بخشی از مشکلات شاد

اکبر زمانی‪-‬ تولید محتوای آموزشی برای دانش‌آموزان همچون تمام مفاهیمی که در پی رخدادهای مختلف در جامعه ایران می‌افتد، ایجاد شد. در سطح مدارس، مدیران مطابق با بخشنامه از معلمان می‌خواهند تولید محتوا را ارائه دهند و فشار عظیمی بر معلم بخاطر یک واژه‌ای که ابعادش مشخص نیست بر معلم وارد می‌شود. یک عده دکتر در دانشگاههای فرهنگیان هم نشسته‌اند و بابت تولید محتوا و دوران کرونایی نشست می‌گذارند تنها به رسم و آیین جامعه ما قرار بر نشست است که با یک پاورپوینت روخوانی می‌شود. این نکته را زمانی که برای مدت کوتاهی در رسانه ملی عکاسی می‌کردم، متوجه شدم! در جلسه‌ای در باب دزدی‌های هنری عده‌ای جمع شده بودند و در قالب پاورپوینت همان کارهایی که افشین پرورش در اینستاگرام و فضای مجازی به افشاگری دزدی‌های هنری و جریان کپی پست می‌پردازد، پرداختند. به یکی از گردانندگان پنل گفتم این کارایی که شما انجام دادید را افشین پرورش انجام داده! یکه خورد و گفت بله ایشونم هم هستند! گفتم شما خودتان که از ایشون کپی پیست کردین! چیزی نداشت بگوید!!
از این جهت غالب جلسات و نشست‌ها و پنل‌ها حرفهای تکراری و کپی پیست هست که در قالب پاورپوینت نمایش داده می‌شود. نکته‌ی حائز اهمیت
این است که معلمان را مجاب می‌کنند تولید محتوا کنند و اصرار بر این دارند در شاد بارگذاری کنند! برنامه‌ای که مشکلات بسیاری دارد که نمی‌دانم وزیر آموزش و پرورش بداند یا نه؟ یا همچون تصمیمی که برای بازگشایی مدارس در یک روز گرفته شد، برای این برنامه هم‌همینجوری تصمیم گرفتند!‌ای کاش وقتی در جامعه مفهومی ارائه می‌شود ابعاد آن بررسی شود و نه به صرف یک تکلیفی که باید انجام شود، بیان گردد. اصرار و اجبار بر تولید محتوا به خاطر چیست؟ اصلا وقتی می‌گویند تولید محتوا چه منظوری دارند! شاید منظورشان این باشد که معلمان در قالب ویدئو حرف بزنند و موجبات مضحکه ی مردم جامعه شوند.
مفهوم تولید محتوای آموزشی با مفهومی چون بسترسازی و اینها هم همسو است. بسترسازی مفهومی است که در جامعه بارها شنیدیم گویی وقتی جوابی قانع‌کننده نداریم می‌گوییم بسترسازی باید انجام شود یا زمانی که در آموزش نوآوری نداریم با توجه به جو‌ جهانی میگوییم تولید محتوا!


تولید محتوا مبدل به واژه‌ای که حائل بر بورکراسی آموزشی هست، مبدل می‌شود بورکراسی که بلای جان آموزش می‌شود. حالا این سوال مطرح می‌شود که معلمان
چه کسانی‌اند؟ آنچه که ساختار معلمی در ایران
به ما یاد می‌دهد اینست که معلم در فرایند رسیدن به مقام معلمی زجرهایی کشید و دقیقا همین زجر‌ها و بلاهایی که برای رسیدن به این جایگاه کشید را بر سر دانش‌آموزان می‌آورد. قالب معلمان که در آزمون‌های استخدامی یا به واسطه ی کنکور جذب دانشگاه فرهنگیان می‌شوند، خودشان تحت فشار زیادی و با تقلب آزمون را سپری می‌کنند. چند ماهی که درگیر کرونا بودیم کل آزمون‌های فرهنگیان مجازی بود و قشری که باید از مهر در جایگاه معلمی می‌بودند، خودشان با تقلب آزمون را سپری کردند.
تصور کنید درسی به نام اخلاق حرفه‌ای معلم با تقلب پاس می‌شود!
بیان این مسائل از این جهت بود که چه از هم گسیختگی
در آموزش و پرورش وجود دارد تا چندسال قبل به سختی استخدام می‌کردند الان هم با کمبود نیرو هر چی نیروی نهضتی و حق التدریس که حتی با تقلب اخلاق حرفه‌ای و روانشناسی تربیتی را نگذراندند، تدریس می‌کنند! خوب اگر بی‌تاثیر است چرا به حذف فرایند مهارت آموزی نمی‌پردازند. روانشناسی تربیتی بحث اساسی برای آماده‌سازی مربی و آموزگار برای تربیت دانش‌آموزان است و ببینید به چه شکل نامناسبی تدریس و این واحد برای معلم گذرانده می‌شود. جالب اینجاست که معلمان نهضتی و حق التدریسی که امتیاز پایینی داشتند و‌مسلما بجهت آموزشی شاید ضعیف‌تر باشند، آنها را به مناطق دور افتاده میفرستند، نمیدانم دانش‌آموزان مناطق محروم چه گناهی کردند! عدالت آموزشی کجاست؟