روزنامه وطن امروز
1396/09/30
پاس موگرینی به ترامپ
محمد علومی: مسؤول سیاست خارجی اتحادیه اروپایی اخیرا اذهان را روی «نیمجمله معروف» در مقدمه توافق هستهای با ایران معطوف کرده است. «فدریکا موگرینی» بار دیگر روی پیوند برجام با موضوعات منطقهای تاکید کرده و توافق هستهای را به مثابه مقدمهای برای ورود به دغدغههای منطقهای اتحادیه اروپایی (در راستای مدیریت رفتار ایران در غرب آسیا) دانسته است. از سوی دیگر، فرمول رفتاری تروئیکای اروپایی و شخص موگرینی طی ماههای اخیر بویژه پس از سخنرانی جنجالی ترامپ درباره برجام بر مبنای «حفظ شاکله برجام در ازای تحدید قدرت منطقهای ایران» تعریف شده است. به عبارت بهتر، سران اروپایی، «برجام» را به عنوان یک «متغیر مستقل حقوقی» مورد رصد و تحلیل قرار نداده و آن را متغیری وابسته به رفتار منطقهای و بینالمللی ایران قلمداد میکنند. تاکید ویژه موگرینی بر گره زدن توافق هستهای با معادلات منطقه نیز در همین راستا قابل تحلیل است. در این باره نکاتی وجود دارد که نمیتوان بهسادگی از کنار آنها گذشت.1- دستگاه دیپلماسی و سیاست خارجی کشورمان در طول برگزاری سلسله مذاکرات هستهای میان ایران و اعضای 1+5، بازی اتحادیه اروپایی و بویژه تروئیکای اروپایی را با عینک متفاوتی نسبت به کاخ سفید مورد رصد و تحلیل قرار میداد. به عبارت بهتر، «تفکیک بازی اروپا از آمریکا» پیشفرض راهبردی نادرستی بود که بر مذاکرات هستهای با کشورمان نیز سایه انداخت. پس از امضای توافق هستهای در سال 2015 میلادی، مقامات اروپایی بارها سخن از کارآمدی برجام و حفظ توافق هستهای با ایران به میان آوردند. با این حال نمایندگان انگلیس، آلمان و فرانسه در جریان برگزاری سلسله نشستهای مشترک بررسی برجام طی 2 سال اخیر، هیچ یک از اقدامات ضدبرجامی کاخ سفید و کنگره را مصداق نقض توافق هستهای ندانستند. همچنین اعتراض نمایندگان کشورمان در قبال عدم عادیسازی روابط بانکی و اعتباری ایران با دیگر کشورهای دنیا (که یکی از اهداف اصلی توافق هستهای محسوب میشد) با بیتفاوتی 3 کشور اروپایی دخیل در انعقاد برجام مواجه شد.
2- شناسایی اتحادیه اروپایی به عنوان «بازیگر مستقل» در نظام بینالملل روی محاسبات تاکتیکی و فراتر از آن، محاسبات راهبردی کشورمان تاثیر سوء گذاشته است. این در حالی است که تروئیکای اروپایی چه در جریان برگزاری مذاکرات هستهای و چه در دوران پسابرجام، به عنوان «بازیگران مکمل ایالات متحده آمریکا» درصدد تکمیل پازل واشنگتن در قبال کشورمان بودهاند. مجادله دولت ترامپ و اتحادیه اروپایی بر سر برجام نیز در همین چارچوب قابل تحلیل است. آنچه منجر به نارضایتی سیاستمداران اروپایی از ترامپ شده است، «یکجانبهگرایی در مواجهه با برجام» است نه اصلاح( تغییر) برجام. تروئیکای اروپایی با آمریکا همزمان بر سر تحدید قدرت موشکی ایران، مواجهه با سیاستهای منطقهای ایران و بیتعهدی عملی نسبت به رفع تحریمهای اقتصادی ایران اتفاقنظر دارند. بنابراین، در اینجا نمیتوان از «منازعه ماهوی» واشنگتن و تروئیکای اروپایی بر سر برجام سخنی به میان آورد. در بعد شکلی و صوری، اتحادیه اروپایی طرفدار مهار سیاستهای موشکی و منطقهای ایران از طریق انعقاد توافقی ثانویه و جدید با کشورمان است. این در حالی است که ترامپ معتقد است این دغدغهها باید درون «متن برجام» دیده شود. در این میان، حتی برخی سیاستمداران اروپایی مانند بوریس جانسون، وزیر خارجه انگلیس در طرفداری آشکار از مواضع ترامپ، «اصلاح برجام» را موضوعی عادی قلمداد کرده و آن را مترادف با «نقض توافق هستهای» ندانستند.
3- طی هفتههای اخیر، مقامات فرانسوی و انگلیسی به صورت مستمر و برنامهریزی شده، سیاستهای منطقهای جمهوری اسلامی ایران را زیر سوال برده و خواستار تحدید توان و قدرت دفاعی و موشکی کشورمان شدهاند. پاس گل اخیر فدریکا موگرینی به ترامپ درباره گره زدن برجام به مسائل منطقهای نشان میدهد اتحادیه اروپایی بار دیگر در نقش «مکمل کاخ سفید» در صحنه تقابل با ایران ظاهر شده است. موگرینی و دیگر مقامات اروپایی اصرار دارند بار دیگر میز مذاکره با ایران را چیده و ضمن تحمیل 2 برجام منطقهای و موشکی به کشورمان، رضایت نسبی دونالد ترامپ، رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا را نیز از خود فراهم آورند. بدون شک طی روزها و هفتههای آتی، شاهد اعمال فشارهای بیشتر اتحادیه اروپایی بویژه 3 کشور فرانسه، انگلیس و آلمان درباره مذاکرات موشکی و منطقهای با جمهوری اسلامی ایران خواهیم بود.
4- دیگر زمان آن رسیده است تا پیشفرضها و ثوابت محاسباتی دستگاه دیپلماسی کشورمان در قبال اروپا تغییر کند. استمرار شناسایی تروئیکای اروپایی به عنوان بازیگران مستقل در نظام بینالملل، هزینههای سنگینی را متوجه حوزه سیاست خارجی کشورمان خواهد کرد. اگر چه برخی بازیگران اروپایی نسبت به بازی در زمین ایالات متحده آمریکا حس مطلوبی ندارند اما این «عدم مطلوبیت» نباید تحت عنوان «فاصلهگیری اروپا از آمریکا» تعبیر شود. از سوی دیگر، اصل همگرایی آمریکا و اروپا در عرصه سیاست خارجی بویژه همپوشانی کلی سیاستهای این دو در منطقه غرب آسیا همچنان به قوت خود باقی است. آنچه مسلم است اینکه تاریخ مصرف نگاه خوشبینانه دستگاه سیاست خارجی کشورمان به اتحادیه اروپایی دیگر پایان یافته است. در چنین شرایطی باید ضمن مرزبندی میان «اروپای ایدهآل» و «اروپای واقعی»، این دو مفهوم را با یکدیگر خلط نکنیم. متاسفانه در بسیاری از موارد، «اروپای ایدهآل» به مبنای محاسبه و تصمیمگیری ما در حوزه سیاست خارجی تبدیل شده است، حال آنکه تصور اروپای ایدهآل به معنای تصدیق آن نیست! اروپای ایدهآل به معنای اروپای مستقل از آمریکا و اروپای طرفدار صلح واقعی در منطقه و نظام بینالملل، اساسا شکل نگرفته و نشانهای از شکلگیری آن در آینده نزدیک نیز وجود ندارد.