روزنامه اعتماد
1397/02/05
افغانستان سازي از سوريه
آيا دونالد ترامپ رييسجمهور ايالات متحده استراتژي مشخصي در سوريه دارد؟ آيا وضعيت عكسالعملي نسبت به وقايع سوريه پيدا كرده است؟ اين روزها پرسشهايي از اين جنس بسيار درباره نگاه ترامپ و استراتژي امريكا در سوريه مطرح ميشود اما بايد گفت كه واشنگتن عمدا نوعي ابهام را بر فضاي سياستگذاري خود در قبال سوريه انتخاب كرده تا ديگر بازيگران در اين پرونده به هدف نهايي واشنگتن پي نبرند. ميتوان گفت با توجه به شرايط حاكم بر سوريه و شباهت حدودي آن با شرايط افغانستان دهه هشتاد، امريكا قصد دارد مشابه آن استراتژي را در سوريه اجرايي كند. هنگامي كه ارتش شوروي به افغانستان لشكركشي و اين كشور را اشغال كرد، امريكاييها با حمايت از نيروهاي مجاهد افغانستان را تبديل به باتلاقي براي آنها كرد و حالا به نظر ميرسد مشابه اين استراتژي را نيز در سوريه دنبال ميكند. نكتهاي كه درباره سياست امريكا براي تبديل كردن سوريه به افغانستان براي روسيه وجود دارد اين است كه اكنون تفاوتهاي جدي ميان شوروي سابق و روسيه كنوني وجود دارد. اكنون روسيه يك حكومت ايدئولوژيك به مانند شوروي نيست بلكه به دنبال مسائل ژئوپولتيك خود است تا بتواند خود را از يك قدرت منطقه تبديل به يك قدرت بينالمللي كند. چرا كه سوريه، ميزبان تنها پايگاه فراسرزميني روسيه است. بنابراين هر كشوري كه بخواهد تبديل به قدرتي بينالمللي شود بايد پايگاه نفوذ نظامي و سياسي فراسرزميني داشته باشد. سوريه آخرين جايي است كه روسيه در اختيار دارد و هيچ كجاي ديگر برخلاف شوروي سابق صاحب نفوذ نيستند.نكته حائز اهميت ديگر اين است كه امريكا به دنبال ورود مستقيم به درگيريها در سوريه نيست اما بهشدت علاقهمند است تا ساير بازيگران را وارد اين بازي كند و هزينه حاميان دولت سوريه را به حدي بالا ببرد كه در نهايت همان سناريوي افغانستان و اتحاد جماهير شوروي سابق براي روسيه امروز و سوريه تكرار شده و مسكو بدون هيچ دستاوردي زمين بازي در سوريه را ترك كند.
در چند روز اخير مساله حمايت واشنگتن از دولت محلي در مناطقي از سوريه در رسانهها انعكاس بسيار پيدا كرده است اما بايد توجه داشت كه امريكا همواره در زمين سوريه در چندسال اخير از معارضاني كه متحد خود ميداند به شكل تاكتيكي و استراتژيك حمايت كرده و ميكند. وظيفهاي كه ايالات متحده به اين نيروها واگذار كرده اين است كه مانع از برقراري ثبات و امنيت مورد نظر كشورهاي رقيب كه ايران و روسيه هستند، شود. در حقيقت ميتوان گفت كه امريكا با حمايت از متحدان خود سياست بيثباتسازي سوريه را دنبال ميكند. ميزان موفقيت اين سياست بستگي به شرايط ميداني سوريه دارد. برخي از تحليلگران اعتقاد دارند كه دولت مركزي در سوريه بدون حمايتهاي خارجي نميتواند در قدرت باقي بماند. واقعيت آن است كه در نتيجه 7 سال بحران در سوريه، دولت مركزي توانايي مالي و اقتصادي چنداني ندارد و نميتواند به تنهايي خود را حفظ كند. امروز ميتوان گفت كه وضعيت بر روي زمين در نتيجه حمايتهاي ايران و روسيه به نفع بشار اسد تغيير كرده است. امريكاييها به همراه متحدان خود حدود 30 درصد از خاك سوريه را در اختيار دارند. بخشي از آن در اختيار تركيه است و حدود 7درصد نيز در اختيار مخالفان و تروريستها است و اكنون نزديك به 60 درصد خاك تحت كنترل حكومت سوريه قرار دارد. در چنين شرايطي، مساله دولت مركزي در سوريه براي بازپس گرفتن 30 درصد باقيمانده، مبارزه با نيروهاي داعش نخواهد بود بلكه ارتش بايد براي كنترل كامل بر سوريه يا با تركيه وارد درگيري شود يا اينكه جنگ با كردها و متحدان امريكا را انتخاب و آغاز كند. اين در حالي است كه رويارويي با اين گروهها خواست هيچ كدام از قدرتهاي خارجي نيست كه در كنار بشار اسد در چندسال اخير قرار گرفتهاند. روسيه به سياست امريكا در سوريه مبني بر زمينگير كردن مسكو پي برده و تلاشهايي را براي نيل به يك توافق سياسي در سوريه آغاز كرده است. زماني كه اين تلاشها براي به تفاهم رسيدن با امريكا به نتيجه رسيد روسيه همكاري با آنكارا و همچنين پيشبرد مذاكرات آستانه با ايران و تركيه را كليد زد. روسها به خوبي متوجه شدند كه در ايستگاه ژنو و مذاكره با امريكا، دستاوردي براي توافق سياسي وجود نخواهد داشت. بنابراين ميتوان گفت كه فعلا سياست امريكا بيثباتسازي و بالابردن هزينه حاميان اسد است و اينكه در مرحله بعد بخواهد چه سياستي را دنبال كند هنوز مشخص و روشن نيست و البته همزمان اين نگراني وجود دارد كه سوريه دچار فروپاشي شود. همزمان نميتوان كتمان كرد كه تلاشها براي توسعه نفوذ و سلطه دولت سوريه بر تمامي اراضي اين كشور نيز آسان نيست و يك يا دو كشور به تنهايي نميتوانند از پس هزينههاي بازسازي سوريه برآيند. براي بازسازي سوريه بايد سازشي ميان بازيگران منطقهاي و فرامنطقهاي درگير در اين پرونده شكل بگيرد. در شرايطي كه اين مصالحه ميان اين دو گروه موافق و مخالف بشار اسد رخ ندهد، خطر تجزيه سوريه و تقسيم آن به سه بخش سني، كردي و علوي بسيار بالا خواهد بود. بنابراين دو احتمال وجود دارد. نخست اينكه روسها به دنبال آن هستند كه تجزيه سوريه صورت نگيرد و با طرفهاي مقابل مانند تركيه، اعراب و امريكا مصالحه كنند و يك حكومت توافقي ايجاد شود. اما اگر اين اتفاق رخ ندهد بايد شاهد تجزيه سوريه باشيم. گره فعلي در پرونده سوريه اين است كه به نظر ميرسد غربيها با تركيب فعلي موجود در حاكميت اين كشور حاضر به مصالحه نيستند. در چنين شرايطي برخي پيشبيني ميكنند كه در سوريه نيز مانند عراق يا لبنان بايد يك حكومت توافقي ايجاد شود.
سایر اخبار این روزنامه