روزنامه همدلی
1396/06/12
بیکارهای باسواد؛ از هر ۴ نفر جویای کار که ناکام میمانند ۳ نفر تحصیلات دانشگاهی دارند
این یک سونامی استسالانه یک میلیون نفر به تعداد بیکارهای کشور اضافه میشود؛ از این تعداد، حدود 800 هزار نفر فارغالتحصیل دانشگاه هستند
آساره کیانی: خبر یک جنبه کلی دارد؛ میتواند با عناوینی توصیف شود که ویرانیهای عظیم رودخانهای و گسلهای زمینی ژاپن در سال 2011 را در خاطر مجسم کند؛ ویرانههای به جای آمده از سونامی.
این سونامی اما از آنهایی نیست که کوهی از آب طغیان کند و اتومبیلها و خانهها را مثل اسباببازی با خودش ببرد؛ این سونامی میتواند روح را ویران کرده؛ در ایران اتفاق بیافتد و جوانانی را وادار کند به دروغ به خانوادههای خود بگویند که سر کار میروند اما آنها را تا شب(همانموقع که آدمهای خوششانس از سر کار برمیگردند) توی خیابانهای شهر بچرخاند.
شاید یکی از دلایلی که خجالت بیشتر جوانان را موجب میشود، وضعیت تحصیلیشان باشد؛ آنوقت است که در حین چرخیدن در خیابان، همه هزینههایی که خانواده با هزار امید و آرزو برای رفتن فرزند خود به دانشگاه صرف کرده، جلوی چشم شخص بیکار، رژه میرود؛ قبولی دانشگاه دولتی(روزانه و بدون پول) کار هرکسی نیست و هزار عامل روحی و استرسزا برای آن وجود دارد؛ از آن طرف دانشگاههای پولی و آسان همینطور از سر و کول شهر بالا میروند و حتی خود را به دورافتادهترین نقاط کشور هم رساندهاند تا افراد را آموزش بینصیب نگذارند.
در ایران، پیداکردن کار خوب یک خوششانسی بزرگ محسوب میشود؛ هم مایهای برای فروختن فخر و هم تضمینکننده آینده یک زندگی. برای بسیاری از دختران ایرانی این قضیهای کاملا ملموس است که اگر (برای نمونه)، کارمند بانک باشند؛ با صف طویلی از خواستگار مواجه خواهند شد.
اینوسط عدهای هم هستند که نه «بیکارند» و در سرشماریها جزو جمعیت بدشانس محسوب میشوند و نه به معنای واقعی شغل دارند؛ بسیاری از هنرمندان، نویسندگان و روزنامهنگاران جزو این قشر محسوب میشوند.
در ایران کارهایی هست که کار نیست اما کار هست؛ در ایران ارزش و اهمیت آدمها و هم آینده آنها با کارشان سنجیده میشود و بسیاری از کارها با واسطه و آشنا و فامیل رتق و فتق میشود؛ اینجا سرزمینی است که فرد بیکار میتواند مدارج عالی تحصیلی داشته و فرد شاغل هم اصلا مدرک تحصیلی نداشته
باشد.
اینجا ایران است و «از هر ۴ نفر جویای کار که ناکام میمانند ۳ نفر تحصیلات دانشگاهی دارند»؛ خبر این است؛ بسیار کلی است و میتوان آن را «سونامی بیکاری فارغ التحصیلان»، خطاب کرد.
گمشده در آمار و ارقام
شاید جوانهای بیکاری که تحصیلکردهاند و البته شرمسار از بیکاری، خودشان ندانند نرخشان، البته نرخ بیکاریشان 12 درصد است و در چند سال گذشته این نرخ بیشتر هم شده.
اقتصادیها(آنها که کارشناساند در امور اقتصادی) میگویند «بیکاری یکی از مهمترین معضلات اقتصادی و اجتماعی کشور است و در صورت نبود برنامهریزی اساسی در این خصوص در سالهای آینده به شرایط بحرانی و انباشت بیکاران، میرسیم.»
هم این بالابودن و هم بالابودنی که در مورد فارغالتخصیلان دانشگاهها به شکل خاص وجود دارد، کارشناسها را نگران کرده:
در زمانهای که در آن نفس میکشیم، سالانه یک میلیون نفر به تعداد بیکارهای کشور اضافه میشود؛ از این تعداد، حدود 800 هزار نفر فارغالتحصیلهای دانشگاههای مختلف هستند.» در حال حاضر ، تعداد شاغلان 22 میلیون نفر است و بر اساس اسناد بالادستی این رقم تا سال 1400 باید به 27 میلیون برسد و در واقع نرخ بیکاری باید تک رقمی شود. آمارهای رسمی می گویند 3 میلیون نفر بیکار داریم و آمارهای غیرسمی هم این رقم را 10میلیون اعلام میکنند.
آمار و ارقام همینطور اعلام میشوند و گاهی با توجه به محدودیتهای موجود برای اقشار آسیبپذیرتر، شکل تخصصیتری هم به خود میگیرند؛ ربیعی، وزیر کار همین چند روز پیش گفته «بیکاری زنان در20 سال پنج برابر شده است»؛ او بیکاری را یکی از مهمترین چالشهای بازار کار کشورمان دانسته و توضیح داده
«نرخ بیکاری زنان از 4 درصد در سال 1375 به حدود 20 درصد در سال 1395 افزایش یافته، ضمن آنکه این نرخ در بین زنان دانشآموخته، بسیار بالاتر و به بیش از 31 درصد رسیده است.»
وقتی هم که بحث بیکاری میشود، آسیبهای اجتماعی مثل اعتیاد و طلاق و... که تقریبا همه شهروندان نسبت به آن صاحبنظر شدهاند، در صف انتظار میایستند تا واگویه شوند؛ آن وقت این جملههای کلیشهای ممکن است از زبان هر مسئولی بیرون بیاید: « اعتیاد و بیکاری ریشه بسیاری از جرائم است...» و...
درد مشترک
جوانان ایرانی اما شاید به نرخها و تفاوت آن در دولتهای مختلف، اهمیت زیادی ندهند؛ شاید ندانند که خیلی از دهه شصتیها در آن دوره وارد بازار کار شدند و باید فکری به حالشان میشد که نشد. و اصلا برایشان مهم نباشد که در دوران خاتمی شاخصهای اقتصادی رو به بهبود بود؛ آنها تنها گذران خود را میبینند در پسزمینهای از تکرار سونامی.
بیکارهای دهههای پیش حالا دیگر جوان نیستند و هیچ نمیدانند اگر در زمان خود، شغلی با توجه به تحصیلات و علاقهمندیشان داشتند، حالا اوضاعشان چه شکلی بود؛ آنها تنها نیستند و درد مشترکشان را میبینند که در سیکلی معیوب دههها و نسلها را طی میکند و حالا جوانهای دهه هفتاد و بعدها هشتاد هستند که توی چرخه قرارگرفتهاند و دارند میدوند دنبال کار .
سایر اخبار این روزنامه
دوست داریم شکست را مدام تجربه کنیم
معاون امور زنان و خانواده ریاست جمهوری: زنان نمی دانند چگونه از حق خود دفاع کنند
وزیر امور خارجه تاکید کرد: چهار سال آینده، چهار سال گسترش روابط همهجانبه ایران با جهان است
بیکارهای باسواد؛ از هر ۴ نفر جویای کار که ناکام میمانند ۳ نفر تحصیلات دانشگاهی دارند
اسب استراتژی ایران با چه نقشه ای می تازد؟ حال ارزش افزوده در ایران خوب نیست
موافقان و مخالفان بخشنامه کاهش نرخ سود بانکی بررسی کردند بخشنامهای که درمان درد بانک ها نیست
آیا برگزاری مراسم حج زمینهساز کاهش تنشهای دو همسایه میشود؟ خانه خدا میانجی روابط تهران - ریاض
ولیالله شجاعپوریان تقدیر یا تقصیر؟!
فاجعه کشته شدن دانش آموزان هرمزگان، ضرورت بازنگری آیین نامه اردوهای آموزش و پرورش را صدچندان کرد
سلام سلام
سلام سلام
فاجعه کشته شدن دانش آموزان هرمزگان، ضرورت بازنگری آیین نامه اردوهای آموزش و پرورش را صدچندان کرد