روزنامه شرق
1399/07/08
شهرساز ایرانیاندیش
یادداشتی از عباس آخوندی شهرساز ایرانیاندیش دریغ و افسوس که روزگار بیشفقت یار دیگری را از کف ما ربود و ما ماندیم و خاطرههایی از آن استاد کمنظیر، دکتر محسن حبیبی عزیز که بیگمان نزد حضرت باری شاد و خرامان است. چند هفته پیش بود که با او صحبت کردم و جویای حالش بودم. سینهاش سنگین بود و حالش خوش نبود. گفت که فردا قرار است که برای تصویربرداری از سینه به بیمارستان بروم. چندی بعد مجددا زنگ زدم و با همسر مهربانش صحبت کردم. خبرها تا حدی خوب بود. دو شب پیش در کتابخانهام در پی کتابی بودم که ناگاه با کتاب «از شار تا شهر» او که با خط زیبای خودش به من هدیه کرده بود، برخوردم. دلم هوای او را کرد. خیلی دلم میخواست که به دیدارش بروم اما به دلیل شرایط کرونا امتناع کردم. این بود تا که ناگاه دیشب دکتر سعید ایزدی زنگ زد و با صدای گریان خبر تلخ درگذشت آن استاد دردانه و عزیز را داد. من بشخصه بیش از همهچیز شیفته و دلبسته خلقوخو و صفای باطن او بودم. بیش از سه دهه بود با او که از خانوادهای اصیل از خطه کرمانشاه بود، مراودت و دوستی داشتم و در سفروحضر با حضرتش همنشین بودم. همراهی، همدلی، سبکبالی و مهربانی ویژگی ممتاز او بود. او همواره شمع جمع بود. با دانشش نور میتاباند و با خلقوخویش آموزش مهربانی میداد و محور وحدت بود.از زمانی که در بنیاد مسکن در دهه 60 بحث طرحهای هادی روستایی را آغاز کردیم، در میان دوستان و همکاران ما بود و تمام تلاشش این بود که این طرحها به سرنوشتی چون طرحهای جامع شهری مبتلا نشوند. برای او بیش از اینکه این طرحها یک نوع برنامهریزی کالبدی باشند، یک سامان اجتماعی بودند. این رویکرد و این نگرش در برنامه بازسازی مناطق زلزلهزده رودبار و منجیل از سوی او مورد تأکید قرار میگرفت و در طرح بسیج توان مهندسی ایران برای مقابله با زلزله نیز پیگرفته شد.دکتر حبیبی در دوره وزارت مسکنوشهرسازی نیز همواره، یار و یاور من و همکارانم بود. ترکیب او و شادروان استاد دکتر مهدی طالب تعادلبخش نگاه کالبدی محض به شهر بود. شورای اجتماعی وزارت مسکنوشهرسازی را بنیان گذاشتیم و در پی شهرسازی انسانمحور بودیم. به کمک و یاری او بود که با مفهوم مسکن اجتماعی آشنا شدم و در سفری که باهم به پاریس داشتیم، نمونههای اجرا شده و نقاط قوت و ضعف آن را ارزیابی کردیم. هرچند هیچگاه موفق نشدیم این تجربه را آنچنان که شاید و باید در نظام آموزشی ایران جای دهیم یا به نظام سیاستگذاری ایران اعم از دولت و مجلس منتقل کنیم و اگر هم ردپایی در قانون دارد، بدون رویکرد سیستماتیک و حمایت همه ارکان دولت از آن است. بههرروی، مفهوم عمران و بهسازی شهری و برجستهشدن آن در وزارت مسکنوشهرسازی و اولویتیافتن آن بر احداث شهرهای جدید نتیجه این گفتوگوهای ممتد و مشاهده نمونههای عملی از جمله در سفرهای خارجی و داخلی بود. درست یادم است که با هم از میدان لئال در پاریس بازدید کردیم. به من میگفت که پیش از نوسازی آن، او در همین شهر دانشجو بوده و وضعیت نزار و کیفیت نازل اجتماعی آن را به چشم خود دیده است. در نتیجه این مشاهده و گفتوگو بود که ایده ارتقای منزلت اجتماعی محلهها پیش و بیش از عمران و بهسازی آنها در ذهن و جان من نشست.از اینرو شرکت عمران و بهسازی شهری را در وزارت مسکنوشهرسازی بنیاد نهادم و در دوره وزارت راه و شهرسازی به شرکت بازآفرینی شهری تغییر نام یافت و تبدیل شد به محور نظام توسعه شهری و مسکن در ایران.در دوره جدید که ایده ایران و بازخوانی تمدن ایرانشهری را بهعنوان جانمایه سیاستگذاری وزارت راه و شهرسازی قرار دادم، او همواره مشوق من بود. تقریبا در تمام جلسههایی که دراینباره در وزارتخانه یا خانه گفتمان شهر میگذاشتم، شرکت میکرد و با اندیشه، بیان و قلم خود ما را یاری میکرد. در همین خانه سخنرانی کرد و یکی از عکسهایی که از او انتشار یافته، در همین خانه از او گرفته شده است. چندبار که از پیگیری بحث در یک وزارتخانه صددرصد مکانیکی خسته شدم و میخواستم بحث را رها کنم، او از جمله کسانی بود که مانع من بود. از صمیم قلب ایراندوست بود. با عمق باورهای معرفتی ایرانیان آشنا بود، با تاریخ و ادبیات ایران خو گرفته بود، ایران را گشته بود و بهخوبی میشناخت و چون به کرامت انسان ایرانی باور داشت، در پی بازخوانی و بازآفرینی شهر ایرانی بود. حس تعلق او به ایران مانع فهم او از مدرنیته نبود. هرچند او بیشتر تمایل داشت که از واژه تجدد استفاده کند. تأمل او درباره شهر ژرف و تاریخی بود. بنابراین عنصر زمان را فراموش نمیکرد، همچنانکه عنصر مکان موضوع اصلی دانشپژوهی او بود. زیبا آنکه تا رمق در بدنش بود، از تدریس و دانشپروری امتناع نکرد و هنوز با دقت و وسواس از هر جلسهای در آن دفتر کوچک و تمیزش یادداشت برمیداشت. بیگمان آن یادداشتها ارزشمند هستند. اینک او در میان ما نیست اما آثار وجودی گرانبهایی از خود به یادگار گذاشته است.
شاگردان فراوانی را تربیت کرده است و در بسیاری از اتفاقهای معماری و شهرسازی ایران در دوران اخیر ردپایی از حضور خود به جای گذاشته است. من ضمن اینکه خود در سوگ او غمین هستم، غم ازدستشدن او را به همسر مهربانش، سرکار خانم شهین اسکندری، فرزندان ارجمندش، همکاران گرامیاش، دانشجویان و دوستداران و جامعه حرفهای معماری و شهرسازی ایران تسلیت میگویم و برای او از درگاه باری تعالی رضا و شادمانی آرزو میکنم. روانش شاد و یادش گرامی باد.
سایر اخبار این روزنامه
شهرداران در بند
از لیبی موشک رایگان میگرفتیم
شهرساز ایرانیاندیش
ارجاع همه ناکارآمدیها به اقدامات دشمن درست نیست
رابطه متناقض اصولگرایان با دولت
چه کسانی از فراموشی ویلموتسگیت نفع میبرند
دردسر کیهانی تهران - بغداد
عامل اصلي افزايش نرخ تورم کیست؟
زمانی برای دوئل پیرمردها
روایت رایزنی چندین روزه با شورای نگهبان
مقصران امروز رشد قیمتها
رسانه کماکان بستر شناخت جامعه
شهرساز ایرانیاندیش
هدف اصلاحطلبان از شرکت در انتخابات چیست؟