روزنامه قانون
1397/03/27
« عزیز » ایر ان
کیروش به چند خبرنگار میگفت حالا که برده ایم به فکر حمایت افتادهاید؟موروکویی ها وقتی یک صدا تیمشان را تشویق میکردند، هیچ صدایی نمیشنيدیم
یکی از زنان ایران نگران دستگیر شدنش بعد از بازگشت به کشور بود، چرا؟ چون به ورزشگاه آمده!
«اسم کشور ما مراکش نیست، ما موروکو هستیم. مراکش یکی از شهرهای موروکو است». این اشتباه در تلفظ نام را چند هوادار رقیب توضیح دادند. بنابراین در طول این گزارش به جای استفاده از «مراکش» مینویسم موروکو؛ به احترام کشورشان هرچند که آنها هنگام پخش سرود ملی ایران، دست زدند و قصد بیاحترامی داشتند. چهرههای جدی که وقتی در کنار یکدیگر هستند، میتوانند یک خیابان را بند بیاورند. وقتی شروع به تشویق تیمشان میکنند، بعید است صدای دیگری شنیده شود. به صورت دسته جمعی شعری را میخوانند، وحشت سر تا پای وجودتان را میگیرد. ما از استرس می لرزیدیم، بازیکنان را نمیدانم. همه ما از حماسه میگفتیم و برای تیمملی دعا میکردیم اما شاید بیشتر هواداران و خبرنگاران حاضر در روسیه ته قلب شان نگران بودند مبادا به سرنوشت دیدار مقابل بوسنی در جام جهانی 2014 دچار شویم. موروکو تیم دست و پا بسته ای نبود، این را می شد از حضور بازیکنانی مثل مهدی بن عطیه، امین حارث و اشرف عزیز حکیمی حدس زد. اگر از حضور این بازیکنان نیز چشم پوشی میکردیم، در 20 دقیقه ابتدایی بازی میتوانستیم به قدرت موروکو در فوتبال پی ببریم. ملی پوشان ایران بازی را با دست پاچگی آغاز کردند، کمی شتاب زده بودند اما حضور کارلوس کیروش با تواناییهای فنی و قابلیت های کاریزماتیک بالا هواداران و خبرنگاران را امیدوار نگه داشته بود. هواداران یک صدا تیم ملی را تشویق می کردند، تعداد ایرانی ها بیشتر بود اما موروکوییها یک صدا و هماهنگ تر بودند. 20 دقیقه که از بازی گذشت، شاگردان کارلوس کی روش چند بار به سمت دروازه حریف حمله کردند. انگار فهمیدند اینجا نمیتوان با کسی مدارا کرد.
خوب نخوابیده بود
چند حمله و ضد حمله بی ثمر سهم هر دو تیم از نخستین بازی گروه B بود اما در دقیقه 43 سردار آزمون می توانست گل نخست ایران را به ثمر برساند. بعد از او جهانبخش میتوانست به تاریخ بپیوندد، جایی که دانایی فرد، حسن روشن، حمیدرضا استیلی، مهدی مهدوی کیا و سهراب بختیاری زاده حضور دارند. به هر ترتیب توپ وارد دروازه نشد تا دو تیم با تساوی به رختکن بروند. در بین دو نیمه با یکی از هواداران موروکو صحبت کردم، پرسیدم بازی چطور بود؟ گفت یک بازی معمولی، انگار عصبانی بود از گل هایی که تیم ملی کشورش می توانست به ثمر برساند و نرساند. گفت ما قوی تریم و بازی را می بریم. گفتم ولی ما یک موقعیت عالی را از دست دادیم، راستی چرا سردار آزمون آن توپ را به گل تبدیل نکرد؟ گفت چه می دانم شاید شب قبل از بازی خوب نخوابیده بود. نیمه دوم که شروع شد، دوباره حملات و ضد حملات ادامه پيدا كرد و ایران دو تعویض اجباری داشت. هربار که ملی پوشان روی زمین افتادند، هواداران موروکو فریاد می زدند که وقت را تلف نکنید. دقیقه 90 بازی رسید، داور تابلوی وقت اضافه را بالا برد؛ 6 دقیقه. این دقایق به احتمال زیاد یک عمر طول میکشد. خبرنگاران سر پا بازی را دنبال می کنند و نگرانند. نفس ها حبس شده، دقیقه 95، سانتر، گل به خودی، حماسه... چیز زیادی از آن صحنه ندیدم، توپ که وارد دروازه شد، هیچکس شادی بعد از گل بازیکنان را ندید. خبرنگاران، هوادار بودند. به یاد گذشتههایمان که با عشق فوتبال را دنبال میکردیم، به یاد زمانی که نیازی نبود گزارشهای بعد از بازی را بنویسم، خبر بزنیم و تحلیل کنیم. نیازی به نگاه منطقی به فوتبال نداشتیم، به یاد همان روزها آزادانه فریاد می زدیم از سر ذوق، با عشق. بانوان ایرانی حاضر در ورزشگاه بوق به دست گرفته و پرچمها را برافراشته کردند. پیش از بازی با چند نفر از آن ها صحبت میکردم؛ مادر یکی از دختران می گفت: «آقا ما مصاحبه میکنیم بعدها دردسر نشه؟ نگیرنمون؟». پرسیدم چرا؟ گفت: «به هر حال میدونین دیگه این چیزا توی ایران ممنوعه». انگار حق شان را باور ندارند.
کدام معجزه؟
اما در دقیقه 95 بانوان با شور بیشتری تیم ملی را تشویق می کردند، تا حماسه سازی چیزی نمانده، همین چند حمله را تحمل کنیم سه امتیاز اندوخته ایم. سوت پایان بازی را که شنیدیم به هوا پریدیم، کنفرانس مطبوعاتی و میکسدزون به زودی آغاز می شود اما خبرنگاران همچنان سرگرم در آغوش گرفتن یکدیگر هستند. «وای چیکار کردیم؟» این را به وفور می شنوید. بازیکنان کی روش را به هوا پرتاب می کنند، دور افتخار می زنند و اثری از موروکوییها در ورزشگاه نمی بینم. آن همه هوادار انگار آب شده و توی زمین رفته اند. حتی بیرون از ورزشگاه نیز خبری از موروکویی ها نیست. کنفرانس مطبوعاتی شروع می شود، رنار، سرمربی موروکو می گوید به دام افتادیم. کی روش میگوید الان وقت استراحت مان است، فقط استراحت. او با شنیدن کلمه معجزه لبخند می زند و می گوید: «معجزه؟ 90 دقیقه جنگیدیم کدام معجزه؟». از تهران خبر میرسد که مردم در خیابان ها شادی می کنند، در سن پترزبورگ نیز هواداران تا نیمه های شب در خیابانها به جشن و پایکوبی مشغولند. پست های متفاوت شروع شده، «گل به خودی که خوشحالی ندارد»، «فراموش نکنید گل نزدیم خودشان زدند»، «90 دقیقه حمله کردند و یک گل هم به خودشان زدند، ما خوشحالیم؟». می گویند به فوتبال منطقی نگاه می کنند ولی یادشان رفته هلند با یک اشتباه داوری به جام جهانی راه پیدا نکرده، آرژانتین با یک هند قهرمان جام جهانی شده، فرانسه صعودش را مدیون داوری است. این ها را ندیده اند و می گویند انصاف نیست با گل به خودی ببریم و خوشحال باشیم. اگر قرار به حذف گل به خودی ها باشد، بنابراین باید سه امتیاز به حساب ایران در جام جهانی 1978 واریز شود، همان جا که آندرانیک اسکندریان دروازه خودی را نشانه گرفت تا گل داناییفرد بسوزد. «حالا که برده ایم به فکر حمایت افتادهاید؟» این جمله را کی روش خطاب به چند خبرنگار می گوید، پیرمرد شاکی است اما ما خوشحالیم که او فقط یک امتیاز تا تاریخ فاصله دارد. این تیم را دست کم نگیرید، حرف ها برای گفتن داریم. آمده ایم که بمانیم، بجنگیم، ببریم، با هر وسیله ای، به هر روشی.
سایر اخبار این روزنامه
شکاف متراکم اجتماعی و محرومیت سیستان و بلوچستان
پادزهری به نام فوتبال
« عزیز » ایر ان
نامه ای برای فردا
پولهاي معلق
فاجعه در الحدیده
استان سازی عوام فریبانه
تروریسم در شرق ایران مسالهاي امنیتی نیست
نمیتوان نقشه فلسطین را از حافظه تاریخیِ جغرافیای جهان حذف کرد
مقاومت دولت در برابر بازار دوم
طرح حقوق و دستمزد مدیران و مقامات کشور در دستور مجلس