روزنامه شهروند
1397/01/23
جادوگران تاریخ
شادی خوشکار| مرقومه دستخط شریف رسید از مضمونش اطلاع حاصل شد راجع به وصلت. البته نورچشمی ... را به فرزندی قبول دارم به مبارکی و میمنت ولی به شرط سرافرازی و سرپرستیکردن جنابعالی و خانم شما چرا که طرفین هر دو بچه سال و نادان میباشند. طوری باشد که به امید خدای متعال به عزت و افتخار زندگی نمایند.دستخطی روی کاغذ دفترچه یادداشت، به خط خوش که از میان صفحههای امیرارسلان نامدار بیرون آمده؛ کنار چند دعا و طلسم. مرمتگر میگوید هیچ وقت طلسمها را نمیخواند اما قباله ازدواج و سیاهه خرید هر کدام قصهای اضافه میکنند به سندهای قدیمی و کاغذهایی که معلوم نیست همه این سالها کجا بودهاند. کاغذهای شکسته، مرکبهای پخششده، صفحههای چروک، قصههایی که ریز ریز پیدا میشوند. ریز ریز کاغذها که کنار هم قرار میگیرند، مانند
تکههای پازل. ...مجددا مراجعه کردم گفتند تو خانه زندگی درست حسابی نداری و اگر حتی یک اطاق از خودت داشتی ما دختر به تو میدادیم وقتی دیدم سنگ سنگین پیش پایم میاندازند، دست مادرم را گرفتم و آمدم تهران تا شاید در تهران که دامنه فعالیت باز است، بتوانم پولی سر هم کنم و با دست پر برگردم و به خواستگاریاش بروم؛ چون من و دختر یک روز رفتیم پیش امام رضا علیه السلام همقسم شدیم که غیر هم با دیگری ازدواج نکنیم... (نامه ضابط شیرازی به حاج حسین آقا ملک 1351) مرمتگر ناخنهای ظریف و انگشتهای کشیده دارد، زنی است جوان مثل زنهای دیگری که در طبقه منفی یک موزه ملک پشت میزهای سفید مینشینند، کاغذها را میگذارند روی شیشههای مستطیلشکل و با ذرهبینهای بزرگ به میز نور و ورقههای روی آن چشم میدوزند؛ زیر صدای یکریز هواکشهایی که هر چه مواد شیمیایی را بیرون بدهند، باز هم مرمتگرها ریههایشان
سالم نمیماند.
نسخه چاپ سنگی امیرارسلان نامدار شسته و ضدعفونی شده، آب ورقههای ترد و شکننده را درمان کرده و کاغذها نرم شدهاند. همه کاغذها شستنی نیستند، بستگی به نوع مرکب دارد که همه اینها در اتاق دیگری مشخص شده است؛ آزمایشگاه. کتابهای چاپ سنگی را با خیال راحت در سینی گود بزرگی وسط کارگاه میشویند؛ کمی آب جمع شده گوشه آن از شستوشوی قبلی. جلد کتاب جدا شده، ورقهها باز شدهاند و باید جاهای خالی پر شود و کمبودها با کاغذهایی به رنگ اثر مرمت شوند. روی میزها غیر از آثار چیزی نیست و هیچ وقت نمیتواند باشد. نه استکان چای یا گلدانی یا نشانهای که میز را مال مرمتگر کند؛ نه برای آثار خوب است و نه برای مرمتگر.
چند قفسه کشویی پر از کاغذهای تیشو برای مرمت سندها، از گرمهای پایین مثلا 12 تا 70؛ برای پارگیها و شکستگیها گرم پایین میگذارند و کمبودها را با گرمهای بالا پر میکنند که به ضخامت کاغذ اصلی برسد. تیشوها سفیدند اما سندها در گذر زمان رنگ گرفتهاند. با چای و قهوه و پوست پیاز و گردو به آنها رنگ میدهند: «اگر نتوانیم با آنها کاغذ را به رنگ اصل اثر دربیاوریم از رنگهای آبرنگی استفاده میکنیم.»
کاغذ سفیدی روی میز دیگری کشیده شده و چند تکه شیشه روی کاغذهاست، برشان میدارد، یک نقاشی سیاه و سفید که از کلاف جدا شده و روی پارچه جدید چسبانده شده است. گوشههای نقاشی سوخته است و باید قطعاتی که کم است پر شوند، رنگ بگذارند و موزونکاری کنند: «همیشه مینیاتورهای رضا عباسی را در کتابها دیده بودم اما روزی که اثر مرد ایستاده را اینجا برای مرمت آوردند و من کارش را انجام دادم، خیلی لذت عجیبی داشت.» چیزهایی که در تاریخ خواندهایم اینجا هستند. خرد و مچاله، گاهی باید ساعتها زیر پرسهای گرم بمانند تا کاغذشان باز شود و برگههای بههمریختهشان دانه دانه پشت هم ردیف شوند. جاهای خالیشان پر شود و بعد تازه نوبت استحکامبخشی است و اگر کتاب باشند نوبت صحافی و دوخت است تا به نمایش برسند. تمام میشوند و یک اثر تازه و قابل استفاده: «اینجای کار خیلی لذتبخش است. یک اثری که بقیه فکر میکردند به درد نمیخورند را مرمت کردهایم.» 4 قطعه قرآن بایسنقری موزه آنقدر آسیب دیده بودند که مرمتشان 2 سال طول کشید اما وقتی کار تمام و نمایش داده شد، دیگر مهم نبود که اسم مرمتگر روی آن آمده یا نه: «البته ما در موزه این را رواج دادیم که اسم گروه مرمت پای کار بیاید اما در خیلی موزهها با اینکه حجم زیادی از کار روی دوش مرمتگرهاست، اسمشان هیچ جایی نیست.»
حاج حسین ملک زمین موزه و کتابخانه را به عوض باغی در شمال تهران گرفت. همان زمان بهسرعت سند را به استان قدس وقف کرد که برای موزه محفوظ بماند و قبل از اینکه در سال 51 از دنیا برود، وصیت کرد که هیچ اثری از موزه و کتابخانه خارج نشود. هنوز هم هیچکدام از آثار و اسناد موزه و کتابخانه اجازه خروج ندارند و اگر کارگاه مرمت بخواهد اثری را به یک استادکار سفارش دهد، باید او را پیش سندها بیاورد.
مرمتگرها یا تحصیلات دانشگاهی دارند و در رشته مرمت درس خواندهاند، یا تجربی یاد گرفتهاند و بهاصطلاح سنتیکار و استادکارند. تا زمان مدیریت قبلی و قبل از سال 90 که کارگاه مرمت تجهیز شود، یک مرمتگر سنتی در اتاق صحافی موزه مینشست و کار مرمت آثار را انجام میداد. امروز از جایی که کفشهای محافظ پلاستیکی اجباری میشوند تا کارگاه و آزمایشگاه دست زنانی است که همگی در دانشگاه مرمت خواندهاند: «مرمتگر غیرآکادمیک در ایران زیاد داریم.
خیلیهایشان از پدرهایشان یا در کارگاهها یاد گرفتهاند. سیستم کار سنتیکار فرق دارد. آکادمیکها یک سری اصول بینالمللی را رعایت میکنند مثل اینکه باید الحاقات اثر در آن معلوم باشد در غیر این صورت انگار که جعل شده است. سنتیکارها کاملا اثر را بازسازی میکنند و مثل اصل تحویل میدهند. کار ما بیشتر حفاظتی است و بیشتر میخواهیم اثر را حفظ کنیم تا آن را زیبا کنیم. میخواهیم گذشته تاریخی اثر با آن باقی بماند برای همین الحاقات برایمان مهم است.»
نقاشیها و مینیاتورها گاهی به سنتیکارها سفارش داده میشوند. میگوید آنها یک چیزهایی بلدند که ما در دانشگاه یاد نگرفتهایم. بسته به آنچه که اثر لازم داشته باشد، گاهی استادکارهایی به اینجا آمدهاند که هیچ تجربه آکادمیک نداشتند اما کارشان حرفهای بوده؛ اما مرمت اسناد را که اثر نفیس حساب نمیشوند، کارشناسان موزه انجام میدهند. در یک سال
2هزار و 700سند مرمت شد؛ از طومار 20 در 2 و نیم گرفته تا اسناد 10 در 5. مرمتگرها وقت آن را ندارند که سندها را بخوانند. سندها گاهی کاغذهاییاند که باید به شکل اولشان نزدیک شوند. برای مسئولان آزمایشگاه هم هر سند یک نمونه کوچک است که باید دید چه آسیبی دیده و از چه موادی تشکیل شده است. نمونهای از سندها در لامهای آزمایشگاه میروند و میکروسکوپها عکسهای جزیی از الیاف و رنگدانههایشان نشان میدهند. عکسهایی که بعدها میشود بخشی از شناسنامه اثر که با شمارهای 4 رقمی در فایلی ذخیره میشود.
آزمایشگاه مرمت شبیه هر آزمایشگاه دیگری مثلا جایی برای کشف فرمول معجونهای جادویی و یا داروهاست اما در یک کتابخانه و قرار است اطلاعات فنی سندها در آن کشف شود. کار فنشناسی و آسیبشناسی اینجا انجام میشود: «ما حداقل نمونه را از آثار برمیداریم و آن هم از قسمتهایی که آسیب دیدهاند و همچنین از عطف کتاب. اگر بشود و به اثر آسیب نرسد از مرکب آن هم نمونه برمیداریم.» عکس میکروسکوپی از رنگدانه لاجوردی در مانیتور است. در فایلی به نام عزت خانوم که شناسنامه مرمت دیوان منوچهری دامغانی استمحدثه حسینی صومعه مسئول آزمایشگاه مرمت می گوید : «من هر روز چیزهای جدیدی کشف میکنم؛ الیاف متفاوت و ترکیبات مختلف در مرکبها.» کتاب شناخت چوب روی میز است؛ میگوید همه این نمونهها بایگانی میشوند: «اگر لازم شد دوباره مرمت شوند یا دادهها بسوزند دیگر نمونهبرداری لازم نیست و از همین نمونهها میتوان استفاده کرد.»
آزمایشگاه مواد و آسیبهای سند را میگوید، حالا مرمتگرها میتوانند آن را ضدعفونی کنند و میدانند چه ترکیب رنگی با اثر چه میکند و میتوانند از چه موادی برای ترمیم آن استفاده کنند. مرمتگرها شیمی و فیزیک و هنر و تاریخ و هندسه میدانند. از روی خط هر اثری میدانند مال چه دوره تاریخی است، اگر اثر نیاز به موزونسازی و شبیهسازی داشته باشد، این اطلاعات به کار میآیند. اگر کتاب جلد نداشته باشد به تاریخش نگاه میکنند و براساس آن دوره برایش جلد میسازند و دوخت صحافیاش را انجام میدهند. کتابهای دوره قاجار رنگ جلد صورتی دارند اما در صفویه اصلا رنگ صورتی نیست. یک زمانی جلدها پارچهای بود، یک زمانی چرم بز و زمانی چرم ساغری (چرمی که از پوست کفل الاغ یا اسب می سازند) بعد از مدتی کاغذها هم میشوند نشانه اینکه اثر مال چه دورهای است.
راهش را پیدا میکنیم
پارسال 800-700 سند به کارگاه آمد، یک مجموعه که فروشندهاش هم نمیدانست که چیست. آنها را از بازاری در گلپایگان خریده بود. اینجا سندها باز شدند و تاریخچه یک محله درآمد. ازدواجها، خرید و فروشها، قیمتها و زندگی روزمره مردم در اواخر دوره قاجار؛ تاریخ زندگی.
مرمتگرها اسم اثر یادشان نیست، همه را به شماره اموال میشناسند: «4 شماره آخر، شماره اثر است و دو شماره قبل آن شماره مجموعه. قبل از آن هم کد مربوط به دوره تاریخی است. سند خطی شماره فلان، سند تاریخی شماره فلان. برای ما اینطور است. ما همان 4 شماره آخر را حفظ میکنیم.» گاهی قصهها پشت سندهاست. رویشان خرید و فروش یک زمین است و پشت سند درباره آدمها نوشتهاند یا قیمتها تغییر کرده و دوباره مهر شدهاند. گاهی قصهها گوشه کتابها در حاشیه نوشته شدهاند: «سهسال قبل خانومی مجموعه اسناد خاندانش را آورده بود که به نام فامیلشان اینجا ثبت شد. شناسنامهها، اسناد خریدوفروش بین فامیل، ساخت خانه سیاهه خریدهای منزل و قیمتها و عکسهای خانوادگی. از اواخر قاجار تا اواسط پهلوی. میگفت دست فامیل خراب میشود.»
خواهران دستغیب هم هرچه خریداری یا جمعآوری کرده بودند، به موزه اهدا کردند. از سندها تا فنجان روس و پاپوش چرمی: «مجموعهها جالبند اما بعد از دهسال کار آنقدر حجمشان زیاد میشود که آدم یادش نمیماند.» «شریعتمدار، قبله و امیدگاهها، زید افضالکم العالی
عرض میشود
که در باب سبیه مرحوم میرغفار به جهت حسن ولد مرحوم حاجی محمد شریف دوانی بیان فرمایید مجلس عقدی برادرهای آن آراستند و صورت مجلس نوشته شده آیا صیغه جاری شده یا خیر و آن کاغذ عقد که حضرات به مهر سرکار است و در دست دارند، به جهت ایشان سند عقد میشود. استدعا داریم که شرح این مطلب در صدر عریضه به مهر و خط شریف مرقوم و مزین فرمایند که عندالله و عندالرسول ضایع نخواهد شد والسلام.
جواب: بلی مرحوم آقامیرغفار وصیت کرده بود که صبیهام بدهید به ملاحسن و برادرهای آن هم راضی بودند مجلس عقدی گرفتند و صورت مجلس نوشته شد دختر فریادکنان آمد که من راضی نیستم و اذن نمیدهم نه کسی عقد کرده و نه صیغه جاری شده کدام بدبخت بیاذن دختر عقد میکند والسلام» (از مجموعه خواهران دستغیب) سندهایی که هیچجا به نمایش درنمیآیند و فقط پژوهشگرها میتوانند آنها را ببینند. مثل طلسمها، کاغذهایی نقاشیشده که با حروف ابجد نوشته شدهاند یا دعاهایی برای برآوردهشدن نیتها. اینها اسنادی است که در مخزن میمانند.
کار با اسناد تاریخی استرس زیادی دارد. استرس آسیب به اثر و اتفاقات غیرقابل پیشبینی. هرچقدر هم تجربه و سابقه داشته باشند، باز هم همه چیز قابل کنترل نیست.
سندی که روی این میزهای سفید قرار میگیرد و برای نخستینبار بعد از 50-40سال باز میشود، معلوم نیست کجا بوده، گردوخاک بلند میشود و بیماریها سراغ مرمتگرها میآیند: «البته اثرها گاهی تا 72ساعت در دستگاه آفتزدایی قرار میگیرند. همین مواد ضدعفونی هم برای انسان ضرر دارد و برای همین در دستگاه کاملا وکیوم است. سروکارداشتن با مواد شیمیایی با وجود هواکشها مرمتگر را اذیت میکند. خیلی از بچههای مرمتگر دست و بدنشان قارچ میگیرد. این آسیبهای جسمی را هرچقدر هم کنترل کنی، همیشه هست. ما بدون دستکش به اثری که تازه آمده و شسته و ضدعفونی نشده، دست نمیزنیم ولی باز هم احتمال آسیب زیاد است. شاید یک دوره استراحت بهشان بخورد. شنیدم یک مرمتگر قارچ گرفت و نزدیک 2سال نباید کار میکرد و با مواد شیمیایی تماسی پیدا میکرد.»
همه موزهها بخش مرمت دارند. شاید یک میز باشد یا یک کارگاه خیلی بزرگ و مجهز. باید داشته باشند، چون اثری که آسیب میبیند، در لحظه مرمت لازم دارد. مرمتگرهای موزههای مختلف با هم مشورت میکنند درباره خریدن مواد، مدت زمان مرمت آثار و سفارش دستگاهها.
آنچه که در کارگاههای مرمت و آزمایشگاه درباره اثر کشف میشود، اطلاعات اولیهای است که بعدها به پایگاه دادهها میرود و به دست پژوهشگر میرسد. کلیدواژهها کمک میکنند سند مورد نظر پیدا شود. متن سندها اگر ناخوانا یا از بین رفته باشد، کار کارشناسان اسناد است که بخوانند و با اطلاعات تاریخی موجود آن را کامل کنند. اطلاعات را بخش مستندنگاری کامل میکند و در پایگاه دادهها قرار میدهد. چه کسی این سند را نوشته یا اثر هنری کار کدام هنرمند است، در کدام دوره تاریخی انجام شده، نوع اثر و مالک آن. آنها میگویند سیر زندگی سند، همان که قصهاش در اتاقهای مرمت از کنار هم چیدهشدن شکستههای کاغذ کشف شده. شیوه یک زندگی که از لابهلای کتابی میافتد یا در مجموعهای اهدایی پیدا میشود: التزام نامچه به تاریخ ذیحجه 1321 قمری برادرزن از شوهرخواهر خود
«...چنانچه از حالتحریر لغایت بیستسال دیگر از این تاریخ بدسلوکی نماید با همشیره آقا مشهدی عباسعلی مرقوم و عالیشان آقا مشهدی عباسعلی هم به ثوب شرعی رسانید طلاق همشیره خود را بگیرد و مهریه اخت خود را از اموال زوج مزبور که آقا عباس بوده باشد اخذ و دریافت نماید...» مرمتگرها اصلی دارند، یک قانون که میگوید «ما مرمتگر هستیم و همیشه میتوانیم درستش کنیم، میگردیم راه مرمتش را دوباره پیدا میکنیم.» این برای وقتهایی است که اتفاقات غیرقابل پیشبینی میافتند و آن نگرانیها و استرسهای آسیب به اثر واقعی میشوند: «هیچوقت نمیدانیم در طول زمان چه بر سر این کاغذها آمده، ممکن است به همین دلیل ناگهان کاغذ یک واکنش دیگری به مادهای که ما برای مرمت در آن به کار میبریم نشان دهد، شاید به اثر آسیب بزند.» مرمتگر نمیخواهد مثالی بزند، میگوید بهتر است مثالی نیاید اما بعد: «مثلا هنگام مرمت یک تابلوی نقاشی رنگ جدید را کنار رنگ قبلی گذاشتند و رنگ اثر کلا تغییر کرد. اما همه اینها قابل برگشت است، چون ما مرمتگر هستیم.»
پربازدیدترینهای روزنامه ها
سایر اخبار این روزنامه
آماده باش موشکی برای سوریه
آنها «فرشتگان نجات» هستند
سالم باشد، پسر باشد
از نان تا روان مردم
آزمون اصلاح طلبان در «بهشت»
وظیفه ما حساسسازی جامعه است
30 میلیارد تومان پرید!
امید برای زندگی دوباره بلوط ها
صفحه شهرونگ
جادوگران تاریخ
ماهیگیری سبز
خداحافظی با آدیداس و میکاسا
برکناری مدیر مدرسهای که موی دانشآموزانش را تراشیده بود
بخش ناپیدای کوه یخ جنگ
آغاز۵۰درصد عوامل برهمزننده سلامت روان از ۱۵سالگی
خطر شیوع «وبا» و «سالک» در مناطق زلزلهزده کرمانشاه