روزنامه آفتاب یزد
1398/07/13
به بهانه انتشار خاطرات وندیشرمن مذاکرهکننده هستهای آمریکا از سوی انتشارات صدا و سیما
ادامه «گاندوسازی»، این بار به صورت کتاب!آفتاب یزد ـ رضا بردستانی: ناشر ـ سروش وابسته به صدا و سیما ـ در همان ابتدای کتاب ـ «بدون هراس/NoFor the Fainof Heart/ نوشته وندی شرمن ـ که ترجمه و روانه بازار کرده است، تکلیف خود را با تیم مذاکره کننده و حامیانِ برجام روشن کرده، از برجام تحت عنوان «یک تجربه تلخ تاریخی» نام می برد و این یعنی خواننده بداند ترجمه خاطراتِ وندی شرمن، تمام محتوای این کتاب نیست یا حداقل، خواننده باید خاطرات وندی شرمن را
از زاویه ای مطالعه کند که باب طبع سروش
صدا و سیما است!
> از نظر سروش،
برجام یک«تجربه تلخ تاریخی» است!
در جایی ـ مقدمه ناشر ـ که بنا بر رسم معمول و مرسوم؛ ناشر مقدمه ای بر کتاب منتشر شده
می نویسد و از چراییها و دلایل نشر سخن می گوید، سروش بیانیه صادر کرده، می نویسد:
« هرچند سنت خاطره نویسی در میان رجال سیاسی آمریکایی با هدف اقناع مردم خودشان و مظلوم نمایی و تایید درستی سیاستهای آن کشور و
از سوی دیگر، جهت دهی به افکار عمومی با زاویه نگاه خاص آن فرد یا کشور انجام میشود با این حال این کتاب ما را به گوشههایی از رویدادهای پیدا و پنهان مذاکرات طولانی میان ایران و آمریکا و دیگر کشورهای
گروه 1+5 نزدیک تر می کند.
با توجه به اهمیت و حساسیت موضوع برجام در تاریخ کشور و ضرورت شناخت دقیق تر از آن برای محققان و اندیشمندان و نسلهای آتی، سروش ترجمه و انتشار این کتاب را در دستور کار خود قرار داد اما برای پرهیز از انتشار و اشاعه یک سویه دیدگاههای خاص نویسنده کتاب از آقایان دکتر عباس عراقچی عضو ارشد مذاکره کننده هیئت ایرانی و دکتر علی باقری معاون سیاست خارجی و امنیت بین الملل دبیرخانه شورای امنیت ملی و عضو ارشد تیم مذاکرات هستهای در طول مذاکرات قبل از برجام با خانم شرمن، درخواست شد تا موارد و توضیحات لازم در خصوص موارد مطرح شده در این کتاب را در قالب مقدمه یا تکمله ای برای انتشار در اختیار سروش قرار دهند.
آقای عراقچی تا زمان انتشار کتاب علی رغم پیگیریهای انجام شده پاسخی ارائه نفرمودند و آقای باقری به بهانه این کتاب موضوع مذاکرات را از ابتدا به صورت خلاصه و دقیق برای خوانندگان مرور کردند و نکاتی را در این خصوص متذکر شدند.
امید که سایر مسئولان که در این مقطع حضور جدی داشتهاند نیز با نوشتن خاطرات خود از این «تجربه تلخ تاریخی» زمینه درس آموزی و عبرت گرفتن برای اداره آینده کشور را فراهم آورند.»
در این مقدمه ی بیانیه گونه ی سروش! چند ابهام و تناقض آشکار وجود دارد. نخست این که یادآور شده اند؛ سنت خاطره نویسی در میان رجال سیاسی آمریکایی با چند هدف مشخص دنبال می شود:
ـ اقناع مردم خودشان
ـ مظلوم نمایی
ـ تایید درستی سیاستهای آمریکا
ـ جهت دهی به افکار عمومی با زاویه نگاه خاص...
با این همه، در جای جای کتاب، هرآنچه«شرمن» نوشته، گویی «وحی مُنزل» است و بر اساس همین نوشتهها، تیم مذاکره کننده ی ایرانی؛ بی اطلاع، زودباور، ضعیف، غربگرا، ترسو، ساده لوح و
تسلیم شدنی توصیف می شوند.
نکته ی جالب تر، علی رغم این نکته ی هشداری که
« خاطره نویسی در میان رجال سیاسی آمریکایی با هدف اقناع مردم خودشان و مظلوم نمایی و تایید درستی سیاستهای آن کشور و از سوی دیگر، جهت دهی به افکار عمومی با زاویه نگاه خاص آن فرد یا کشور انجام میشود » اما در نهایت به این نتیجه رسیده اند که؛« این کتاب ما را به گوشههایی از رویدادهای پیدا و پنهان مذاکرات طولانی میان ایران و آمریکا و دیگر کشورهای گروه 1+5 نزدیک تر می کند.»
> این تازه اول ماجرا است...!
پیش از مقدمه مترجم و مقدمه مولف؛ عنان واختیار ماجرا می افتد به دستِ«علی باقری کنی» که وی را به عنوان؛ « معاون سیاست خارجی و امنیت بین الملل دبیرخانه شورای امنیت ملی و عضو ارشد تیم مذاکرات هسته ای در خلال سالهای 1386تا 1392» معرفی کرده اند اما اگر ساده و مختصر می نوشتند: « معاون سعید جلیلی»؛ خواننده به آسانی می توانست متوجه شود که آن چه می خواند ارتباطی با این کتاب ندارد بلکه بیانیه ای است امضاء شده از سوی «دلواپسان»!
علی باقری کنی در مقدمه ای 33 صفحه ای ـ معادل 10 درصد کل حجم کتابی 326 صفحه ای ـ بی آن که ذره ای! اشاره به متن کتاب داشته باشد که نشان دهد چند صفحه ای خوانده و بعد دست به قلم شده! شروع می کند به داستان بافیهایی که «تیم مذاکره کننده» یعنی همانی که ما بودیم و اینهایی که بعد ما رفتند، نه تنها مذاکره بلد نبودند که همه دستاوردهای قبلیها را نیز بر باد فنا دادند!
> سیاست خارجی اصالت ندارد!
معاون سعید جلیلی بیانیه اش را تحت عنوان مقدمه (!)
این گونه آغاز میکند: « فهم و درک درست تفاوت میان سیاست خارجی و دیپلماسی، از الزامات هر ارزیابی منطقی و متقن از نوع نگاه و نحوه عمل کشور در عرصه خارجی است... درباره سیاست خارجی باید دو نکته و ملاحظه مهم را مدنظر داشت؛ نخست آن که سیاست خارجی فینفسه اصالت ندارد زیرا اگر موضوعاتی مانند حفظ تمامیت ارضی، تامین منافع اقتصادی، تثبیت حقوق ملی در عرصه خارجی، صیانت از فرهنگ ملی یا تاثیرگذاری در مناسبات سیاسی اقتصادی و فرهنگی دیگر کشورها ارتقای توان علمی و مانند آن مطرح نباشد سیاست خارجی اساساً جایی برای بروز و ظهور نخواهد داشت چه برسد به اینکه هنر یا فن دیپلماسی بخواهد برای تحقق اهداف سیاست خارجی به میدان بیاید دوم آن که تدوین اصول مبانی و اهداف سیاست خارجی کشور نباید متاثر از تصویر ذهنی دیپلماتها از جهان خارج یا محدودیتهای نظری و عملی دستگاه و مجریان دیپلماسی باشد زیرا در این صورت سیاست خارجی به جای ابتنا بر واقع گرایی به عمل گرایی دچار میشود! و... عملاً این بیگانگان هستند که مسیر سیاست خارجی کشور را تعیین می کنند.»
معاون سعید جلیلی مدعی شده در موضوع هستهای ایران نگاه راهبردی و اصیل آمریکاییها از ابتدا انکار حقوق هسته ای، برچیدن فعالیتها و نابودی دستاوردهای هستهای ایران بوده است. وی برای این ادعای خود
سیاهه ای از اقدامات را برمیشمارد و می گوید:
همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی، غربیها و از جمله آمریکا، قراردادهای هستهای خود با ایران را یک جانبه فسخ کردند و حتی آلمانیها از تکمیل ساخت نیروگاه اتمی بوشهر سرباز زدند. با قطع همکاریهای هستهای با ایران، تصور آمریکا این بود که ایران نمی تواند به عرصه هستهای ورود پیدا کند. شدت بر خورد آمریکا با هستهای شدن ایران به حدی بود که حتی هنگامی که ایران قصد داشت با همکاری روسها نیروگاه نیمه کاره اتمی بوشهر را تکمیل کند بیل کلینتون معاون خود «ال گور» را به مسکو فرستاد تا روسها را از پذیرش همکاری هستهای با ایران باز دارد. نویسنده در ادامه یادآور می شود: با روی کار آمدن جرج بوش پسر در واشینگتن و پس از وقوع حوادث ۱۱ سپتامبر در نیویورک و قرار گرفتن نام ایران به عنوان یکی از سه کشور عضو محور شرارت از سوی دولت بوش، سیاست خارجی آمریکا در قبال موضوع هسته ای ایران وارد مرحله جدیدی می شود. آمریکاییها وقتی دریافتند موانع علمی و فنی نتوانسته ایران را از دستیابی به توانمندی هستهای باز دارد برای مقابله با هستهای شدن ایران بازی جدیدی را با استفاده از مزدوران منافق سازمان مجاهدین خلق ایران ترتیب دادند. آنها در مرداد ماه ۱۳۸۱ با ارائه تصاویری ادعا کردند ایران به طور مخفیانه در حال فعالیتهای هستهای در نطنز و اراک است.
> گفت و گوی تمدنها
یعنی دیپلماسی نزدیکی به آمریکا؟!
علی باقری کنی؛ با توجه به عقبه سیاسی ای که دارد حتی پیشنهاد گفتوگوی تمدنها از سوی سیدمحمد خاتمی را مرتبط بادیپلماسی نزدیکی به آمریکا دانسته، مینویسد:
در جمهوری اسلامی ایران که بر اساس ظرفیتهای درونی خود و برای تامین نیازهای راهبردی و انرژی خود رو به ایجاد و ارتقای توانمندی هستهای آورده بود دولت اصلاحات بر مسند قدرت و آقای حسن روحانی دبیر شورای عالی امنیت ملی بود با اقدام آمریکا در به اصطلاح افشای فعالیتهای پنهان هستهای ایران در نطنز موضوع ایران در دستور کار شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی قرار گرفت و در پی آن سه کشور اروپایی انگلیس، فرانسه و آلمان که نقش اصلی در طرح موضوع ایران در شورای حکام را داشتند وارد گفت و گو با طرف ایرانی شدند و با ترفند جلوگیری از اقدام آمریکا برای کشاندن موضوع ایران به شورای امنیت سازمان ملل، تلاش کردند خواست آمریکاییها در انسداد مسیر پیشرفت هستهای ایران را بدون هیچ هزینه ای عملی سازند! طرف ایرانی که مذاکرات سیاست خارجی را در سایه دیپلماسی تعریف می کرد و علت اصلی مشکلات کشور را دیوار میان ایران و آمریکا می دانست نزدیکی با آمریکا را در دستور کار سیاست خارجی کشور قرار داد و بدون توجه به دلایل ماهوی و راهبردی تخاصم آمریکا با ایران، ساده لوحانه شعار کوتاه شدن دیوار بی اعتمادی میان ایران و آمریکا را به جلوه دیپلماسی ایران تبدیل کرد و در همین راستا نیز پیشنهاد «گفتوگوی تمدنها» را مطرح کرد.
معاون سعید جلیلی اندکی بعد می نویسد: «دولت اصلاحات بدون توجه به سیاست آمریکا و اروپا در قبال موضوع هستهای ایران مقهور ترفندها و شگردهای دیپلماتیک اروپاییها شد و در نتیجه اروپاییها به عنوان ابزار دیپلماسی آمریکا توانستند با زبان مذاکره طرف ایرانی را به توقف فعالیتهای هستهای راضی کنند!
>دروغ بزرگی مستند به خاطرات جک استراو!
علی باقری کنی برای اثبات حرفهای خود مستقیم به خاطرات جک استراو نیز استناد می کند و فارغ از این که اساساً خاطره نویسی غربیها چه دلیل یا دلایلی دارد و تا چه اندازه می تواند صحت داشته باشد مینویسد:
« اندکی پس از حمله آمریکا به عراق، ایران یا بخشی از آن از طریق دولت سوئیس تمایل خود را به گفتگوهای دوجانبه برای دستیابی به معامله بزرگ با ایالات متحده آمریکا در مورد برنامه هستهای ایران احتمال به «رسمیت شناختن اسرائیل توسط ایران» و رفع تحریمهای آمریکا ابراز کردند. ایالات متحده تصمیم گرفت این پیشنهاد را رد کند.
معاون سعید جلیلی بالاخره واردِ دوران حضور تیم مذاکره کننده ای می شود که خود او نیز حضور داشته و روی دو موضوع اصرار علیحده ای دارد؛ «قدرت در عرصه فنی» و « اقتدار در عرصه سیاسی»! و می نویسد:« اتخاذ سیاست درست هستهای دولت دهم و نیز دیپلماسی هوشمندانه هیئت مذاکره کننده ایرانی در اواخر دوره ریاست جمهوری جرج بوش پسر، آمریکاییها را مجبور کرد تا عملاً سیاست هستهای خود را در قبال ایران تغییر دهند.
آنها در مرحله نخست به تغییر در دیپلماسی هستهای خود در قبال ایران مبادرت کردند بر این اساس ابتدا جامعه اطلاعاتی آمریکا در پاییز ۱۳۸۶ گزارشی منتشر کرد که در آن تصریح کرد ایران فعالیتهای غیرصلح آمیز هستهای ندارد و در ادامه نیز با وجود ورود رسمی آمریکا به مجموعه طرف مذاکره کننده ایران در قالب 1+5 این رژیم اعلام کرد حاضر به مذاکره ی رو در رو با ایران نیست و تصریح کرد تا زمانی که ایران قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل را که بر تعلیق فعالیتهای هسته ای ایران تاکید میکند اجرا نکند، حاضر به گفتگو با ایران در قالب گروه 1+5 نیست. 25 بار تقاضای مذاکره از سوی آمریکاییها به دلیل«اقتدار فنی و تدبیر دیپلماتیکی ایران»!
علی باقری کنی مدعی است: عدول آمریکاییها از دیپلماسی مذاکراتی خود در عقب نشینی از تاکتیک عدم حضور در جمع 1+5 در مذاکره با ایران آغاز روند عقبگردهای زنجیرهای آمریکایی در طول سالهای بعد است از این رو آمریکاییها که در سالهای ۱۳۸۲ تا ۱۳۸۴ با اعلام اینکه با شیطان مذاکره نمیکنند درخواست دولت اصلاحات برای مذاکره را رد کرده بودند از سال ۱۳۸۷ به بعد که با «اقتدار فنی و تدبیر دیپلماتیکی ایران» مواجه شدند به طور جدی خود پیگیر مذاکرات دو جانبه با طرف ایرانی شدند تا جایی که در مذاکرات ژنو ۳(آذر ماه ۱۳۸۹)، 9 بار و در مذاکرات استانبول ۱ (بهمن ماه1389)، ۱۶ بار از طرف ایرانی درخواست مذاکرات دو جانبه کردند. قدرت فنی هستهای و نیز اقتدار دیپلماتیک ایران به گونهای بود که در مذاکرات ژنو ۳ ویلیام برنز معاون سیاسی وزیر خارجه آمریکا را واداشت برای پیگیری ملاقات دوجانبه با طرف ایرانی حدود نیم ساعت پشت در اتاق هیئت ایرانی راه برود تا در صورت پاسخ طرف ایرانی بتواند بدون فوت وقت با ایرانیها ملاقات کند.
از وقتی ما آمدیم همه ی مسائل به نفع ایران بود!
در این بیانیه یا مقدمه به قلم دکتر علی باقریکنی که هیچ ارتباطی با کتاب خاطرات وندی شرمن نداشته و صرفاً دفاعیه ای است از تیم سابق مذاکرهکننده هسته ای ایران و تخریب تام وتمام و گاندو گونه تیم فعلی! ما مواجه با یک مقایسه بسیار قابل تحمل میشویم.
نویسنده مقدمه مدعی میشود در ارزیابی این دور از مذاکرات طی سالهای ۱۳۸۷ تا ۱۳۹۲ میتوان گفت آمریکا که در اردیبهشت ماه سال ۱۳۸۷؛
ـ قائل به هیچ حق هستهای برای ملت ایران نبود
ـ آنقدر خود را قدرتمند و ایران را ضعیف میپنداشت که حاضر به پذیرش ایران به عنوان طرف مذاکره یا توافق نبود
ـ حضور خود در مذاکرات جمعی در قالب 1+5 را مشروط به اجرای قطعنامههای شورای امنیت توسط ایران کرده بود
ـ حاضر به انجام معامله هستهای با ایران و دستیابی به توافق با ایران نبود
ـ حاضر به پذیرش لغو تحریمها به عنوان بخش مهم و اصلی معامله هسته ای نبود
ـ حاضر به ورود موضوع تحریمهای اولیه و ثانویه در معامله هسته ای نبود
ـ و حاضر به پذیرش حقوق هسته ای ایران در قالب معاهده ان پی تی از جمله حق غنی سازی در ایران نبود تا حدی که غنی سازی خط قرمز آمریکا در قبال فعالیتهای هستهای ایران بود
اما در اردیبهشت ۱۳۹۲ و پس از مواجهه با چند سال قدرت فنی هستهای و اقتدار سیاسی هستهای وضعیت به گونهای دیگر بود به طوری که آمریکا:
ـ حقوق هستهای ایران در چارچوب ان پی تی را در قالب پیام رسمی رئیس جمهورش پذیرفته بود
ـ آنقدر ایران قوی شده بود و استیصال آمریکا در مقابل ملت ایران تا آن حد علنی شده بود که در یک مقطع کوتاه ۲۵ بار درخواست مذاکره دو جانبه با ایران کرده بود
ـ بر اساس ادعای آقای صالحی، آمریکا برای جلب موافقت ایران برای مذاکرات دوجانبه، پذیرش حقوق هستهای ایران و لغو تحریمها علیه ایران را از طریق عمانیها اعلام کرده بود
ـ لغو تحریمها را در چارچوب توافق هسته ای پذیرفته بود
ـ برداشتن تحریمهای اولیه غیر هستهای علیه ایران را به عنوان یکی از محورهای توافق هستهای پذیرفته بود
ـ خط قرمز هستهای خود را از غنی سازی به ساخت سلاح عقب برده بود
ـ به عدم وجود ابعاد نظامی در برنامه هستهای ایران در قالب گزارش جامعه اطلاعاتی آمریکا در سال ۱۳۸۶ اعتراف کرده بود
ـ استثنا نبودن ایران در عرصه هستهای را در قالب پیام رسمی رئیس جمهور آمریکا پذیرفته بود و به فزونی سرعت توسعه هسته ای ایران نسبت به سرعت تاثیرگذاری تحریمها علیه ایران اعتراف کرده بود.
آن گونه که علی باقری کنی ادعا کرده همه دستاوردهای برشمرده شده از سوی ایشان که تا اردیبهشت ۱۳۹۲ به دست آمده بود با روی کار آمدن دولت یازدهم یعنی دولت حسن روحانی چون سیاست خارجی به تابعی از دیپلماسی تبدیل شده بود، از بین رفت.
نامبرده مدعی است با سیاست قدرت فنی هستهای از یک سو و اقتدار دیپلماتیک از سوی دیگر طی هشت سال پس از دولت اصلاحات نه تنها پیشرفتهای شگرف هستهای محقق شده بود که برخلاف ۸ سال قبل که مذاکره کنندگان ایرانی برای مذاکره با آمریکاییها التماس میکردند و امروز این آمریکاییها بودند که برای مذاکره با طرف ایرانی به هر دری میزدند در این شرایط که مشکل حضور آمریکاییها در میز مذاکره حل شده بود «دیپلماسی هستهای دولت یازدهم» از «دیپلماسی مذاکره با آمریکا» به «دیپلماسی توافق با آمریکا» تغییر یافت!
>چند نکته قابل تامل...
همزمان با انتشار این خبر که خاطرات وندی شرمن توسط انتشارات سروش منتشر و راهی بازار نشر شده است، از میان آن همه خاطرات دو موضوع یا خاطره به طرز عجیب و وسیعی در فضای رسانهای نشر داده شد؛ نخست خاطرهای که وندی شرمن گفته است داد و بیداد کردم، گریه کردم و به همین دلیل عراقچی و مجید تخت روانچی از موضع خود عقبنشینی کردند!
نکته دیگر آنکه وندی شرمن گفته بود عباس عراقچی برای من در هر کریسمس هدیه میفرستد در حالی که نمی داند من یهودی هستم.
البته در این یادداشت اساساً کاری به خاطرات وندی شرمن نداریم و نمی خواهیم به آن بپردازیم زیرا از آن جایی که هدف غایی منتشر کنندگان این خاطرات، اصل خاطرات نیست بلکه رو آوردن به یک گاندو سازی جدید علیه تیم مذاکرات هستهای دولتهای یازدهم و دوازدهم است که اگر جز این بود که نیست! قطعاً جای بیانیه معاون سعید جلیلی در ابتدای این کتاب نبود!
در مقدمه ناشر به صراحت آورده شده که از آقایان عباس عراقچی و علی باقری خواستیم تا اگر نقطه نظراتی در مورد خاطرات وندی شرمن دارند برای ما بنویسند. ناشر مدعی شده که عباس عراقچی هیچ پاسخی به درخواست سروش مبنی بر توضیحاتی در مورد خاطرات وندی شرمن نداده است و علی باقری نیز مقدمهای نوشته و ارسال کرده که وقتی آن را مطالعه کنیم خواهیم دید جز یکی دو مورد استناد آن هم برای نشان دادن ضعف و زبونی تیم مذاکره کننده! اساساً کاری به متن خاطرات وندی شرمن ندارد. البته انتظار دیگری نیز نمی توان از انتشارات سروش وابسته به صدا و سیما داشت که در یک رفتار غیر حرفه ای به جای منتشر ساختن خاطرات وندی شرمن بدون هیچ قضاوتی و بدون هیچ برداشتی اقدام به کاری عجیب میکند؛ نخست ناشر در همان ابتدا موضع خود را مشخص ساخته و برجام را «یک تجربه تلخ تاریخی» معرفی میکند و سپس بیش از هر چیزی مقدمهای۳۳ صفحهای از معاون سعید جلیلی در ابتدای کتابی که خواننده فکر میکند خاطرات وندی شرمن را خواهد خواند، قرار میدهد تا تمام دیدگاهها به این سمت و سو حرکت کند که هرچه وندی شرمن نوشته و بیانگر ضعف و زبونی تیم مذاکره کننده هستهای در خلال سالهای ۹۲ به بعد است کاملاً صحت دارد فارغ از آن که خود ناشر تذکر داده باشد «سنت خاطرهنویسی آمریکاییها دلایلی دارد» که متاسفانه سروش برای رسیدن به آن دلایل تا جایی که توانسته به خانم وندی شرمن کمک کرده است!
>درباره عراقچی و تخت روانچی
از تمام مسائلی که وندی شرمن درباره تیم مذاکرات هستهای نوشته به یکی ـ دو موضوع بسنده میکنیم و این یادداشت را به پایان میبریم با این توضیح که گاندو سازی علیه تیم مذاکرات هستهای پس از سریال سازی و مستند سازی حالا وارد شاخه کتابسازی نیز شده است:
« وندی شرمن در جایی از خاطراتش مینویسد بهترین وصف برای این مذاکرات، پیچیده ترین و مهمترین «مکعب روبیک» جهان است. هر قدر که بیشتر سعی میکردی تا یک طرف را جورکنی طرف دیگرش بیشتر به هم میریخت! وقتی رسانهها از من میپرسیدند کدام یک از مسائل هنوز مورد بحث هستند من جواب میدادم هیچ یک از بخشهای توافق تمام نشده است تا وقتی که همه آنها به نتیجه برسد. من آنقدر از مثال مکعب روبیک استفاده کردم که یکی از متخصصان علمی تیم ما یک مکعب روبیک طراحی کرد که بر سر هر یک از خانههای آن یکی از عبارات کلیدی مذاکرات نوشته شده بود. آن قدر این اسباب بازی پرطرفدار شد که من دستور ساخت چند عدد از آنها را برای اعضای تیم دادم و یکی از همین مکعبها هم اکنون به عنوان یادگار مذاکرات در مرکز دیپلماسی وزارت خارجه قرار دارد.»
و در جایی دیگر یادآور شده است: «مانند همیشه، عراقچی کت و شلوار مشکی بدون کراواتی به تن داشت. عراقچی که به زبان انگلیسی مسلط است در جزئیات تولید سوخت هسته ای نیز تخصص دارد. او با آرامش آهنینش میتوانست تمرکز ما را که در طرف مقابل بودیم به هم بزند. تخت روانچی نیز همچون همیشه همراه عراقچی بود مانند رئیسشان محمد جواد ظریف، مذاکره کنندگان اصلی ایران در غرب تحصیل کرده اند. عراقچی در انگلستان درس خوانده بود و تخت روانچی سابقه تحصیل در دانشگاه کانزاس و همچنین در سوئیس را داشت. هر دو مدت زیادی در سرویس خارجی ایران خدمت کردهاند. آن طور که ما متوجه شدیم تفاوت بین آنها در این بود که عراقچی زمان انقلاب ۱۹۷۹ در ایران بود و برای همین اعتبار انقلابی بیشتری داشت در عوض تخت روانچی به ظریف نزدیکتر بود و نظرش برای نهایی ساختن توافق اهمیت زیادی داشت. هر دو دانا و متعهد به انقلاب بودند و سرسختی نشان دادن را مایه اعتبار خود میدیدند...
>نگاه دیپلماتیک برای رسیدن به توافق
وندی شرمن در قسمتی از مقدمه به قلم مولف مینویسد: «همزمان با خروج من ازهاروارد، کشور ما به دوره تاریکی وارد شده است و اکنون از هر زمان دیگری باید بیشتر ماهیت مذاکره را بشناسیم. رهبران امروز از هنر معامله میگویند و هنر دیپلماسی را بیارزش میدانند در حالی که هر دو را بد فهمیده اند و به هیچکدام نمیتوانند دست یابند! حس کاسب کاری اهمیتش بیشتر از تخصص سیاسی دیده میشود اما واقعیت این است که چه در تجارت و چه در سیاست جهان امروز به قدری پیچیده شده است که نگاه دیپلماتیک برای رسیدن به توافق ضروری است.»
>ترامپ یک مستبد دیپلماسی ستیز
نظر وندی شرمن در مورد ترامپ هم خالی از لطف نیست: «تقابلی که ما امروز با آن روبرو هستیم میان مستبد( منظور از مستبد دونالد ترامپ است) و دیپلمات است. دیپلمات امور را بررسی میکند و اعمال و حرفهایش را به دقت انتخاب میکند. مستبد به طور تکانشی عمل میکند؛ گاهی ۶ صبح در توییتر بدون آنکه مانع و رادعی بر سر راهش باشد. دیپلمات جامع و دوراندیش است و مستبد مقطعی و فاقد درک دیگران؛ دیپلمات میداند که هر تصمیمی بر پایه حال و تاریخ گذشته است و باید متعهد به آینده باشد ولی مستبد فقط خود را میبیند و اینکه چه چیزی الآن مناسب او است! دیپلمات میداند که هر گفتگویی، هر مذاکرهای و هر عملی همچون حرکتی در صفحه عظیم شطرنجی است که بر دیگر مهرهها اثر میگذارد. مستبد تنها به دنبال راه گریزی برای خود است و همچون کودکی عجول میماند.
این همان نوع هدایتی است که کشور ما را تا به امروز پیش برده است. در ماه می۲۰۱۸ رئیس جمهوری، ترامپ، آمریکا را از توافق ایران خارج ساخت. تصمیم او نه تنها ضربهای مهلک به دیپلماسی ما وارد ساخت بلکه به جایگاه ما در جهان و امنیت جهان ضربه زد علاوه بر این تصمیم ترامپ، اصلی را که تجربه طولانی به من آموخته بود، نادیده گرفت: «ما فقط تا حدی بر مذاکره و مصالحه مسلط هستیم، البته مهم است که توانایی این را داشته باشیم که در صورت عملی نبودن توافق میز مذاکره را ترک کنیم درست همانطور که زحمت زیاد و کاردانی اهمیت دارد.»
با این حال، زور صرف به هیچ وجه تنها راه رسیدن به توافق نیست. برای رسیدن به توافقی درست و معنادار باید رقیبان مان را نه به چشم دشمنان ابدی یا دشمنان بی اهمیت، بلکه به چشم شریک بنگریم. ما قبل از به کار گرفتن قدرت باید ماهیت آن را خوب درک کنیم تا بتوانیم به طور موثر آن را به کار گیریم و تیمی را بسازیم که از انجام کار بر بیاید. مهمتر از همه، ما باید مقاومت کنیم و برای ارزشهایی بجنگیم که موجب توافق ایران شدند. این هدف اصلی کتاب است.»
اگر هدف گاندو سازی و ادامه دادن به تخریب تیم هسته ای ایران نبود، در برخی جایهای مقدمه، اشاره ای به این مسائل نیز شده بود!
سایر اخبار این روزنامه
آقای رحمانی! چرا امضاء « وزیر صنعت، معدن وتجارت» در یزد خریداری ندارد؟!
ایرانیها فقط در ایران لاکچری باز هستند!
نباید اجازه داد حقایق دفاع مقدس کهنه، فراموش و یا انکار شود
کارشناسان ضرب الاجل یک ماهه پاریس برای مذاکره ایران و آمریکا را در گفتوگو با آفتاب یزد تحلیل کردند
رونمایی از میثاق نامه طرح گفتوگوی ملی
بنا به گفته یک نماینده مجلس 26 نفر تاکنون آلوده شدهاند
آیا رحمانی باید مجددا رای اعتماد بگیرد؟
آفتاب یزد در گفتوگو با جعفر قنادباشی نارضایتی در خاندان سعودی و آینده ولیعهد عربستان را بررسی میکند
بانوان ایرانی توانستند برای تماشای بازی تیم ملی فوتبال کشورمان و کامبوج بلیت تهیه کنند
حیاتی: ناچار بودم آن خبر را بخوانم!
به بهانه انتشار خاطرات وندیشرمن مذاکرهکننده هستهای آمریکا از سوی انتشارات صدا و سیما
درباره هشدار فرانسه
جیغ زاغها روی سکوها...
طرحی فانتزی برای شرایط کنونیکشور
به بهانه انتشار خاطرات وندیشرمن مذاکرهکننده هستهای آمریکا از سوی انتشارات صدا و سیما
آقای رحمانی! چرا امضاء « وزیر صنعت، معدن وتجارت» در یزد خریداری ندارد؟!