ترامپ ناتوان در اقناع همپیمانان سنتی علیه ایران


رامین مهمانپرست
سخنگوی پیشین وزارت خارجه
آقای ترامپ از همان دوران تبلیغات انتخاباتی سال 2016 گرایش شدید خود را برای خارج کردن مسائل بین‌المللی از روند طبیعی خود آشکار کرده بود و در ادامه تقریباً در هیچ جایی برای اقدام در همین راستا فرو‌گذار نکرد. اکنون بعد از چهار سال رفتار دیپلماتیک دولت او مبانی حقوقی، سیاسی و حتی انسانی مجموعه نظامات مختلف بین‌المللی را با چالش‌های مختلف مواجه کرده و به عبارتی در آستانه یک بحران هویتی و کارکردی قرار داده است.


ماجرای خروج یکجانبه او از برجام و سپس سلسله اقداماتی که علیه ایران انجام داده در تمام این مدت یک هشدار بالقوه به دیگر قدرت‌های جهانی و علی‌الخصوص همپیمانان سنتی او در اروپا بوده است. اما در هفته‌های گذشته تأکید دولت امریکا به استفاده از مکانیسم ماشه، علی‌رغم همه ترتیبات و قواعد حقوق بین‌الملل نگرانی‌ها را از رفتارهای یکجانبه این کشور افزایش داده. به عبارتی او اگر تا قبل از این با اقدامات خود مناسبات طبیعی بین‌المللی را به چالش کشیده بود اما حالا با چنین اقدامی عملاً به سمت ایجاد یک بحران هویتی بزرگ برای شورای امنیت، قوانین بین‌المللی، نقش قدرت‌های دیگر در نظام جهانی و نهایتاً مناسبات پذیرفته شده در این حوزه حرکت کرده است.به این ترتیب بی‌راه نیست که گفته شود مسأله ایران و برجام هم‌اکنون در فضای دیپلماتیک دنیا به نمادی از خطرات متنوع یکجانبه‌گرایی و قانون‌گریزی امریکا تبدیل شده است. کما اینکه حتی در داخل این کشور هم نه تنها رقبای دموکرات او بلکه همکاران و همفکران سابق ترامپ نیز مکرر هشدار داده‌اند که چنین مسیری مشروعیت، هویت و اعتبار خود امریکا در مناسبات بین‌المللی را با خدشه جدی مواجه می‌کند.
امروز کاملاً مشهود است که در عرصه جهانی، منطق امریکا در قبال ایران خریداری ندارد و حتی قدرت و سیطره اقتصادی این کشور هر چند باعث شده تا کشورهای زیادی توان نادیده گرفتن تهدیدات تحریمی او علیه ایران را نداشته باشند اما دیگر مانند سابق به اندازه‌ای نیست که بتواند حتی همپیمانان سنتی خود را مجبور به سکوت و همراهی در این مسیر کند. نمونه این موضوع در سخنرانی‌های اخیر سران در نشست مجازی سازمان ملل متحد مشهود بود. جایی که بار دیگر خصوصاً قدرت‌های اروپایی برای چندمین بار در ماه‌‌های اخیر با جدیت و قاطعیت قابل ملاحظه‌ای در خصوص برجام به انتقاد از سیاست امریکا پرداختند و عدم خشنودی و همراهی خود با این سیاست‌ها را اعلام کردند.
واقعیت این است که اکنون دیگر روشن است که شعار «اول امریکا» که توسط ترامپ تکرار می‌شود، توسط دولت او در چارچوب مجموعه‌ای از سیاست‌های کاملاً تقابلی دنبال شده و به عبارتی او برای کشور خویش منظومه‌ای از منافعی را تعریف کرده که تنها در چارچوب «تقابل» تأمین می‌شوند. بسیار روشن است که این چنین رفتار و سیاستی برای دیگر قدرت‌های جهانی غیر قابل پذیرش و حتی هراس‌انگیز باشد. به همین اعتبار می‌توان حدس زد که قدرت‌هایی نظیر اروپا نیز به فکر راهکارهایی باشند که تا پس از این در هر شرایط احتمالی دیگری در دام چنین نوع سیاست‌های یکجانبه‌گرایانه‌ای اسیر نگردند. این همان چیزی است که می‌تواند در میان‌مدت باعث تغییر چهره و مناسبات سیاست بین‌الملل حداقل در برخی حوزه‌ها شود.
اما ایران به عنوان بخش مهم و قابل توجهی از شرایط مورد اشاره نشان داده هم تمایل و تعهد و عقلانیت قابل ملاحظه‌ای برای همکاری و تعامل و قانون‌گرایی دارد و هم از توان لازم برای ایستادن در برابر فشارهای غیرقانونی که اکنون شکل حداکثری به خود گرفته بر خوردار است. با این موقعیت نقش ایران می‌تواند در این عرصه به مراتب تاریخی‌تر از بحث برجام باشد و ضمن توجه کامل به رفتار دقیق در خصوص توافق هسته‌ای، متوجه این مسأله نیز شود که اتفاقات و تحولات امروز جهانی، پی‌ریزی مناسباتی در آینده است که می‌تواند جایگاه تازه‌ای برای کشورمان هم به همراه داشته باشد.