روزنامه ابتکار
1396/10/16
محمدعلی وکیلی درس ها و عبرت های اتفاقات اخیر
تب تظاهرات اعتراضی مردم کمی فرو نشسته است و اکنون میتوان تا حدودی از درسها و عبرتهای این حوادث سخن گفت. درسهایی که اگر از آن عبرت نگیریم میتواند دفعات بعد فاجعه بیافریند.این حوادث نشان داد که گسلهای اجتماعی تا کجا تحریک شدهاند و آستانه تحمل مردم نیز چرخ گرانی و بیکاری و مشکلات معیشتی به نقطه صفر رسیده است. البته پیشتر، نشانههای فراوانی از این گسلها رو میشد. پدیدههای اجتماعی، چون قارچ در این دهه میروییدند و حکایت از عمق بحرانی میکردند که در زیر پوست شهر رخ داده است. اگر برای کسی آن زمان مشخص نبود، اکنون دیگر معلوم شده است که چه به روز این مردم آمده است. گذشته از عناصر نفوذی دشمن در اجتماعات برای انحراف در مسیر اعتراضات (که هر تجمعی در معرض این تهدید است)، بخشی از خشونت و یا به اصطلاح آشوبی که رخ داد، در واقع فعل طبیعی مردم خودمان بود و ربطی به تحریک و تحرکات دشمن نداشت. این رفتار بعضا غیرمنطقی، بیش از اینکه خبر از دشمنی دشمن بکند، حکایت از عصبانیت مردم خودمان میکرد. مردم به اصطلاح آمپر چسبانده بودند. در این چنین وضعیتهایی، این خشونتها قابل درک است. هرچند که چشمبسته هم میتوان گفت که حتما رژیمهایی چون آمریکا و آلسعود و صهیونیسم، هر کاری که از دستشان برآید میکنند تا از این اعتراضات، ماهی مراد را صید کنند. دشمنی آنان چیزی نیست که پنهان باشد. نه تنها با حکومت مستقر که با مردم ایران دشمنند. وگرنه کیست که نداند یکی از علل اصلی همین مشکلات معیشتی، تحریمها و موانعی است که اینان بانی آن هستند. چشمبسته میتوان گفت رسانههایی که آموزش ساخت بمب دستی میدهند و رسانههایی که با پمپاژ دروغ، ناجوانمردانه از عصبانیت مردم سوءاستفاده میکنند، اینان دشمن ایرانند. عمق دشمنی آنان را میتوان در تحریک مردم به سمت خشونت دید. خشونت یک قربانی بزرگ دارد، به نام مردم ایران. کوچکترین قربانی خشونت، حکومت مستقر است. این را تاریخ گواهی میدهد. لذا دو رفتار را در این تظاهرات باید از هم جدا ساخت. یکی اینکه مردم عصبانی بودند و این عصبانیت به طور طبیعی مقداری خشونت تولید میکند و دیگر اینکه کسانی که مردم را تحریک به خشونت میکردند. اولی را باید درمان کرد ولی دومی را میتوان سرکوب کرد. اولی یک فعل طبیعی است ولی دومی یک اقدام مهندسی شدهی براندازانه است. لذا نباید سهوا پارهای از مردم را عوامل دشمن خواند. باید دشمن را برجای خود نشاند نه مردم را. وقتی دشمن از عصبانیت مردم سوءاستفاده میکند، عقلا باید زمینه عصبانیت مردم را از بین بُرد نه ارتباط دشمن با مردم را. باید به سراغ ریشه رفت نه حواشی.
یکی از مشکلات ما در این مواقع این است که در کشور ما مرز اعتراض و آشوب مشخص نیست. به همین سبب به راحتی اعتراضات ما به آشوب میگراید. این امر چند علت دارد. اول اینکه به لحاظ ساختاری و قانونی، اعتراضات مدنی ریلگذاریِ مشخصی نشدهاند. هرچند در قانون این حق به رسمیت شناخته شده است اما این ظرفیت هنوز شکوفا نشده است و راهی مشخص برای استفاده از این حق وجود ندارد. همین نیز باعث شده است ما (چه در مقام معترض و چه در مقام مسئول)، تمرین اعتراض مدنی نکرده باشیم. به همین سبب همیشه در این مواقع دوغ و دوشاب به هم میآمیزند و غبارها برمیخیزند و مرزها مبهم میشوند و شناخت را مختل میکند. در چنین فضایی دامنه سوءتفاهم زیاد میشود، چندان که گاه از اساس مفاهمه شکل نمیگیرد و این وضعیت، خودبهخود، خشونتبار میشود! حتی وقتی به طور مثال پارهای از احزاب و شخصیتهای اصلاحطلب، ضمن به رسمیت شناختن حق معترضان در اعتراضات، آشوبها و دشمنیها را محکوم کردند، مورد سوءتعبیر بسیاری واقع شد. وقتی مرز اعتراض و آشوب مشخص نباشد همین میشود. سوءتفاهم محصول همین ابهامها است. حتی کسی که شیشه میشکند هرچند در این کار مجاز نیست اما برانداز هم نیست. او تنها عصبانی است و به این علت، مرتکب یک تخلف از قانون میشود. در این میان او گمان میکند مخاطبِ واژههای آشوبطلب، برانداز، ضدانقلاب، دشمن و... در بیانیهها است. این چنین، دامنه سوءتفاهم پهنتر میشود و لذا خشونت، باز بیشتر میشود.
اما در این آشفته بازار چه باید کرد؟
مشخص است که الگوهای گفتمانی مشکل دارد که نمیتوانیم این موانع زبانی را برطرف کنیم. اساسا عقلانیتِ حاکم بر رفتارِ ما، بحرانزا است. لذا نیازمند تجدیدنظر جدی در بسیاری از الگوها هستیم.
شیوه حکمرانی ما از بالا به پایین است. توازنی میان حقوق و تکالیف مردم و مسئولین برقرار نیست. قوانین، ضمانتی جدی برای حقوق مردم بهدست نمیدهند. به همین سبب، حکمرانی ما طولی است نه عرضی. با مردم از موضع برابر سخن نمیگوییم. یکی از نشانههای برابری در موضع، ادبیات برهانی و استدلالی است. برهان، شیوه اقناع در مراوداتِ برابرانه است. وقتی یک طرف خود را برتر نشاند دیگر ادبیاتش اقناعی نیست بلکه اجباری و تحکمی است. پارادایم حکمرانیِ ما، باید از حکمرانی طولی به حکمرانی افقی شیفت کند.
بخش دیگری از نابسامانیها محصولِ مدیریتِ غیریکپارچه است. ما باید از الگوی مدیریت چندپاره به مدیریت یکپارچه نیز کوچ کنیم. اولین قربانیِ چندسیاستی در مدیریت، بهرهوری است.
راه دیگر عبور از این فضا، تغییر در تلقی رایج از حفظ نظام است. برونفکنی و فرافکنی، فقط اذهانِ داییجان ناپلئونی را قانع میکند. تا خود را به پرسش نکشیم و مشکل را بر گردن خود ننهیم، توفیقی نمییابیم. ما باید به طور کلی پارادایم دفاع کلامی از نظام را کنار بگذاریم، و به پارادایم دفاع فلسفی و انتقادی روی آوریم. خودانتقادی، بهترین راه دفاع است. تنها در این پارادایم میتوان راهی به رفع و رفو و اصلاح خود جست. برای اینکار باید اجازه داد حوزه عمومی غنی از نظرات و انتقادات شود. الگوی انتقادی، کلید حیات در جهان پیچیدهی کنونی است. لذا باید گفتوگو در مجادلات داخلی به رسمیت شناخته شود.
تنها از دالان تغییر در رویکردها میتوان راهی به رهایی از وضعموجود جست.
پربازدیدترینهای روزنامه ها
سایر اخبار این روزنامه
«ابتکار» تاثیر 9 دوره برگزاری جایزه جلال آل احمد بر عرصه کتاب کشور را بررسی کرد
سردرگمی «جلال» به دنبال کتاب سال
«ابتکار» از انتقادها به تنها رسانه دیداری و شنیداری کشور گزارش می دهد
نیازهای قانونی شکستن یک انحصار رسانه ای
مایکل پنس اعلام کرد که ترامپ پایبندی ایران به توافق هستهای را تایید نخواهد کرد
خواب آشفته ترامپ برای برجام
محمدعلی وکیلی
درس ها و عبرت های اتفاقات اخیر
آیا در اعتراضهای اخیر خواست مردمی شنیده شد؟
متن مطالبات در اغمای حواشی اعتراض ها
امامان جمعه شهرهای بزرگ به اعتراضات اخیر چگونه واکنش نشان دادند؟
اعتراضات خیابانی به روایت ترییون های نمازجمعه
سهم گردشگری از ایجاد اشتغال ایران چقدر است؟
سفره کم نان گردشگری
«ابتکار» واکنش مجلس به تیم اقتصادی دولت درباره ناآرامی های اخیر را بررسی می کند
سوال و استیضاح اقتصادی ها یا همراهی با دولت؟
قاتل ستایش قریشی اعدام شد
پایان تلخ امیرحسین
آذری جهرمی :
در تصمیمگیری برای ایجاد محدودیت تلگرام نقش نداشتیم
اظهارات ابتکار درخصوص بازداشت جوانان در حوادث اخیر
باید حق پرسشگری و چالشگری آنها را به رسمیت شمرد