روزنامه همدلی
1397/05/23
از تحلیل روابط خارجی ایران و آمریکا تا ایرادها و اشکالهای اصلاحطلبی در گفتوگوی اختصاصی فیاض زاهد با «همدلی»
حاکمیت باید به یک برداشت یکپارچه برسداصلاحطلبان به انسجام درونی و وحدت رویه نیاز دارند
گروه سیاسی
محسن فیضالهی- مانوشاک خانمحمدی
مثل اکثر اصلاحطلبان مسلط و دقیق صحبت میکند. اهل این شاخه و آن شاخه پریدن نیست. عملکردهای اشتباه را توجیه نمیکند و اشتباهات را میپذیرد. این شاخصه ممکن است از کاراکتر روزنامهنگارش باشد یا استادی دانشگاهش و شاید از هردو اما از هرکجا نشات میگیرد، خصیصه خوبی است. این خصیصه ممکن است از دنیا دیدگیاش هم باشد، هرچه هست همین که بر اشکالها و ایرادها پای نمیفشارد رخداد خوبی است که باعث شد گفتوگو خوب پیش برود.
هنوز هم اصلاحات را بهترین و کم هزینهترین راه برای ایران میداند و باورش این است که اصلاحات میتواند کشور را از چالشها خارج کند و در کنارش به اصلاح طلبی و اصلاحطلبان هم نقدهای جدی دارد. استاد دانشگاه در رشته تاریخ، روزنامهنگار و فعال سیاسی اصلاحطلب. همه از مواردی است که یک گفتوگوی سازنده را شکل دهد.
دکتری فیاض زاهد در رشته تاریخ و در گرایش ایران اسلامی است. رئیس شورای نویسندگان روزنامه اعتماد و عضویت در گروه سردبیری روزنامههای اعتماد، همبستگی و اعتماد ملی را در کارنامه دارد. 30 پروژه پژوهشی را برای نهاد ریاست جمهوری بین سالهای 81 تا 84 را به انجام رسانده و تالیف ۳۰ جلد کتابهای عملکرد دولت در دوران اصلاحات را به پایان برده است. گفتوگوی اختصاصی و صمیمی همدلی با دکتر «فیاض زاهد» را در ادامه میخوانید:
با توجه به اعتراضها و اعتصابهای عمومی اخیر، نظر شما درباره چرایی وضعیت کنونی چیست؟ یا چرا اینگونه شد؟
پیش از هر چیز، از دوستان و عزیزانی که زمینهی این گفتوگو را فراهم کردند، صمیمانه تشکر و قدردانی میکنم. همچنین از ملاقات با شما و دیگر دوستانی که در دفتر تحریریه روزنامه همدلی حضور دارند، خرسند و خوشحالم.
اگر بخواهیم از منظر اجتماعی به مساله نگاه کنیم و دست به تحلیل آن بزنیم، باید گفت که به نظر میرسد، در ایران، حاملان پیامهای ثانویه با توجه به «طبقهبندی مازلو» از تحلیل اجتماعی و نیازهای اولیه بهشدت ضعیف شدهاند. طبقهای که همان طبقه متوسط معمولاً حامل دموکراسی و حامل بورژوازی و شهرنشینی است. گرچه خود مفهوم بورژوازی، مفهومی مناقشه برانگیز است، اما بیگمان معنی و مضمون سهلانگارانهاش، طرفداران بازار آزاد، سرمایهداری یا شهرنشینی است.
در فرانسه، مفهوم بورژوازی را معادل شهرنشین به کار میبرند. مفهوم شهرنشینی در انقلاب فرانسه، طبقات مرکزی ساکن در شهرهای بزرگ مثل بوردو، لیون، پاریس، مارسی را در برمیگرفت. ساکنان این مناطق، حاملان انقلاب بودند چراکه حامل تغییر بودند. اما در ایران سرنوشت و جریان این طبقه کمی متفاوت است چون این طبقه در کشور ما هر وقت قوی شده، منجر به تحولهای جدی و اتفاقات سیاسی مهمی شده است.
میتوان اینگونه مثال زد که، در سال 56-55 با قدرتمند شدن این طبقه شاهد اتفاقاتی شدیم که به تحولات 57 منجر شد، یا همچنین در سال 74- 75 باز، شاهد قدرتگیری این طبقه بودیم که به تحولات 76 تبدیل شد. طبقه حامل تغییر در ایران در سال 91- 92 زمانی که احساس کرد که در حال اضمحلال است، مجدداً جان گرفت و تحولاتی را رقم زد که همه دیدیم و شنیدیم. به نظر میرسد شهرنشینها یا حاملان تغییر و دموکراسی در حال حاضر، یکی از سیاهترین دوران خود را پشتسر میگذارند چون این طبقه بهشدت ضعیف شده و قدرت تمرکز بر حوزههای دیگر را ندارد. بنابراین به همین دلیل وقتی به این وضعیت یا شرایط برسیم، دیگر، برای طبقه متوسط یا همان حاملان دموکراسی، مطبوعات، هنر، سبک زندگی، ارتباط با جامعه جهانی، مسائل و مفاهیمی مثل حقوق زنان و حقوق شهروندی در اولویتهای اول یا بهعبارتیدیگر جز 10 اولویت اول آنها بهحساب نمیآیند، و به آنها توجه نخواهند کرد. چون در این وضعیت اولویتهای دیگری قابلطرح هستند؛ مانند حق زیست، حق حیات، چگونگی تامین معیشت، چگونه روبرو شدن با مشکلات تحصیلی فرزندان، تامین شهریههای دانشگاهی، تامین اجاره منزل و مایحتاج وسایل منزل و ... .
در ادامه چنین وضعیتی ما شاهد تغییر و تحول خواهیم بود. تغییری که نیازیهای حاشیهای را به «متن» یا به نیازهای اصلی ترجیح میدهد. در این وضعیت انتظارات مردم، از سیستم، انتظارات سریع و صریحی هستند و نمیتوان با وعدههای میانمدت یا وعدههای بلندمدت آنها را قانع کرد. پس از روی کار آمدن دولت روحانی نیز دیدیم که با وعدههای میانمدتی که به مردم داده شد و در ادامه نتوانستند به نتایج ملموسی دست پیدا کنند یا متناسب با پیشفرضهای تیم دولت اتفاقی رخ نداد، گرچه مطالبات مردم بسیار پراکنده است اما شدیدتر از وضعیتهای پیشین جایگزین شد. در جریان برجام مردم امیدوار شدند، اما چه از داخل، چه از خارج با مشکلات و موانع زیادی روبرو شد. دولت هزینه و تمرکز زیادی بر روی برجام گذاشت و درست آنجایی که به شکست خورد یا به عبارتی بهتر، برجام را به شکست رساندند، طبیعتاً آثار این شکست در این حوزه سرریز شد و همزمان ناامیدی، بیاعتمادی و ناکارآمدی را بین مردم گسترش داد.
پس شما بهنوعی ریشه تمام این مشکلات و ناکارآمدیها را سیاسی میدانید که باعث شده ما را به این وضعیت سوق دهد؟
بیگمان، ریشه تمام ناکارآمدیها و مشکلات و وضعیت موجود در ایران سیاسی است.
شما در مصاحبه اخیر خود به این موضوع نیز اشاره کردهاید و راهکار اصلی را اصلاحات دانستهاید. همچنین به این موضوع اشاره داشتید که، اصلاحات باید در تمام لایهها و سطوح مختلف صورت گیرد و منظور از اصلاح را تغییر مدیران ندانستید، بلکه منظورتان بیشتر اصلاحات اساسی بود. اینجا باید این پرسش را مطرح کرد که منظور شما از اصلاحات سیاسی بهصورت کاربردی و عملی چیست. با توجه به صحبتهای خود شما راهکارها باید عملی زودبازده و کوتاهمدت باشند راهکار شما چیست؟
مهمترین راهکاری که میتوانم ارائه دهم این است که حاکمیت باید به یک برداشت و وحدت یکپارچه برسد و از این حالت جزیرهای خارج شود. تا زمانی حاکمیت باور نکند که یک مجموعه یکسان تمام قوا در کشور در یک گروه بازی میکنند، بیگمان مشکلات قابلکنترل و قابلحل نخواهند بود. شما نمیتوانید ازیکطرف یک گروه بفرستید که با جامعه جهانی گفتوگو کنند و همزمان به یک گروه دیگر اجازه دهید که ترقه در کنند. چون این حرکت پیامهای متناقضی به جامعه جهانی میدهد و آنها را نیز سردرگم میکند. از یک سو برجام را به نتیجه میرسانند از سوی دیگر پیامهای متناقض ارسال میکنند. این نکته درست است که ما برجام را امضا کردهایم اما قرار نیست که با طرف مقابل به یک نقطه روشن دست پیدا کنیم. وقتی در سخنرانیهای مقامات عالیرتبه شاهد این هستیم که بهصراحت آمریکاییها را از تمام کارها و فعالیتهای اقتصادی با ایران منع میکنند، خیلی روشن است که در حالی این کار را انجام میدهند که آمریکا را که یکی از مهمترین شرکای اقتصادی و بینالمللی و از همه مهمتر، عامل تحقق برجام است از صحنه اقتصادی جهانی برکنار میکنید، و او فکر میکند که من اجازه نخواهم داد که از یکسو همه کارها را انجام دهم از سوی دیگر نفعش را چین و روسیه و... ببرند، واضح و روشن است که بازی را
بههم میزند.
پس شما معتقد هستید که در نگاه به جامعه جهانی یا فعالیت با جامعه جهانی ایران، باید یک رویه منسجم در پیش بگیرد؟
قطعاً همینگونه است. حاکمیت اگر بپذیرد که قصدش ارتباط و فعالیت با جامعه جهانی است و یا اینکه نقش مثبت و مشارکتگرایانهای خواهد داشت و همچنین در تحولات منطقهای که از اهمیت خاصی نیز برخوردار است، نقش مثبتی بازی میکند، باید به برخی قواعد سیاست تن در دهد. قبل از تشدید بحران بارها پیشنهاد کرده بودم که به دنبال راههایی برای گفتوگو با عربستان باشیم. چون ما باید نقش عوامل مخرب و موذی در شرایط سیاسی را نیز تحلیل و پیشبینی کنیم. یک دولت یا حاکمیت با توجه بهصورت مسئله خود، اولویتهای ممکن را مشخص میکند. بنابراین ما در طی این مدت عربستان را نادیده گرفتیم. بیگمان نقش عربستان در منطقه و در رابطه ایران و آمریکا و دیگر کشورها از اهمیت زیادی برخوردار است که باید به آن توجه میشد. اهمیت عربستان در خاورمیانه و سیاست او در ۵۰ سال گذشته که بهاندازه ایران است، غیرقابلچشمپوشی است .
با توجه به حواشی که برای برجام به وجود آمد، ما از یکطرف معتقدیم که ایران نسبت به تمام تعهداتی که در برجام آمده پایبند بوده و این آمریکا است که به آن پایبند نبوده. اما از سوی دیگر آمریکا برخلاف اروپا معتقد است که ایران به تعهداتش در برجام پایبند نبوده است، نطر شما در این باره چیست؟
اگر اینجا بتوانیم یک بحث حقوقی پیاده کنیم باید از اینجا شروع کرد که ما مدعی هستیم که نسبت به مفاد برجام پایبند بودهایم و نسبت به تمام پروتکلهایی که شما متصور بودید تمکین کرده ایم. این بخش از مدعای ما بسیار درست است. اما فراموش نکنیم که برجام یک روح دارد که هم آمریکاییها و هم ایرانیها آن را نقض کردند.
اکنون برگردیم به آن بخشی که مربوط به ایران است و آن اینکه، چرا مقام معظم رهبری تصمیم برای مذاکره برای حل این پرونده امنیتی و بینالمللی را آغاز ولی گروههایی با موازی کاری پا در کفش وزارت امور خارجه میکنند. هنوز یادمان نرفته که بخش تندرو حاکمیت در مناظرههای انتخاباتی معترف شدند که در دوران احمدینژاد، همزمان که وزارت خارجه در حال انجام مذاکرات بود، هیاتهایی برای آنکه بتوانند به یک نقطه قابل قبولی برسند، با کشور عمان رفتوآمد داشتند و یا آن سخنرانی معروف هاشمی که گفته بود: سفیر ایران آمد و گفت که چه اتفاقی افتاده، گویا دارند ما را به مرحله نفت در برابر غذا سوق میدهند. بنابراین نظام جمهوری اسلامی ایران یک تصمیم درست و استراتژیک گرفت و دید که جامعه و بازار نیز به آن واکنش نشان داد. شرکتهای بزرگ اروپایی آمدند اما نمیدانستند که در حوزههای جانبی برجام چه اتفاقی انجام خواهد گرفت. چون همهچیز مسدود شده بود. یکی از اینهمه، حوزه بانکی بود.
اگر به نقش نیروها و احزاب در مناسبات قدرت اعتقاد داشته باشیم، در وضعیت کنونی باید وضعیت اصلاحطلبی و اصلاحطلبان بهعنوان یک حزب را بررسی کنیم که با توجه به صحبتهایی که شما در عدم انسجام و یکپارچگی نظام داشتید که بدون شک یک آفت همه گیر نیز است. اصلاحطلبان بهعنوان نیرویی که در مناسبات قدرت نقش دارند چرا در این حزب که پایگاه اجتماعی بزرگی نیز دارد، با یک عدم انسجام روبرو هستیم، زمانی که جریان ۸۸ گذشت، مشارکتیها بهعنوان زیرمجموعه اصلاحطلبی، انتخابات را تحریم کردند، اما رهبر اصلاحطلبان بهپای صندوق رفت و رای داد. این رویه غیرمنسجم بودن در انتخاب و گزینش لیست امید، لیست اعضای شورای شهر و ... قابلمشاهده است. با توجه به اینکه اصلاحات مهرههای سبک و ناکارآمدی نیز ندارد و از مهرههای وزین، قدرتمند نیز سرشار است. چرا در چنین وضعیتی در برخی از آنها با وادادگی روبرو هستیم؟
در پاسخ به سوال شما باید اینگونه مطرح کرد: نخست مفهوم اصلاحطلبی به کنشی سیاسی گفته میشود که یک پای آن در درون نظام سیاسی قرار دارد و یک پای دیگر آن نیز در بیرون از نظام سیاسی. یکپایش در درون نظام است چون اگر نباشد، نمیتواند اصلاحات و سیاستهای خود را اعمال کند و انجام دهد. از سوی دیگر یک پای آن در بیرون نظام سیاسی است تا بتواند نیروهای تحولخواه، آوانگارد و پیشرو که دلبستگیهایی به تغییر و تحول دارند، هدایت و نمایندگی کند.
اما در برخی بزنگاهها نیز میتواند قربانی شود. یعنی میان دو تا کشش از دو جهت نابود شود. مانند گورباچف یا مانند خاتمی در ماههای آینده. چون از یک طرف نیروهای استاتیک خواهان حفظ وضعیت موجود هستند و از طرف دیگر با نیروهای دینامیک که خواهان کشاندن اصلاحطلبان به شرایط نافرمی که با نوستالژی، نگره، گذشته ایدئولوژی و فهم آنها در بیرون با این شرایط در تعارض است، روبرو است. بنابراین وقتی وارد این وضعیت شود، کشیده شده و به دونیمه تبدیل میشود. در این وضعیت نه برای نیروی دینامیک میتواند اثرگذار باشد و نه میتواند مورد اعتماد نیروی استاتیک قرار گیرد. بلایی که سر مرحوم مهندس بازرگان آمد و دقیقا در چنین وضعیتی قرار گرفت.
دو دیگر، اصلاحطلبی یک جریان سیاسی است با یک مانیفست عمومی، که احزاب مختلفی در آن حضور دارند. زمانی به آن میگفتند «بینالعباسین» که یکسر آن عباس دوزدوزانی بود و یکسر دیگر آن عباس عبدی که طرفدار خروج از حاکمیت بود. یا در وضعیت کنونی که اصلاحطلبی شرکای جدیدی پیداکرده مثل حزب اعتدال توسعه مثل حزب اتحاد ملت و ... .
سه دیگر، ما در زمینی بازی میکنیم که دلبخواه و انتخاب ما نیست. یک مثال شخصی بزنم: زمانی که آقای هاشمی رد صلاحیت شدند، ساعت ۳ بامداد بود که به علت بیخوابی به دیوار اتاقم تکیه زده بودم و داشتم به این نکته فکر میکردم که حال که هاشمی رد صلاحیت شد، حال که کاپیتان ما اخراج شده، حال که مربی نداریم چه باید کرد، همان شب بود که سرمقالهای برای روزنامه شرق نوشتم که در آن گفتم بیایید در همین زمینبازی کنیم و معتقد بودم که باید در این فضای سیاسی که انتخاب ما نیز نیست بازی کرد. قطعا باید پذیرفت که شرایط به سازماندهی سیاسی نیز کمک میکند. مثال بارز این شرایط دو یا سه انتخابات قبلی که داشتیم. یا همچنین انتخابات آینده که به نظرم بسیار سخت خواهد بود و هنر سیاسی زمانی تعریف میشود که بتوان در این زمینها بازی کرد و بتوانیم در انتخابات سخت خود را نشان دهیم و سازماندهی سیاسی کنیم.
به هر حال زمین و زمان علیه ماست، مطالبات مردم را درست نتوانستیم پاسخ بدهیم. شرایط بینالمللی علیه ما است. از جهتی نیز بخشهای تندرو حاکمیت در پی این هستند که نشان دهند هیچگونه تحولی در تمام مسیرهایی که اصلاحطلبان قصد دارند از طرق آنها اقدامی انجام دهند قابل تحقق نیست. نکته جالب این است که بخشهای تندرو حاکمیت با ترامپ و دیگر تندروها در یک جبهه هستند و یک حرف را میزنند.
نمیدانم شما میتوانید سخن من را در روزنامه خود چاپ کنید یا خیر، و آن اینکه وقتیکه مردم در یک انتخابات شرکت میکنند و به ۱۶ نفر رای میدهند و از طرفی نفر شانزدهم را بر میدارند و به عنوان رئیس انتخاب میکنند، پیام این حرکت چیست؟ بدون شک اینیک پیام برای جامعه دارد که به دنبال آن تبعاتی را نیز به همراه دارد که آنها را محاسبه نمیکند. این مشکل جدی ما است و سازماندهی روشنی هم نسبت به این رویهها نداریم.
پس شما میپذیرید که اصلاحطلبان منسجم نیستند و یک نقشه روشن برای راه ناهموار پیشرو ندارند.
قطعا همینگونه است واقعاً اصلاحطلبان به یک نقشه راه، انسجام درونی و وحدت رویه منظم نیاز دارند. اخیرا آقای خاتمی پیامی را در پانزده بند نوشتند و منتشر کردند. من یکی از اولین مخالفین این نوشته هستم. چراکه قبلاً با توجه به اینکه آقای خاتمی به بنده لطف دارد بارها به ایشان گفتم که برای خروج از این وضعیت نیاز داریم که به مردم راهکار ارائه کنیم نه اینکه از کلیات حرف بزنیم. اینجاست که ایشان دوباره به کلیات پرداختند در صورتی که ما باید راهکار عملی کوتاهمدت که بتوان پاسخی کاربردی از آن گرفت ارائه کنیم.
از نقصهای دیگر اصلاح طلبان تکلیف خود را با برخی امور روشن نکردهاند. اصلاحطلبان باید به عموم مردم بگویند که تکلیفشان با نظارت استصوابی چیست، با حضور زنان در مجلس خبرگان، در مکانهای ورزشی، با حضور ساز در سیمای ملی، با حضور اهل تسنن در شورای شهر یا دیگر کسوتهای لشگری و کشوری چیست؟ اصلاحطلبان تاکنون با این امور اعلام موضع نکردند.
اگر اصلاحات و جریان اصلاحطلبی میخواهد در سیر تحولات سیاسی کشور ایران نقش ایفا کند باید بتواند که تکلیف خود را با این موضوعهای مهم روشن کند.
برخی امروزجامعه جهانی را، آمریکا میبینند و برای حل کردن مشکلات نیازی به دیگر کشورها ندارند و تا مشکلات با آمریکا حل نشود دیگر مشکلات حل نخواهد شد. بنابراین میتوان مستقیما وارد مذاکره شد. نمونه اش برجام بود. بعد از خروج ترامپ گفت: من یکطرفه اقدام میکنم و شما (اروپا) مناسبات اقتصادی با ایران را ادامه دهید. کشورهای اتحادیه اروپا هم تعهد دادند که در برجام میمانند و ایران را حمایت میکنند. گرچه دولتهای اروپائی تلاش کردند که از ایران در حوزه اقتصاد حمایت کنند اما صاحبان صنایع بزرگ اعلام کردند که نمیتوانند حمایت کنند و یکی یکی عقب نشینی کردند.
اینکه آمریکا در جامعه جهانی اعمال تحریم و محدود کردن ما نقش مهمی را ایفا کرده در آن تردیدی نیست. چون گردش مالی دنیا با ارز مسلط دلار در جریان است. شرکتهای تجاری و آمریکا در اعمال تحریمها تاثیر گذارند. به همین واسطه دلیل نمیشود که ما در سیاست خارجی به دنبال آمریکا باشیم. کشورهای آمریکای لاتین و آسیا و آفریقا با اینکه دوست آمریکا هستند اما هنوز دارای مشکلات راهبردی هستند. باید بین ذوق زدگی با ارتباط با آمریکا و دشمنی غیرمنطقی و مطلق ما فاصله گذاشت. به عنوان مثال ما میتوانیم از ظرفیت گفت و گو با آمریکا منافعی از چینیها به دست بیاوریم، با مذاکره و همکاری با اروپا از روسیه منافعی به دست بیاوریم. باید در نظر بگیریم در سیاست خارجی به هیچ وجه دوست و دشمن خارجی دائمی نداریم. بایستی به مذاکره تنها به عنوان ابزاری برای حفظ مصالح کشور و مردم بنگریم. به عنوان مثال در سپتامبر میشود تلفنی صحبت کرد یا در نیویورک اگر مقامات همدیگر را دیدند دست بدهند یا کنار سرویس بهداشتی همدیگر را ملاقات کنند هیچ اشکالی ندارد منتهی در صورتی امکان پذیر است که با حفظ پرستیژ ایران انجام پذیرد.
ما میدانیم که اولین مرحله تحریمها از سوی آمریکا اهمیت استراتژیکی ندارد. بلکه این فاصله 90 روزه بین اعمال دو تحریم است که حیاتی است یعنی تا ماه نوامبر (آبان). ما سه ماه وقت داریم که زمان کوتاه و فشردهای است. سوال اصلی ایناست که اصلاحطلبان چه پلتفرمی برای مقابله با این و برون رفت از این وضعیت برای 90 روزه آینده دارند. به عنوان نمایندگی یک جریان که قادر است با حاکمیت تعامل کند چه تاکتیک ها، برنامه و راهکاری را برای ارائه به حکومت در نظر گرفته اند؟
پیشنهاد اصلاح طلبها این است که ترامپ به عنوان برهم زننده بازی باید به میز مذاکره برگردد. ما این فرض را اصل میگیریم که با یک رئیس جمهور نامتعادل روبرو هستیم که اکنون نیاز به گفتوگو دارد. او از شروط دوازدهگانه پمپئو به ملاقات با ما بدون شرط رسیده است.
اگر به صحنه اقتصادی آمریکا نگاهی بیندازیم این کشور حتی در رابطه با تعرفههای اروپا بعد از کلی هیاهو نرمش نشان داد. کمپانیهای «هارلی دیویدسون» و «بربر» بعد از تهدیدهای ترامپ کارخانه موتورسیکلت و شرکت را به اروپا منتقل کردند. با اینکه ترامپ دنبال اشتغالزایی است اما باعث شده هزینه زیاد شود. اگرچه نرخ اشتغالزایی بالا آمده و طبق گزارش بازرسیهای سازمان ملل هزینهها زیاد شده و امکان دارد ترامپ استیضاح شود و به واسطه همین وضعیت در جایگاه آسیب پذیری قرار دارد.
یعنی تاکتیک اصلاح طلبان یک تاکتیک انتظار و منفعل است؟
نخیر ترامپ میخواهد نهایتا ثابت کند من یک دستاورد دارم. او به دنبال یک بیگ بنگ بزرگ است. من قبل از نوامبر یک دستاورد مهم دارم. به عنوان نمونه میخواهد نشان دهد که توانسته یک شبه، کره شمالی را به میز مذاکره بیاورد.
این رودروئی اینگونه نیست که فقط جزئی از سیاست خارچه ترامپ باشد. ما شاهدیم که همیشه سیاست خارجه آمریکا مبنی بر نفوذ بوده و اینگونه رودررو صحبت کردن خارج از مبانی اصلی سیاست خارجه آمریکا نیست.
آمریکائیها عقیده دارند که ما پرستیژ کرهشمالی را خدشه دار کردیم و با پکیج تشویقی باعث شدیم آنها کوتاه بیایند و توانسته ایم به خواسته هایمان برسیم و در حقیقت کاری انجام نداده اند نهایتا یک قهوه خورده اند.
ولی بستگی دارد که خبر خوب شاید در سپتامبر باشد و با روحانی دیدار کند و منجر به تغییرات جزئی در برجام شود. ترامپ میگوید ایران تغییر خوبی کرده است. این به چه به معناست؟ مگر چه اتفاقی در سیاست خارجه ایران افتاده؟ ایران چه تغییری کرده است؟ در صورتیکه میدانیم ایران از نظر راهبردی تا کنون باثبات بوده است. در اصل ترامپ نگران مخاطب و افکار عمومی است به این استدلال نیاز دارد تا افکار عمومی را تحت تاثیر قرار دهد و آماده کند. بنابراین ترامپ به این برگ نیاز دارد. مانیز به این برگ احتیاج داریم.
ترامپ تا پیشنهاد مذاکره بدون شرط را داد، دلار نزدیک به 2 هزار تومان پائین آمد میتوان از این عملکرد بازار اینگونه استنتاج کرد که بخشی از این فشارها فشار اقتصاد سیاسی است. ایران با صدور نفت و تولیداتش در حدود 100 میلیارد دلار درآمد دارد درحالیکه هزینهها فقط 20 تا 25 میلیارد دلار است. اما کاملا مشهود است که این نوسان ارز ناشی از نا امنی سیاسی است. اگر ما با آمریکا به نتایجی برسیم اروپاییها هم احساس میکنند که میتوانند همکاری هایشان با ایران را ادامه دهند.
خوب این کلیت موضوع است چه تاکتیکی را باید در پیش گرفت تا به این نتیجه برسیم ؟
این نوع موضع گیری در حقیقت به نفع تندروها نیست زیرا سطح تنش، کاهش پیدا میکند. انتخابات مجلس و ریاست جمهوری در راه است و تندروها نمیخواهند این جریان دوباره رای بیاورد. نمیخواهند سطح تنش میان ایران و آمریکا کاهش یابد. زیرا اگر تنش کاهش پیدا کند و در آن صورت مردم بخواهند رای بدهند این آرا به حساب تندروها نمیرود.
عربستان، کویت و امارات نیز در این جریان، مخالف اصلاح طلبان هستند و علاقهای به بهبود روابط ایران و آمریکا ندارند. داستان «مک فارلین» را یادتان بیاید که در آن عربها گفتند ما را فروختید.
دلیل این همه چالش اینست که ما در منطقه بسیار بسیار مهم هستیم. خطر بعدی دیوانه دست راستی یعنی ترامپ و ایرانیان برانداز هستند. یک توافق نانوشته نامقدس میان ایرانیان رادیکال، پولهای عربستان، موساد، تی پارتیهای آمریکا وجود دارد که وضع ما را هم به هم میزند. این تاکتیک است.
خوب این چه تاکتیکی است؟
این وضعیتی است که ما با آن روبروهستیم هم روحانی هم ظریف خبر دارند بله مقامات عالی رتبه خبردارند و بررسی میکنند. اگر آمریکا تحریم نوامبر را عقب بیندازد و با حسن نیت با حکومت ایران برخورد کند و توضیح دهد همه اظهاراتش علیه حکومت اشتباه بوده و به دنبال عوض شدن رژیم ایران نیست. ازاینرو چون ایرانیان دنبال پرنسیب هستند حکومت ایران نباید برایش حس خفت پیش بیاید. ترامپ فکر میکند که توپ را در زمین ما انداخته ما میتوانیم از این فرصت استفاده کنیم و برخی از شرطهای پمپئو را بررسی و در صورت صلاحدید، اعمال کنیم و به دنبال منافع ملی و نظام سیاسی قدم بعدی را برداریم؛ بسیاری از معادلات تغییر خواهد کرد و دولت وضعیت بهتری پیدا میکند . شاخصهای اقتصادی تغییر پیدا میکند چون ما بر اساس شاخصهای بین المللی رو به رشد بودیم.
نظر و راهکار فیاض زاهد درباره ایران پسابرجام با توجه به شرایط کنونی چیست؟
توصیه ام این است که دولت از طریق کانالها و کشورهای اروپایی و عربی باعث تسهیل راهی برای مذاکره شوند. اگر ترامپ به دنبال کاسبی و معامله است با تحقق شرایط توام با اعتبار ایران در سطحی از مذاکره و دادوستد میتواند وارد رابطه با ایران شود. چون نمیتوانند حلقه فشار بر بانکهای اروپا و صنایع بزرگ و کوچک را بردارند مجبورند وارد تعامل با ما بشوند. ما برای سرمایه گذاری به 500 میلیارد دلار و در صنایع نفت و گاز به 200 میلیارد دلار دیگر نیاز داریم.
سایر اخبار این روزنامه
همدلی از کشت محصولات آب بر در کشور گزارش میدهد هندوانه متهم کمآبی
امروز «علی حاتمی»، شاعر سینمای ایران برای هفتاد و چهارمین بار زاده میشود ابرمرد مشرقی
دیدار هزاران نفر از قشرهای مختلف مردم با رهبر معظم انقلاب اسلامی با زورگویان مذاکره نمیکنیم
«همدلی» افزایش 4 درصدی اجاره نشینی طی 5 سال گذشته و تاثیر آن بر زندگی شهروندان را بررسی کرد
برای سالروز درگذشت حسینعلی وزیری تبار که سربه زیر و باشکوه نواخت آوای غریب آشنا
از تحلیل روابط خارجی ایران و آمریکا تا ایرادها و اشکالهای اصلاحطلبی در گفتوگوی اختصاصی فیاض زاهد با «همدلی»
سیدعبدالهادی آرامی چرا مجلس پرینتر ندارد؟
رئیس قوه قضاییه: با موافقت رهبری صرفاً برخی تشریفات رسیدگی به پرونده مفاسد اقتصادی حذف شد
کمالوندی: ماندن در برجام بهتر از نماندن در آن است
ظریف: تحریمهای آمریکا باعث تغییر سیاست منطقهای ایران نمیشود
بطحایی خبر داد؛ هفته آینده با استیضاحکنندگانم دیدار میکنم
وزیر خارجه ترکیه: از دیپلماسی استقبال میکنیم ولی زیر بار زور نمیرویم