یک حادثه واقعی که اخیراً در جامعه رخ داده، نوشته‌اند و خردمندان نیز کارگردانی آن را به عهده گرفته است. 
فیلمنامه استخوان‌دار است و رومتن داستان که ناپدید شدن یک دختربچه به اسم یسنا - براساس ماجرایی واقعی که در اردیبهشت‌ماه امسال رخ داد- را به تصویر می‌کشد با زیرمتن آن که هر یک از شخصیت‌ها به دنبال گمشده‌ای در درون خود هستند، منطبق است. 


تعلیق در جهان قصه و رفتار هر کدام از شخصیت‌ها عنصری است که مخاطب را تا سکانس‌های پایانی به دنبال خود می‌کشد، گرچه ابهام و گره‌ها یکی پس از دیگری که در دو‌سوم ابتدایی داستان ایجاد می‌شود، مدتی باعث سردرگمی مخاطب است، اما درست لحظه‌ای که مخاطب ممکن است عطای تماشای نیمه پایانی را به لقایش ببخشد، یکی‌یکی زخم‌های شخصیت‌ها، به‌ویژه «احمد پیران»، محیط‌بان بازنشسته و «آیهان» بر مخاطب معلوم می‌شود. 
نکته مهم در شخصیت‌پردازی «ناتور دشت»، مهندسی معکوس اطلاعات و تصمیم نهایی شخصیت‌ها، به‌ویژه احمد است و جذاب اینکه شخصیت‌ها در این داستان سفید و سیاه مطلق نبوده و چه احمد و چه آیهان خاکستری وجودشان را در لحظات مختلف به تصویر می‌کشند. 
اما پایان‌بندی، عدم دقت کافی به جزئیات در سکانس پر کردن قنات را می‌توان یکی از ایرادات فیلم قلمداد کرد که آن هم با اعمال تغییرات و یک پایان‌بندی شسته و رفته‌تر قابل اصلاح است و به‌طور کلی می‌توان بدون اغراق گفت فیلمنامه ناتور دشت صرف‌نظر از ایراد در جزئیات، یکی از کم‌خطاترین و قابل قبول‌ترین فیلمنامه‌هایی است که در این دوره از جشنواره براساس آن فیلمی ساخته و به نمایش گذاشته شده است. نکته‌ای که شاید ذائقه مخاطب عام که این روز‌ها با آثار کم‌کیفیت و پررنگ و لعاب دلخوشند را کمی تغییر داده و طعم تماشای فیلم با داستانی محکم و جهان قصه‌ای ملموس را بار‌دیگر به آنها بچشاند. 
اما «ناتور دشت» را فقط بار روایی داستان نیست که قابل پیگیری و تماشا می‌کند، بلکه فیلمبرداری و نورپردازی درخشان فیلم و رنگ‌های گرم آن و خرده‌کاه‌های پخش در هوا، قاب‌های واید چشم‌نواز از مزارع نیز در چشم‌نوازی و هویت بصری فیلم بسیار تأثیر‌گذار است. 
در عین حال نشان دادن هر کدام از شخصیت‌ها در پشت فنس و حصار و میله و استفاده از این ابزار‌ها برای نمایان کردن حصار فکری که هر کدام از شخصیت‌ها در جهان قصه با آن سروکار دارند نیز از نکات قابل تأمل این فیلم در نمای بصری است. 
نکته دیگر که ارکان روایت را ظریف و با ضریب خطای بسیار کمی از بیرون‌زدگی خاص به هم وصل می‌کند، موسیقی سوار بر داستان است. موسیقی روستاگونه که «حامد‌ثابت»، آهنگساز فیلم آن را منطبق با روایت، شخصیت‌ها و لحظه‌لحظه بار روایی و جغرافیای جهان داستان ارائه می‌دهد و در مدیریت این فیلم پرسروصدا یاری‌بخش است، به‌طوری‌که فیلم گاهی با همین موسیقی از تماشای صرف عملیات برای یافتن دختربچه گمشده نجات پیدا کرده و به داستان اصلی می‌پیوندد و نکته قابل توجه استفاده هوشمندانه آهنگساز از صدا‌های محیطی از فریاد زدن نام دخترک توسط مردان و زنان گرفته تا صدای وزش باد و پر زدن پرندگان کمیاب وحشی در آسمان پس از آزادی است. 
نکته دیگر در این فیلم سینمایی قابل توجه است، استفاده از المان‌های فیزیکی، به‌ویژه نمایش نقص است، هر کدام از شخصیت‌ها دارای نقصی ظاهری هستند. از زخم صورت بایرام و پای آسیب‌دیده مشهدجان تا پای زخمی اسب، اما از همه مهم‌تر روح زخمی احمد است که عذاب وجدانی عظیم او را رها نمی‌کند و تا تصمیم نهایی، کشمکش درونی آن را مخاطب عیان و جزء به جزء می‌بیند و روایت از یک خطی به روایتی لایه‌لایه تغییر جهت می‌دهد. 
اما این روایت به مدد نقش‌آفرینی بازیگران فیلم است که می‌تواند تمام و کمال به بار بنشیند، چیزی که ما در «ناتور دشت» با بازی «هادی حجازی‌فر» در نقش احمد پیران، محیط‌بان بازنشسته و «میرسعید مولویان» در نقش آیهان، شاهد آن هستیم. 
هر دوی این نقش‌ها خارج از لایه بیرونی پرهیاهویشان، لایه‌های درونی و روانشناختی خاص خود را دارند؛ احمد در درونش در حال مبارزه با خود است و از اشتباهاتش رنج می‌برد و در بیرون در پی جبران آن است، در حالی که همه او را امین، دوست داشتنی و فداکار می‌دانند، او خود چنین نظری ندارد و این در بازی حجازی‌فر کاملاً مشهود است. 
در مقابل «میرسعید مولویان» است که در نقش آیهان، یک معتاد تازه ترک کرده و از دنیا بریده که هیچکس جز احمد به او اعتماد ندارد، می‌درخشد. او هم با کشمکش‌های درونی خود درگیر است و آن را در نحوه ادای دیالوگ‌ها، اکت‌ها به خوبی نشان می‌دهد، اما در این میان نباید از بازیگر خردسال فیلم که ایفاگر نقش «یسنا» ست به سادگی عبور کرد که حقیقتاً بازی خوبی را از خود ارائه داده و مهم‌تر از آن اینکه از او خوب بازی گرفته‌اند.