گذر از «دروازه‌غار»

زهرا جعفرزاده|  قرار ساعت 8 صبح روز جمعه بود و بچه‌ها از یکی دو ساعت قبلش خودشان را رسانده بودند به سوله شهرداری؛ سوله ناحیه چهار منطقه 12 که دور تا دورش فنس‌کشی است؛ سوله‌ای در قلب دروازه‌غار. «مرتضی» و «سخیداد» با هم آمده بودند، پسران سبزی‌کار که روز تعطیل، جای دولا شدن روی زمین‌های کشاورزی، آمده بودند محله دروازه‌غار را دور بزنند و دور هم زدند، برای نخستین‌بار.
چشم‌ها زودتر از پاها می‌دوید؛ از روی صورت زنان و مردان معتادی که کنج دیوار کز کرده و سفیدی چشم‌هایشان به‌سختی دیده می‌شد، از روی در و دیوارهای سیاه از آتش بساط شب قبل، از چهره خسته و آفتاب‌سوخته اهالی که با چشم‌های گرد تعقیبشان می‌کردند. پاهایشان خط پایان را رد کرد اما خاطرشان، تصویر زنان و مردان وافور و زرورق به دست گوشه پارک و پیاده‌راه‌ها را رد نکرد.
مرتضی و سخیداد با هم دوستند، یکی کلاس سوم ابتدایی است و آن یکی چهارم. بلوچند و فقط یک‌ سال آموزش رسمی دیده‌اند، حالا دانش‌آموزان خانه ایرانی جمعیت هستند، هر دو ساکن شهرری. مرتضی یک خواهر دارد و پنج برادر، در قلعه گبری سبزی‌کاری می‌کند: «قبلا عضو لیگ پرشین بودم، بازیکن نبودم، برای تشویق می‌رفتم.» مرتضی قبلا کریکت‌بازی می‌کرد و حالا دلش می‌خواهد عضو یکی از تیم‌های ورزشی باشد، یا دو و میدانی یا فوتبال: «دوست داشتم مسابقه بدهم، خودم را نشان بدهم، اول رفتم سمت فوتبال، بعد گفتند مسابقه دو قرار است برگزار شود، من هم با بچه‌های شهر ری آمدم.» مرتضی و سخیداد قبلا یکی دو‌بار به دروازه‌غار آمده بودند، اما آن‌طور که روز جمعه محله را دیدند، قبلا ندیده بودند؛ آن همه معتاد، آن همه آدم‌هایی که با چشم‌هایی با تعجب تعقیبشان می‌کردند: «قبلا در یک مسابقه دو شرکت کرده بودم، اما این‌طور نبود که در خیابان بدویم، مسابقه داخل یک سالن برگزار شد، خودم خیلی ورزش را دوست دارم.» پدر و مادر مرتضی درگیر اعتیاد نیستند اما او بارها اقوامشان را دیده که وافور به دستند و زرورق‌ها را کف دستشان پهن کرده‌اند. مرتضی از روز جمعه فهمیده که محله دروازه‌غار را «اعتیاد گرفته». آن همه معتاد کنار خیابان ناراحتش کرده: «دلم می‌خواست بهشان بگویم دست بکشید. بیایید با ما بدوید.» مرتضی رتبه‌ای در مسابقه نگرفت، جزو نفرهای اول تا پنجم نشد، اما برایش مهم نبود، مهم نیست، مثل «سخیداد». برای سخیداد جالب بود که روز جمعه همه می‌پرسیدند: «اینها از کجا آمده‌اند؟» این بار اولی بود که سخیداد، کوچه پس کوچه‌های دروازه‌غار را می‌چرخید: «فکر نکنم جایی مثل دروازه‌غار این‌قدر معتاد داشته باشد.» هیاهوی بچه‌ها در روز جمعه حال‌و‌هوای معتادان را عوض نکرد، آنها مشغول خودشان بودند، گاهی چشم‌هایشان به صدایی باز می‌شد و دوباره سرجایش می‌نشست. پدر سخیداد اعتیاد دارد، نه مثل مردان این محله، اما به تلخی، هر چیزی که به مواد مخدر گره خورده است: «چند‌بار پدرم را کمپ بردیم، حالا قول داده از ماه دیگر ترک کند.» سخیداد دلش می‌خواهد محله‌های اعتیاد را بدود، نه فقط جایی که دود اعتیاد از آن بلند شده، حتی محله‌هایی که در آن کودکی آزار می‌بیند: «دوست دارم این مسابقه در همه محله‌های ایران که اعتیاد و کودک‌آزاری دارد، برگزار شود.»
استارت مسابقه از پاتوق معتادان


دروازه‌غار بود
میثم واحدی مسئول کمیته ورزش جمعیت دانشجویی امام‌علی(ع) است و لیگ پرشین را خودش هدایت می‌کند؛ لیگی که اعضای تیمش کودکان و نوجوانان حاشیه‌نشین و تحت پوشش جمعیت امام‌علی است که اغلب کودکان کارند و در خانواده‌های آسیب‌دیده بزرگ شده‌اند. حالا واحدی برای نخستین‌بار تجربه برگزاری مسابقه دو در یکی از معروف‌ترین محله‌های آسیب‌دیده تهران را هم در کارنامه‌اش دارد. روز جمعه برای اعضای جمعیت امام‌علی روز خاصی بود: «برای نخستین‌بار بود که ما به صورت عمومی مسابقه ورزشی برگزار می‌کردیم و کودکان و نوجوانان پسری که عضو جمعیت هستند یا حتی در همان محله‌های آسیب‌دیده زندگی می‌کنند، در این مسابقه شرکت کردند، حدود 100 نفری می‌شدند که در گروه سنی 11 تا 18‌سال در چهار رده سنی تقسیم شدند و با فاصله کمی از هم شروع به دویدن کردند.»
کودکان نزدیک به دو کیلومتر را در میان محله‌های دروازه‌غار و هرندی دویدند، هر کنج آن برایشان یادآور خاطره‌ای بود. پاهایشان در میان چاله چوله‌های پر از فیلتر سیگار و زروق پیچ می‌خورد، نفس‌هایشان با دیدن زنان و مردان سر در گریبان به شماره افتاد و حسرت یازده ساله، دوازده ساله و حتی هجده ساله‌شان را در هوا فوت می‌کردند. آنها بچه‌های همین محله‌ها هستند که حالا با هر قدمی که مي‌برداشتند، سیاهی محله را رد می‌کردند. آنها بچه‌های کارند و پاهایشان به این قدم‌های تند و سریع عادت دارد.
واحدی می‌گوید که این مسابقه برگزار شد تا ورزش در این محله‌ها توسعه پیدا کند: «تاکنون ندیده بودیم که یک مجموعه‌ای پای کار باشد و مسابقه ورزشی را در محله‌ها هدایت کند؛ همین هم شد تا جمعیت امام‌علی، در راستای اهدافی که دارد، به این موضوع ورود پیدا کند و از بچه‌های تحت پوشش جمعیت که اغلب بچه‌های کار هستند، بخواهد در این مسابقه شرکت کنند، بیشتر این بچه‌ها از مناطق حاشیه‌نشین تهران و اطراف آن و همچنین استان البرز هستند که تعدادی از آنها عضو تیم‌های ورزشی هم هستند. تعدادی از شرکت‌کنندگان هم قبلا هیچ سابقه ورزشی نداشتند، اما دلشان می‌خواست در این مسابقه شرکت کنند. همان روز جمعه هم پیش‌بینی شده بود که همان روز تعدادی از بچه‌ها به تیم اضافه شوند؛ این اتفاق هم افتاد.» خانه ایرانی جمعیت امام‌علی، 6 سالی می‌شود که در «دروازه‌غار» درش را به روی اهالی محله باز کرده و بچه‌های این محله و محله‌های همسایه، قبل یا بعد از کار، آن‌جا را خانه دومشان می‌دانند و روز جمعه همه می‌دانستند که کار، کار خانه ایرانی است. صبح جمعه محله دروازه‌غار رنگ‌وبوی دیگری گرفته بود، نه این‌که دیوارهایش رنگ خورده باشد، یا زمین‌اش آبپاشی شده باشد و یا گُلی از جایی روییده باشد؛ نه. محله، همان محله قدیمی بود که پیاده‌راه‌ها و کوچه پس کوچه‌هایش از تجمع معتادان شب‌ها سیاه‌تر است و صبح که می‌شود دیوارهایش سیاه‌تر از شب‌های قبل. بساط معتادان در همه جای این محله پهن است، روز و شب هم ندارد. جمعه صبح اما بچه‌ها به خیابان ریختند، مسیرشان مشخص بود، قرار بود دو کیلومتر را بدوند، قرار بود فیلمی کوتاه در ذهنشان شکل بگیرد، فیلمی که روي دور تند تنظیم شده بود. گشتی 45 دقیقه‌ای در معروف‌ترین محله آسیب‌دیده تهران؛ دروازه‌غار.
واحدی که مسئول کمیته ورزش جمعیت امام علی(ع) است، می‌گوید که برگزاری این مسابقه باعث شگفتی اهالی محل شد، آنها برای نخستین‌بار بود که برگزاری چنین مسابقه‌ای را از نزدیک می‌دیدند، حتی برخی از معتادان هم آمده بودند به تماشا: «ما محل شروع مسابقه را زمین فنس‌کشیده‌شده شهرداری محله دروازه‌غار قرار دادیم، جایی که پاتوق معتادان است.» خیلی از معتادان شب را همان‌جا می‌خوابند. ساعت هشت صبح جای معتادان تنگ شده بود، آنها صبح را با هیاهوی بچه‌ها شروع کردند. واحدی می‌گوید: «حضور بچه‌ها در این مسابقه خیلی پرشور بود، نقطه شروع همان منطقه بود و نقطه پایان ضلع جنوب‌شرقی هرندی بود که بوستان زندگی نام دارد، درست کنار پارک هرندی.» کودکان خودشان معتاد نبودند و نیستند اما درگیری‌شان با اعتیاد غیرمستقیم است، هر روز چشم‌شان را به روی همین آدم‌های فرتوت و سردرگریبان کنار خیابان‌ها باز می‌کنند، یا در خانه‌شان، همیشه بساطی به راه است. خیلی از آنها بچه‌های کارند، بچه‌های محروم از تحصیل، بچه‌های محروم. همان‌ها که روز تعطیل‌شان را به دروازه‌غارگردی گذراندند، نفر اول کفش ورزشی «تن‌تاک» هدیه گرفت، نفر دوم پوشاک ورزشی و نفرات سوم تا پنجم توپ فوتبال جایزه گرفتند.
جای ورزش، موادمخدر در دروازه‌غار فراگیر است
واحدی می‌گوید که اعتیاد در این منطقه فراگیر است؛ مسابقه برگزار شد تا گفته شود که به ‌جای فراگیرشدن مصرف موادمخدر، باید فضای ورزشی برای این کودکان فراگیر شود: «تجربه ثابت کرده که هیچ ابزاری مثل ورزش نمی‌تواند در پیشگیری و کاهش آسیب‌های اجتماعی تأثیر بگذارد، برپایی چنین مسابقه‌هایی به بچه‌ها انگیزه می‌دهد، برایشان جالب است، آن‌قدر جالب که خیلی از بچه‌هایی که نتوانستند در مسابقه شرکت کنند، از چند و چون آن پرسیدند و این‌که چطور می‌توانند عضو تیم ورزشی ما شوند.»
بازی‌های بومی در محله‌ها بر پا می‌شود
حالا قرار است مسابقه‌های ورزشی در محله‌های دیگر هم برگزار شود، نه فقط دو که رشته‌های ورزشی دیگر هم: «فعلا این مسابقه در استان تهران و البرز متمرکز شده و برنامه‌هایی هم برای دختران در نظر داریم. قبل از این لیگ والیبال دختران را داشتیم و در برنامه بعدی می‌خواهیم آنها را هم وارد این مسابقه‌های عمومی کنیم. حتی برای ‌سال آینده هم می‌خواهیم بازی‌های بومی و فستیوال بازی‌های ورزشی را برگزار کنیم. قرار است بچه‌های تهران و اطراف تهران در این مسابقه‌ها شرکت کنند.» بچه‌ها می‌خواهند دیده شوند و برگزاری این مسابقه‌ها فرصتی برای دیده‌شدن آنهاست، برای تخلیه هیجان‌هايشان. آنها منتظر برنامه‌های دیگر جمعیت امام‌علی هستند: «واقعا جای برگزاری این مسابقه‌ها در این محلات خالی است، در این محله‌ها آنچه در دسترس است، مواد‌مخدر و وسایل مصرفش است تا برنامه‌های ورزشی.»